جایزالخطا یا ممکنالخطا؟
وما اُبَریُّ نَفسی ولا اُزکّیها
که هرچه نقل کنند، از بشر در امکان است
(سعدی شیرازی)
[وجود خود را مبرّا و پاک نمیشمارم، چون هرچه در مورد انسان بگویند، ارتکابش ممکن است!]
من برای اولین بار در سال ۱۳۵۵ با سوال (انسان جایزالخطاست، یا ممکنالخطا) روبهرو شدم و همان زمان در پاسخ به دوستی مطالبی را عرض کردم که هنوز با گذشت ۴۵ سال از آن بر درستی کلامم ایمان دارم!
"جایزالخطا بودن" بدان معنا نیست که آدمی جواز خطا کردن، داشته باشد و مجاز باشد، دائما اشتباه کند.
بحث مذکور، بحثی فلسفی است. بدین منظور که؛ آدمی بالقوه میتواند، خطا کند، نه بالفعل!
دقت بفرمایید؛
تواناییها و استعدادهای نهفته در کسی را بهمنظور انجام کاری بالقوه میگویند و هنگامی که این تواناییها و استعدادها بروز کند، بالفعل خوانده میشود.
بنابراین، ترکیب جایزالخطا را آنگونه که گروهی کمتعمقِ بهدور از مطالعه تصور کردهاند؛ بهمعنای جملهی (انسان سزاوار این است که خطا کند) نیست، بلکه بهمعنای آن است که آفرینش آدمی بهگونهای صورت پذیرفته که از او گمان خطا میرود یا این قابلیت را دارد که اشتباه کند و بالفعل آن میشود، "ممکنالخطا".
عبارت پیشین بدین معناست که از حیث معنوی "ممکن الخطا" بودن به اشتباه کردن نزدیکتر است تا "جایزالخطا" بودن! زیرا در عبارت "ممکنالخطا" سخن دربارهی عمل (خطاکردن) است اما در عبارت "جایزالخطا" بحث دربارهی قابلیتهای فردی آدمی است، در امر (خطاکردن)!
برخی از مردم متاسفانه ترکیبها را فقط، واژهبهواژه معنا میکنند و صورت ظاهری واژگان را در نظر میگیرند و در معنا کردن کنار یکدیگر قرار میدهند که این حرکت بسیار اشتباه است و یک ترکیب ممکن است، دارای معانی فلسفی و مجازی و عرفی و ... نیز باشد که در دیگر مطالبم نمونههایی را ذکر کردهام. مانند: "عدم وجود" که برخی بیسواد کمتعمق آن را لفظبهلفظ معنا کرده و میگویند؛ "نبودِ بود" چهمعنایی دارد؟
برخی حتا گاهی نیز تمامی معانی یک واژه را در نظر نمیگیرند، مانند بحث مورد نظر ما یعنی؛"جایزالخطا" در حالی که در زبان فارسی، یکی از معانی "جایز" (دارای احتمال) و (امکان اشتباه) است.
یعنی؛ از ترکیب "جایزالخطا" تقریبا چیزی شبیه به همان مفهوم "ممکنالخطا" اراده میشود که در سطرهای پایانیِ این مطلب، تفاوت هر دو را نیز بیان خواهیم کرد.
فرهنگ فارسی معین
جایز
روا. مباح. لغزشپذیر، دارای احتمال و امکان اشتباه
*
لغتنامهی دهخدا
جایزالخطا
آنکه روا بود بر او خطا کردن. آدمی جایزالخطا است. انسان مرتکب خطا میشود. از او خطا سر میزند.
*
شخصی در یکی از سایتهای گوگل نوشته؛
(((دهخدا ترکیب "جایزالخطا" را معنا کرده: "آنکه روا بود، بر او خطا کردن" اما من معتقدم، این درست نیست، بلکه "انسان ممکنالخطا است" و عمل کردن به پیام این عبارت موجب میشود، خطا کردنِ مردم، شدت بیشتری پیدا کند و ...)))
و این در حالی است که در لغتنامهی دهخدا واژهی مرکب "جایزالخطا" لفظبهلفظ معنا شده است. اصولا کار تمامی فرهنگنویسان همین است که در وهلهی اول معنای واژگان را در نظر بگیرند، نه مفهوم فلسفی ترکیبها را اما با این حال باز مرحوم دهخدا و دیگر فرهنگنویسان جایجای پای از حد و مرز فراتر نهاده و دیگر معانی و مفاهیم فلسفی و ... برخی ترکیبها را نیز که در محاورهها میان مردم رایج است، در نظر گرفتهاند. چنانچه علامه در تعریف (جایز بودن) میگوید:
فرهنگ دهخدا
جایز بودن
امکان داشتن. شایسته بودن
(ناظم الاطباء)
*
پس "امکان داشتن" را معنی دیگر "جایز بودن" دانسته است.
همچنین دکتر عمید در تعریف (جایزالخطا) میگوید:
فرهنگ فارسی عمید
جایزالخطا
ویژگی کسی که امکان خطا و اشتباه دارد.
*
همانطور که ملاحظه فرمودید؛ دکتر عمید نیز معنای دیگر "جایزالخطا" را "امکان خطا" دانسته است.
من نمیدانم، واقعا انگیزهی بعضی از طرح اینگونه موارد چیست؟
برخی گمان میکنند، چنانچه خلاف آنچه که در باور جمهور مردم است، مطلب بنویسند و در فضای مجازی نشر دهند، راه بهجایی خواهند برد و خود را به بهترین نحو ممکن مطرح خواهند ساخت.
من نمیگویم که هر چه در عقیدهی عموم مردم است، کاملا متین و صحیح است، نه اما چنانچه مطلبی یا باوری نادرست بود، میبایست بهوسیلهی منتقدی که کاملا به ادبیات فارسی و امور مربوطهاش مسلط باشد، نقد شود و اگر نقادی مایل است، مطلبی بنویسد و آن را نشر دهد، حتما باید ادیب و مطالبش با شاهدمثال بزرگان همراه باشد و چنانچه شاهدمثالی در اختیارش نبود، دستکم به توجیه دقیق علمی بپردازد!
از این شخص عجول کمتعمق میپرسم؛
چطور ایشان در لغتنامهی دهخدا معنای "جایزالخطا" (آنکه روا بود بر او خطا کردن) را میبیند اما معنای فلسفیاش را که بلافاصله بعد از آن آمده است، مشاهده نمیکند؟ یعنی عبارات؛ (انسان مرتکب خطا میشود) و (از او خطا سر میزند) و همینطور دکتر عمید که میگوید: جایزالخطا؛ (ویژگی کسی که امکان خطا و اشتباه دارد)
بهاعتقاد من کسانی که میان مفاهیم فلسفی و معانی لغوی تفاوتی قائل نیستند، حق اظهارنظر ندارند و بهتر است، سکوت پیشه کنند و سر جای خود بنشینند. اینگونه افراد بسیار گندهگویی میکنند که دربارهی علامهی بزرگی چون دهخدا اینگونه به اظهار نظر غلط مینشینند!
البته ایشان و دیگر همفکرانش میبایست بدانند که هر خطا، لزوما گناه بهشمار نمیرود. مانند اینکه کسی سهوا به علت مشکل فراموشی نماز ظهر خود را سه یا پنج رکعت بخواند که اینگونه خطا اختیاری نیست و گناه محسوب نمیشود! چنانچه دهخدا در تعریف خطا میفرماید:
خطا. سهو و اشتباه
(ناظمالاطباء)
نقیض صواب (یادداشت بهخط مؤلف):
گرت سوی نخجیر کردن هواست
گر از خانه نخجیر گیری خطاست
(فردوسی)
همانطور که مشاهده فرمودید؛ در تعریف "خطا" از "گناه" یاد نشده است.
توضیح بیشتر اینکه؛
اگر کسی در نوشتارها و محاورههای روزمرهی خود از عبارت «انسان جایزالخطا است» بهره میبرد، منظورش این است که آدمی پاک و بیگناه و همیشه هشیار نیست و امکان خطا و اشتباه در کردار و پندار و رفتار او وجود دارد.
تکرار میکنم؛ مفهوم واقعی "جايز" در عبارت "جايزالخطا" "اجازه"، "روا" و "مجاز" نيست بلکه به اين معناست؛ با توجه به اینکه امکان دارد، برخی از مردم ضعیف و سست اراده باشند و شيطان فریبکار هم که در فریب دادن، از توان بالایی برخوردار است، بهفریبکاری بپردازد و عوام هم که گاهی بیاختيار و گاهی هم بهخاطر بیتوجهی غفلت میورزند، دچار خطا شوند اما اينكه آیا اين "جواز" به معنای "مجاز" است یا "امكان" بايد بهعرض برسانم؛ معنای فلسفی "احتمال" یا "امکان"، پنجاهپنجاه یا بهقول معروف "متساویالطرفين" است! یعنی منظور از "امکانالخطا" این است که؛ [از آدمی پنجاه درصد گمان خطا میرود] آیا میزان خطا کردن در همهی افراد یکسان است؟ همه میدانیم که قطعا چنین نیست و در برخی ممکن است، این احتمال با شدت و ضعف همراه باشد. پس "ممکنالخطا بودن آدمی" عبارت دقیق و جالبی بهنظر نمیرسد اما در "جایزالخطا بودن" صد در صد این "قابلیت" در وجود هر شخص پیدا میشود که از او خطایی سر بزند، نه اینکه بهکسی مجوز خطاکاری صد در صدی بخشیده شده باشد! از این روی آن درصد مشخص شدهای كه در معنای واژهی "امكان" نهفته است، در واژهی "جواز" مشاهده نمیشود. بنابر این اگر کسی تمایل داشته باشد، "جایز" را بهطور دقیق بهمعنای "ممکن" در نظر بگیرد، میبایست از آن همان معنای متعارف را اراده کند. در حالیکه مفهوم واقعی، معنای دقیق فلسفی آن است.
از این روی، نمیبایست "جواز" را به معنای "مجاز" قلمداد کنیم، زیرا اینگونه تلقی با آرمانهای خودسازی توفیر چشمگیری دارد.
فردیس کرج. اول مهر ۱۴۰۰
فضل الله نکو لعل آزاد