درست بنویسیم!
(راجع به) یا (راجب)
واژه‌ی «راجع» به‌معنای برگشت‌کننده و بازآینده است که عوام آن را به معنای «درباره‌ی» و «در مورد» به‌کار می‌برند اما گروهی آن را همان‌گونه می‌نویسند که تلفظ می‌کنند (راجب) و اين نادرست است! مانند: (در جلسه‌ی دیشب بحث پیچیده‌ای «راجبِ» مسائل ادبی پیش آمد) که می‌بایست گفت: (در جلسه‌ی دیشب بحث پیچیده‌ای «راجع به» مسائل ادبی پیش آمد)
*
همزه یا (ی)
همانطور که می‌دانیم؛ برخی واژگان به (های ناملفوظ) مختوم شده‌اند و در حقیقت (های) ناملفوظ، حکم کسره را دارد!
در گذشته اگر کسی می‌خواست آن واژگان را مثلاً به ضمیر ملکی وصل کند، همزه‌ای به روی (های ناملفوظ) قرار می‌داد. مانند: کردهٔ او، دیدهٔ او
از همین روی استاد دکتر حسن عمید می‌گفت: این که برخی از نویسندگان به جای همزه به روی (های) ناملفوظ [ی] می‌گذارند؛ مانند: (کرده‌ی) غلط است.
این نظریه آن زمان درست بود اما چون امروزه در گفتارها همزه به‌لفظ درنمی‌آید، بلکه به‌جای آن (ی) تلفظ می‌شود، می‌بایست از نشانه‌ی (ی) بهره برد! مانند: نشانه‌ی. خانه‌ى. كاشانه‌ى
*
موهن
اسم فاعل (موهن) در زبان عربی به معنای سست‌کننده و تضعیف‌کننده است و معنای توهین‌آمیز را افاده نمی‌کند.
دکتر معین می‌گوید: موهن که معمولا به معنی "اهانت‌کننده" استعمال می‌شود، در لغت به معنای (ضعیف‌کننده) است! در زبان عربی به جای آن (مُهين) mohin گویند!
دکتر حسن عمید می‌گوید: موهن یعنی: سست‌کننده، خوارکننده، ضعیف‌کننده
*
نوین
واژه‌ی (نوین) که در زبان‌شناسی امروزی، معنای (نو، جدید) از آن اراده می‌گردد، در واژه‌نامه‌ی دهخدا از لحاظ دستوری صفت نسبی و از حیث لغوی به معنای (بدیع، جدید، نو) و در فرهنگ واژگان دکتر معین از لحاظ دستوری، صفت نسبی و از حیث لغوی (تازه، نو) آمده است. شایان ذکر است که دکتر عمید هم نظر دکتر معین و علامه دهخدا را تأیید می‌کند. در فرهنگ واژه‌ى دهخدا "نوين" به معناى "نو" منسوب به "نو" آمده است.
دکتر معین می‌گوید: گروهی از ادبا واژه‌ی "نوین" را غلط می‌پندارند و می‌گویند: از آنجا که نشانه‌ی [ی] فقط به‌روی اسم می‌نشیند لذا واژه‌ی "نو" که صفت است نمی‌تواند به (نوین) بدل شود و این در حالی است که ما نمونه‌هایی سراغ داریم که صحت واژه‌ی (نوین) را مورد تأیید قرار می‌دهد و در آن نشانه‌ی "ین" به‌روی صفت می‌نشیند! مانند: (بالایین، پایین، مهین، کهین، بهين، زيرين، زبرين)
اول اینکه برخلاف گفته‌ی دکتر معین، واژگان (بالا. پا. زير. زبر) صفت نیستند بلکه قید، اسم‌ و حرف اضافه‌اند.

لغت‌نامه‌ی دهخدا
زیر
قید. اِسم. حرف اضافه

و دکتر ابوالحسن نجفی نیز به‌درستی به همین نکته اشاره می‌کند.
برای نمونه هنگامی که از واژه‌ی «بالا» معنای «بیشتر و بیشترین» یا «برتر و برترین» اراده گردد؛ می‌توان آن را صفت تفصیلی و عالی قلمداد کرد! مانند: او بالاترین امتیاز را به خود اختصاص داد! یعنی: بیشترین امتیاز!
چهار اسم استثنایی که نشانه‌ی صفات تفضيلى و عالى را نیز پذیرا می‌شوند! چرا که اگر مثلاً بخواهیم، محدوده‌ی بالا و پایین و زير و زبر مکانی را مشخص کنیم، چاره‌ای نداریم جز اینکه از یکی از نشانه‌های صفت بهره بریم! ضمناً در زبان فارسى صفاتى يافت مى‌شوند كه علاوه بر ساده بودن، خود تفضيلى‌اند و نياز به نشانه ى (تر) ندارند. مانند: مثالهاى دكتر معين (مه: بزرگتر/ كه: كوچكتر/ به: خوبتر) كه تنها با اضافه كردن پسوند (ين) به صفت عالى بدل مى‌شوند؛ يعنى: (بزرگترين، كوچكترين، خوبترين)
اما (نو) صفت ساده است، نه تفضيلى و قطعاً نياز به نشانه‌ى (تر) دارد تا به صفت برتر بدل شود و در آن صورت است كه مى‌تواند، پسوند (ين) را پذيرا شود تا به صفت عالى بدل شود.
دکتر ابوالحسن نجفی در كتاب غلط ننويسيم، صفحه‌ى ٣٩٩ می‌گوید:
[در بعضى از متون كهن تركيبات نادرى مانند: (بزرگين. درازين) به معناى (بزرگترين و درازترين) به كار رفته است و برخى از محققان آن را جواز استعمال (نوين) دانسته‌اند ولى (نوين) هرگز به معناى (نوترين) به‌كار نمى‌رود]
《یعنی اینکه؛ مردم از «نوین» معنای «نو» را اراده می‌کنند؛ نه «نوترین»》
و تفسیر گفتار استاد نجفی در مجموع این چنین است: از آنجا كه استعمال واژگان مذكور؛ محدود و بسیار معدود است؛ نمی‌تواند پروانه ورود واژگانی چون واژگان (مهین، کهین، زيرين، زبرين) را به حریم فرهنگ فارسی صادر کند و ادامه می‌دهد و می‌گوید: [زمانی که واژه‌ی (نو) موجود است، چه نیازی به واژه‌ی (نوین) است که همان معنای (نو) را افاده کند؟] و این کلام نيز خالی از لطف نیست!
دكتر اسدالله مبشرى نيز نظر مشابهى دارد و واژه‌ى «نوين» را غلط می‌داند اما از آنجا كه واژگان (بزرگين و درازين) در متون پيشين به كار رفته چه اشكالى دارد که يك واژه‌ى ديگر (البته هم به‌معنای «نوترین» و هم به‌معنای «نو») به جمع آن دو افزوده گردد تا تعدادشان به سه واژه ارتقا يابد؟ مگر نمونه‌ی اين واژگان به چه تعداد خواهد رسيد؟ پديده‌اى كه بيش از نيم قرن از تاريخ میلاد آن می‌گذرد. مگر نه اينكه به قول شخص دکتر "ابوالحسن نجفی" کثرت استفاده‌ی عوام از واژگان نادرست بر دستور زبان فارسی مقدم است و گذشت زمان موجب پذيرش واژگان جعلى از سوى عوام و خواص می‌گردد و استعمال آن در گفتارها و نوشتارها اشکالی ندارد؟ با وجود اين چند تن از شاعران و نويسندگان معاصر (نوين) را نه برگرفته از صفت ساده‌ی (نو) بلكه به عنوان واژه‌اى مستقل پذيرفته و از چنين تركيبى بهره برده‌اند [نوین پیغمبر عالم! "مهدی سهیلی"] و اين واژه گاه‌گاهی در رسانه‌ها بكار گرفته مى‌شود ولو ساختارش از لحاظ دستورى غلط باشد. مگر ساختار دستورى (شراكت) صحيح است كه صائب تبريزى در شعر خود از آن بهره برده است؟ و ....
از نظر این‌حقیر، واژه‌ی (نوین) را می‌توان به علت کاربرد زیاد در شعرها و نوشتارها به صورت واژه‌ی جعلی مستقل به‌عنوان معنای واژه‌ی (نو) به‌کار برد. هر چند که به وجود آن نیازی نیست! فراموش نشود عده‌ای نیز از واژه (نوین) معنای (مدرن) را استخراج می کنند.

دکتر علی اشرف صادقی در؛ [مجله‌ی سخن. دوره‌ی ۱۹ صفحه‌ی ۷۷۷ در خط اول جستار؛ "علامت‌های جمع در فارسی معاصر"] از واژه‌ی "نوین" معنای "نو" و نه "نوترین" را اراده می‌کند!
فضل الله نكولعل آزاد
www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com/

نوشته‌های فوق به تاریخ ١٣٨٢ در بخش ادبى روزنامه‌ى كار و كارگر به چاپ رسیده است.
*

ستون نظرها
بزرگواری علاقمند به ادبیات فارسی، مطالب فوق را خوانده و به اظهار نظر پرداخته که ما مطلب ایشان را عینا بدون کوچک‌ترین تحریف از نظر شما می‌گذرانیم. این بزرگوار پیام ادبی خود را اینگونه ایراد فرموده‌اند:
(((همه مطالب مذکور بر اساس دیدگاه زبانشناسی تجویزی بیان شده است و امروزه جایی برای این نوع زبانشناسی وجود ندارد مگر در بحث های هرمنوتیک کلاسیک
به واقع استعمال مردم مشخص میکند چه چیزی درست و چه چیزی غلط است و این اداب(؟) سخت برای نوشتار توجیح(؟) منطقی ندارد! زبان زنده آن چیزی است که مردم به آن سخن میگویند نه آنکه ادبا با آن سخن پراکنی(؟) میکنند و در صدد تحمیل ان(؟) به مردم هستند و چیزی به نام زبان معیار وجود خارجی ندارد)))
سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۸ ساعت: 10:54 توسط:محقق

هر چند که شما بزرگوارِ عزیزِ علاقمندِ به ادبیات، قبل از بیانات و فتوای ادبی‌تان به رسم ادب، سلامی عرض نکردید؛ خدمت شما دوست عزیز سلام عرض می‌کنم و امیدوارم شما هم مانند دیگر هموطنان‌مان در طول زندگی همواره موفق و موید باشید.
مرقوم فرموده‌اید:
((همه مطالب مذکور بر اساس دیدگاه زبان شناسی تجویزی بیان شده است و امروزه جایی برای این نوع زبان شناسی وجود ندارد))
پاسخ:
در مطالب این حقیر چیزی تجویز نشده و تنها نظر خود را بیان کردم که: واژه‌ی "نوین" از حیث دستوری نادرست است اما به‌علت کاربرد زیاد در جامعه‌ی ادبی، بهتر است؛ از سوی ادبا و فضلا استعمال آن در محاوره‌ها و نوشتارها بلامانع اعلام گردد! بنابراین عبارت (زبان‌شناسی تجویزی) که مرقوم فرموده‌اید؛ نابجاست!
ضمنا باید ذکر می‌فرمودید: (دستوری تجویزی) چرا که دانش زبان‌شناسی فقط با میزان کاربرد واژگان و عبارات کار دارد و تا حدودی مخالف نظرهای دستوری است و با آن کار زیادی ندارد!
شما متاسفانه به معنای دانش زبان‌شناسی واقف نیستید!

در پاسخ به اظهار نظر کلی شما باید عرض کنم: یعنی دستور زبان را به باد فراموشی بسپاریم؟
دوست عزیز! در طول تاریخ ادبیات هر مرز و بوم، همیشه زبان‌شناس و ادیب وجود داشته و خواهد داشت. مثلا شما سابقه‌ی فرهنگستان ایران را می‌دانید که این سازمان چه زمانی بنا شده است؟
البته می‌پذیریم که هیچ زبانی وحی منزل نبوده و کسی منکر این‌گونه دگرگونی‌ها در زبان نیست و نیاز به تغییر و تحولات را رد نمی‌کند اما آیا شما نمی‌دانید که اگر ادبا هشدارهای لازم ادبی را به مردم ندهند، قواعد دستوری رفته‌رفته نابود می‌شود و اگر در زبان هر مملکت وجه قانونی مشاهده نشود، آن زبان مانند "سانسکریت" کم‌کم از درجه‌ی ارزش و اعتبار ساقط می‌گردد؟ پس تغییرات نیز می‌بایست قانونمند باشد. چرا که هر چه زبان به قاعده نزدیکتر باشد، محکمتر و غنی‌تر خواهد بود اما با وجود این با پنجاه درصد نظر شما موافق هستم.
من همیشه در دیگر مطالب ادبی گفته‌ام: بر این اعتقادم که پذیرش هر واژه از سوی جمهور مردم، (خواص و عوام) بر دستور زبان، مقدم است و این بدان معناست که زبان را توده‌ی مردم بوجود می‌آورند، نه یک شخص یا چند نفر، اما به قول دکتر «م. باطنی»: ((زبان در عین زایایی قاعده‌مند نیز است))
یعنی: اینگونه نیست که هر تغییر با هر شرایط، مجاز پنداشته شود، چرا که این تغییرات به مرور زمان، به ضرورت به‌کارگیری زیاد جمهور مردم، آنهم غالبا طی بیش از نیم قرن کاربرد، شکل می‌گیرد. ادبا قاعدتا تا پنجاه سال غلط بودن واژه‌ای یا عبارتی یا اصطلاحی را هشدار می‌دهند و اگر چنانچه مردم به آن هشدارها توجه نکردند و اخطارها را نپذیرفتند، بناچار سر تسلیم فرود آورده، نومیدانه آنرا به عنوان غلطی مصطلح می‌پذیرند. مانند: واژه‌ی «سرما» که از حیث دستوری غلط و واژه‌ی «سردا» درست است. این واژه از «گرما» شبیه‌سازی شده است. چرا که «گرما» از صفت «گرم» درست شده اما در زبان فارسی صفت «سَرم» مشاهده نمی‌شود تا «سرما» از آن تولید گردد. با وجود این جمهور مردم از قاعده‌ی دستور زبان فارسی تبعیت نکردند و واژه‌ی «سرما» را آفریدند و هر چند که از حیث دستوری بر آن اشکال وارد است اما از لحاظ کاربرد قابل قبول است و این بدان معناست که واژه‌ی «سردا» که از نظر دستوری درست است، به علت عدم کاربرد آن به وسیله‌ی مردم غلط و واژه‌ی «سرما» که از حیث دستوری غلط است، به علت کاربرد زیاد مردم صحیح به شمار می‌رود!
بزرگوار گرامی! یعنی چه: امروزه این نوع زبان‌شناسی جایگاهی ندارد؟ باید می‌فرمودید: (این نوع تلقی از زبان امروزی) چون زبان‌شناسان میزان کاربرد واژگان و عبارات را در محاوره‌ها و نوشتارهای روزمره‌ی جمهور مردم بررسی می‌کنند و کاری به قواعد دستوری ندارند! باید زبان‌شناسان و ادبای ما فعال باشند! یعنی زبان ما هم، مانند جمع‌های مکسر زبان عربی، سماعی و بی‌قاعده شود؟ این چه حرف ناپسندی است که بر زبان خود جاری می‌سازید؟؟ آیا شما در جایگاهی هستید که بتوانید فتوای ادبی صادر کنید؟ این‌گونه فتواها مخصوص افرادی چون دکتر «ابوالحسن نجفی محمد رضا باطنی و محمد جواد شریعت» و امثالهم است که عمر خود را در راه ادبیات صرف کرده‌اند، نه حضرت عالی!

ادبای دنیا برای قاعده‌مند کردن زبان‌شان تلاش می‌کنند و شما می‌گویید: امروزه این نوع زبان‌شناسی جایگاهی ندارد؟
به حق چیزهای ندیده!
در ادامه فرموده‌اید:
((مگر در هرمنوتیک کلاسیک))
پاسخ:
هرمنوتیک؟؟؟
چرا نمی‌گویید: شیوه‌ی تفسیر یا تعبیر یا روش بیان؟
البته قبول دارم که برخی واژگان بیگانه، بین‌المللی‌اند، مانند: «مونوتن. رادیو» که این واژگان مهجور نیستند اما «هرمنوتیک» نامانوس است. شما که «توجیه» را «توجیح» می‌نویسید، چطور به خود اجازه می‌دهید؛ در امور ادبی به اظهار نظر بپردازید و بگویید: «راجب» درست است، نه «راجع به» یا «نوین» درست است، نه «نو»؟

چرا که در پایین‌تر فرموده‌اید:
((برای نوشتار توجیح منطقی ندارد))
«توجیح» را دیگر از کجا استخراج فرمودید؟ لابد این را هم جزء تغییرات و تحولات زبان می‌دانید و می‌خواهید بگوئید، از طرز نوشتار مردم کشف کردید؟؟

بزرگوار! واژه‌ی «توجیه» از «موجه» جلوه دادن می‌آید. ملاحظه فرمائید: 👇👇👇
فرهنگ فارسی معین
((توجیه
۱ - کسی را به سوی دیگری فرستادن
۲ - نیک بیان کردن مطلبی
۳ - سعی در موجه جلوه دادن کار یا حرف نابجا))
باید خدمت‌تان عرض کنم که ما واژه‌ای به‌نام «توجیح» نداریم که شما مرقوم فرموده‌اید.
البته من که ادعایی در ادبیات نداشته و ندارم و همیشه خود را فرودست ادیبان معرفی کرده‌ام اما در پاسخ شما می‌گویم:
لطفا در حوزه‌ی تخصصی خود سیر کنید و درباره‌ی چیزی که دانش آن را در وجودتان حس نمی‌کنید و از کیف و کم آن بی‌بهره‌اید، اظهار نظر نفرمایید. زیرا اظهارنظر بدون تعمق که از موضع کارشناسی صورت نپذیرفته شده باشد، موجب پشیمانی صاحبِ نظر است. شما فقط طوطی‌وار حرف برخی از ادیب‌نمایان را تکرار می‌کنید. مطلبی را از کسی به صورت ناقص شنیده‌اید و بی‌تعمقانه، بدون توجیه علمی آنرا بیان کرده‌اید. خواهشمندم از این به بعد، قبل از نشر هر مطلب ادبی با فردی که حداقل از دانش ادبی اندک بهره‌ای برده باشد؛ مشورت نمایید تا اینگونه به تناقض‌گویی در سطرهای پایین‌تر و ایراد اطلاعات جعلی متهم نشوید. بد نیست این را هم بدانید، در ایران سازمانی فعالیت می‌کند، به‌نام «فرهنگستان ادب» این سازمان شکل گرفته از افراد نکته‌سنج و کاملا فرهیخته مانند: دکتر «ابوالحسن نجفی» که زمانی هم ریاست این سازمان را به عهده داشتند. ادبا و زبانشناسان به ویژه نامبرده با دانش ادبی به توجیه موارد ادبی می‌پردازند آنوقت شما می‌فرمایید که نظرهای ایشان هیچ توجیه منطقی ندارد؟
در ادامه مرقوم فرموده‌اید:
(((زبان زنده آن چیزی است که مردم به آن سخن می‌گویند، نه آنکه ادبا با آن سخن‌پراکنی می‌کنند و در صدد تحمیل آن به مردم هستند و چیزی به نام زبان معیار وجود خارجی ندارد)))
پاسخ:
بله! زبان زنده زبانی است که توده‌ها با آن تفهیم و تفاهم می‌کنند اما شما چرا به تناقض‌گویی افتاده‌اید؟ یعنی معنای زبان معیار را هم نمی‌دانید که اینگونه اظهار فضل می‌کنید؟ البته بله، به‌طور دقیق زبان معيار خاصی وجود ندارد اما نوعی زبان رايج در یک مرز و بوم است و با تغییراتی که در آن صورت می‌پذیرد؛ از سوی قشرهای مختلف به عنوان الگویی معتبر پذيرفته می‌شود و در گفتارهای محاوره‌ای روزمره و عبارات و نوشتارهای فصیح بكار گرفته می‌شود. از همین روی دکتر «علی اشرف صادقی» می‌گوید:
((کلمه‌ی «معیار» در گفتار حاضر در مقابل اصطلاح فرنگی «استاندارد » به‌کار رفته است. این کلمه در تداول متخصصان جامعه‌شناسی زبان به آن صورتی از زبان اطلاق می‌گردد که افراد یک کشور معین، که احتمالاً به لهجه‌ها و گویشها و گونه‌های محلی تکلم می‌کنند، آن را به عنوان بهترین و مؤثرترین وسیله‌ی ارتباط در میان خود به‌کار می‌برند. این صورت زبانی معمولاً با زبان مکتوب یا نوشتار مطابق است و همین صورت است که در رادیو و تلویزیون و کتابهای درسی و روزنامه‌ها و روابط رسمی به‌کار می‌رود. استفاده‌ی درست از این زبان در مواردی که لازم است موجب اعتبار و کسب امتیازهای اجتماعی می‌گردد))
«مجله نشر دانش، سال سوم، شمارهٔ چهارم، خرداد و تیر ۱۳٦۲»
ببینید دکتر «صادقی» می‌گوید: زبان معیار، زبانی است که در جوامع مختلف به عنوان زبانی مشترک و رسمی پذیرفته می‌شود و در این نوع زبان قطعا می‌تواند، تغییراتی هم حاصل شود. ذکر این نکته لازم است که منظور ایشان از استاندارد این نیست که زبان، وحی منزل است و باید سینه‌به‌سینه محفوظ بماند و دهان‌به‌دهان نقل شود و همچنان باکره باقی بماند، بلکه به‌معنای زبان همه‌فهم و معیار است.
جنابعالی نه به‌معنای «زبان معیار» واقفید و نه مفهوم عبارت «وجود خارجی» را می‌دانید. زیرا «وجود خارجی» به‌چیزی گفته می‌شود که به‌چشم دیده شود و خارج از حوزه‌ی ذهن آدمی قرار گرفته باشد. شما با تحکم فرموده‌اید:

(((این نوع زبان‌شناسی وجود خارجی ندارد.)))
مگر قرار است، زبان‌شناسی وجود خارجی داشته باشد؟ مگر دانش زبان‌شناسی جسم فیزیکی است که می‌فرمایید: وجود خارجی ندارد.
در پایان باید عرض کنم که دور از ادب است که دکتر «ابوالحسن نجفی» را به سخن‌پراکنی متهم سازید.
امیدوارم توانسته باشم، شما را قانع کنم، چرا که توضیح بیشتر در حوصله‌ی این مقاله نیست.
بزرگوار عزیز!
داوری را به مخاطبین بسپارید، زیرا خوانندگان محترم آگاه و فهیم، مطالب فوق را خواهند خواند و به قضاوت خواهند نشست.
و من الله التوفیق
نوزدهم تیر ۱۳۹۸
فضل الله نکولعل آزاد
WWww.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در دوشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۵ |