بسم الله الرحمن الرحیم. وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَيُزۡلِقُونَكَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّكۡرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ
آیا دیوار زبان فارسی کوتاه است؟ (قسمت ۳)
زبان و دبیرهی فارسی در محاصرهی دشمنانِ فرصتطلبِ افسارگسیخته!
●
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبابِ؛
بشارت ده بندگانم را
آنان كه سخنها را مىشنوند و از بهترين آن پيروى مىكنند. آنان كسانىاند كه خدا هدايتشان كرده و از خردمندانند!
سورهی الزمر آیهی ۱۸
♤
افسردگیهای روحی و دلواپسیها و نگرانیهای درونی هر شخص، انگیزههای گوناگونی دارد و اشارت به یکیک آن کاری بسیار دشوار است اما آنچه که به دانش و تعصبهای بیهوده و ناآگاهی آدمی مربوط میشود، از دو منشاء اساسی سرچشمه میگیرد!
۱ - آگاهی از واقعیتی که بهوسیلهی گروهی نادان یا مغرضِ حسود، وارونه جلوه داده میشود و موجب میگردد، آنکس که از حقیقتها و واقعیتها آگاهی دقیق دارد، از وارونه جلوه دادن آن بهوسیلهی دیگران متحمل رنجهای روحی دردآوری شود که در اینصورت خود را ملزم میبیند که به دفاع از حقیقتها و هوشیار کردن فریبخوردگان بپردازد!
مانند اینکه؛ از زمانهای کهن تا کنون زبان فارسی دارای نویسندگان، شاعران، امتیازات، شاخصها و افتخارات ادبی بوده و است اما عدهای بیتعمق آنرا نادیده میگیرند و زبانهای محلی را (که صد البته سرمایهی ملی و پشتوانهی زبان و فرهنگ مردم ماست) با آن مقایسه و همطراز میکنند! بسیار خب، کسی که از تواناییها و افتخارهای زبان فارسی آگاهی دارد، از چنین قیاس و طرز اندیشهی هموطنان خود رنج میبرد.
۲ - عدم آگاهی صحیح و دقیق از واقعه یا حادثه و یا هر چیزی دیگر که بیشتر به توهّم و افسانه ماننده است تا واقعیت! اینگونه خیالپردازیها در نظر شخص ناآگاه به مانندهی واقعیتی حماسی جلوهگری میکند که به گمان باطل چنین افرادی، خیالپردازیها و توهماتی که در ذهنشان موج میزند، حقیقتی است که مورد بیاعتنایی مردم واقع شده و چنین پدیدهای میتواند، منجر به آزردگیهای روحیشان شود. چنین شخص چون میپندارد، در حقش ظلم شده، حالاتی غیرطبیعی دارد که اگر کسی بخواهد، به زور او را سر جای خودش بنشاند، راه بهجایی نخواهد برد اما چنانچه با منطق و دلیل او را آگاه سازد و واقعیتها را به او گوشزد کند، قطعا کارساز خواهد بود. به اعتقاد این حقیر میبایست برای روشن شدن چراغ واقعیت در خانهی تاریک ذهن توهّمزدگان به توجیههای علمی پرداخت. چراکه هیچگاه سکوت، مجادله یا پاک کردن صورت مسئله در اینگونه زمینهها کارساز نبوده و نیست.
مانند پانترکها که گمان میکنند، زبان ترکی قدمتی هشتونیم هزار ساله دارد و تمامی زبانهای دنیا برگرفته از آن است.
بسیارخب، چنین افراد چون در این زمینه سواد تاریخی و اطلاعات کافی و وافی ندارند، بیهوده از آزردگیهای روحی رنج میبرند و غصه میخورند و علاوه بر آن موجب ناراحتی دیگران نیز میشوند.
ما در این مقاله نیز تلاش میکنیم، تا آنجا که مقدور است، به توضیح واقعیتها بپردازیم، تا بلکه ضمن روشنگری حقایق اندکی از اندوه خود و رنج بیهودهیشان بکاهیم!
●
۱. ترفندهای انگلیس و دسیسههای شوم روسیه در رویارویی با زبان و دبیرهی فارسی
●
●
دکتر شفیعی کدکنی، در یک گفتوگوی دانشگاهی با دانشجویان و استادهای ادبیات فرموده: (ویرایش شده): 👇👇
(((فردی انگلیسی که عضو کمپانی هند شرقی بود، زبان فارسی یاد گرفته و در سبک هندی شعر گفته! شما که زبان مادریتان فارسی است و دارای فوق لیسانس و دکتر ادبیات فارسی هستید، محال است، شعر بیدل را بفهمید. [آثار] بیدل منظومهای بسیار منسجم و پیچیده است که به اصطلاح زبانشناسان کدهای codes [معماهای] هنریش را هر ذهنی نمیتواند، اینکُد encode [رمزگذاری] کند اما او بسیار عالی به سبک بیدل شعر گفته تا جاییکه در باور کسی نمیگنجد
و هنگامیکه به زبان فارسی مسلّط شد، گفت: گور بابای زبان فارسی که این زبان برای شما هندیها مناسب نیست. شما باید زبان محلّی اردو را یاد بگیرید و آن را گسترش دهید و همین کار را کردند، چون میدانستند، زبان فارسی شاهنامه، مثنوی، سعدی، حافظ، نظامی دارد و میتواند با [زبانشان و] شکسپیر زورآزمایی کند ولی زبان اردو چیزی ندارد که بخواهد با آن با [زبان و شاعر انگلیس] دستوپنجه نرم کند. بعد از مدتی بچّهی هندی میگوید: گور بابای این زبان اردو، چرا بهجای آثار شکسپیر این شعرهای ضعیف را بخوانم؟ اصلاً زبانم را به انگلیسی تغییر میدهم و همانگونه شد!
حال ببینید که هماکنون روسها در سرزمینهای آسیای میانه چه میکنند! سیاستشان همین است. هر قوم کوچکی را پروبال میدهند. [برای نمونه] میگویند؛ ای مردم قزاق! بگویید؛ گور بابای ادبیات فارسی و سعدی و حافظ، شما بیایید، لهجه و موسیقی خودتان را گسترش دهید و ما [از شما حمایت میکنیم] و برای شما در مسکو دپارتمان [مجموعهای از خدمات ویژه] تشکیل میدهیم!
آن بچهی قزاق بعد از مدتی میگوید؛ این زبان و فرهنگ قزاقی چیزی ندارد [تا آن را مطالعه و بدان افتخار کنیم] من برای [روح] فرهنگ ملی و زبانخود فاتحه خواندم و از این به بعد [آثار] داستایوفسکی، چخوف، پوشکین و لرمانتف را میخوانم!
این نظر من نیست که کسی [مرا مورد خطاب قرار دهد و] بگوید؛ تو شوونیست [میهنپرست افراطیِ ستیزهجو] فارس هستی!
زبان فارسی در همه کرهی زمین با رباعیات خیام و مثنوی جلالالدین [مولوی] و شاهنامهی [فردوسی] و [بوستان، گلستان] سعدی و [غزلهای] حافظ و [مثنوی] نظامی و … شناخته میشود و آثار شکسپیر و پوشکین نمیتوانند، در برابر آن عرضاندام کنند اما با آن لهجهی محلی که مورد تشویق [کشورگشایان فرصتطلب] قرار میگیرد، بعد از مدتی [دو، سه نسل بعد] نوه [و نتیجه] و نبیرهی تو میگوید؛ (...) به این زبان محلی! من روسی یا انگلیسی میشوم. [من به سمت زبان و ادبیات روسی یا انگلیسی میروم.] شکسپیر، لرمنتف و پوشکین میخوانم. [دشمن در حال نقشه کشیدن برای مرز و بوم ما به وسیلهی تغییر زبان عمومی کشور است و] ما هیچ توجهی به آن نمیکنیم!
ما نمیخواهیم، خدای ناکرده هیچ زبان محلّیای را مردود بشماریم! این زبانهای محلّی پشتوانهی فرهنگی ما هستند. ما اگر این زبانهای محلّی را حفظ نکنیم، بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملاً نمیفهمیم.
این زبان بینالاقوامی [زبان عمومی فارسی زبانی است] که تمامی اقوام ایران در آن مساهمت [سهم] دارند! هیچ قومی بر هیچ قوم دیگری در ساختن امواج این دریای بزرگ تقدم ندارد. ما باید خیلی بیشتر از اینها [به زبان فارسی] اهمیت بدهیم!
هماکنون در آسیانهی میانه چنین اقدامی در حال به وقوع پیوستن است! سه، چهار نسلِ دیگر که بگذرد، بچههای قزاق و اُزبک و تاجیک، روس خواهند شد! الان منقطع هستند و با ما هیچ ارتباطی ندارند. پوتین به مردم این سرزمینها اجازه نمیدهد که خط نیاکانشان را یاد بگیرند و گلستان و بوستان سعدی و [آثار] نظامی را بخوانند! [مردمان سرزمینهای ذکر شده حتا] نمیتوانند، سنگ قبر پدر بزرگشان را بخوانند! اینها [انگلیسیها] با شبه قارهی هند نیز چنین کردند. اول زبان فارسی را از بین بردند، بعد گفتند: شما زبان اردو بخوانید! [حال یکی پاسخ دهد؛] اردو چه [نویسنده یا شاعری] دارد که بتواند، با شکسپیر به رقابت بپردازد؟
این گونه موارد بسیار مهم است و ما نباید از آن غافل باشیم. زبان بینالاقوامی ما [زبان فارسی] تنها در انحصار فارسیزبانان نیست [بلکه] همهی اقوام، در خلاقیت این فرهنگ و زبان سهیم هستند.)))
پخش گفتگوی دانشگاهی دکتر شفیعی کدکنی 👇👇
https://uupload.ir/view/ebvynb6q8hdj
●
گروهی از پانها مطلب دکتر شفیعی کدکنی را بیتعمقانه مطالعه کرده و آن را توهین به دیگر زبانهای محلی دانسته، به نشانهی اعتراض برخاسته، فریاد وامصیبتا سر داده و به اظهار نظر غلط نشستهاند و این در حالیاست که چنانچه مطلب نامبرده را با دقت فراوان مطالعه میکردند، به این نکتهی مهم پی میبردند که ایشان علاوه بر اینکه اهانتی روا نداشته، بلکه به تمامی زبانها و گویشها احترامی خاص گذاشته و آنها را سرمایهی ملی ایران و هر ایرانی پنداشته است.
به اعتقاد این حقیر کسانی که در فهم سادهترین کلام عاجز و درماندهاند و توانایی آن را ندارند تا در مفاهیم ادبی به نتیجهگیری درستی دست یابند، حق هیچگونه اعتراض و اظهار نظری ندارند، چراکه مطالب تخصصی، ادبی متعالی برای ادیبان، زبانشناسان و فرهیختگان روشنفکری بیان میشود که بهدور از هرگونه تعصب به مطالعه بپردازند و در دانش ایرانشناسی و تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران به ویژه زبان فارسی صاحبنظر باشند و در درک کلام گوینده یا نویسنده درمانده و ناتوان نمانند! حال چنانچه پانهای متفرقه خود را دارای شرطهای ذکر شده میبینند، آن زمان میتوانند، به اظهار نظر نشسته، حتا در صورتیکه با مواردی موافق نبودند، به نشانهی اعتراض برخاسته، نظر خود را ارائه دهند، نه اینکه کسی واقعیتها را بیان کند و از سویِ گروهی بیفرهنگِ شوخچشمِ بیدانش، متحملِ تهمتها و بهتانهایی نظیر؛ شوونیستی، راسیستی، پانفارسی و فاشیستی و ... شود.
چنانچه آنان تعصبهای بیهوده و باطل را میان خود و واقعیت حائل و عقربهی اندیشهی خود را به سویی متمایل نکنند و هدفشان تنها دستیابی به حقیقت باشد، میتوانند، سادهتر از آنچه که به ذهنشان خطور میکند، از اندیشههای خام خود دوری گزینند، و هماکنون چنانچه باتعمق و دقتی فراوان به مطالب زیر نظر اندازند و با شکیبایی به مطالعهی توجیهات صاحبنظران بپردازند، دیگر از روی تعصبهای بیهوده، دهان به اعتراض نگشوده و خود را از باورهای خیالی و غیرعلمی دور میسازند.
امروزه چنانچه کسی در این مرز و بوم بخواهد واقعیت را بیان کند و مثلا بگوید؛ اصالت زبان ترکی، درونمرزی نیست و چون التقاط از زبان ترکی اصیل است و با زبان فارسی عجین شده، آنرا ترکی ایرانی مینامیم، بیدرنگ از سوی پانترکهایی که این حقیقت برایشان تلخ و نامطبوع بوده و است، به او بهتان نژادپرستی و برچسب فاشیستی زده میشود و چنانچه کسی نظرهای آنان را مطالعه کرده باشد، قطعا مشاهده کرده است که تعدادی بهصدور فتوا پرداخته و گفتهاند؛
هر ترکزبانی که باورهایش برخلاف نظرهای ما باشد، از دستههای آپارتاید یا راسیست (نژادپرست) است و هویت اتنیکی (قومی) خود را کتمان کرده و این در حالیاست که عکس این اتهام صادق است، یعنی؛ خود با خیالپردازیها هویت و اصالت قومی، ملیتی خود را گم کرده و دچار چنین معضلی شدهاند و نکتهی جالب اینجاست که روحشان نیز از چنین فاجعهای بیخبر است!
همانطور که میدانید، هیچ نویسندهای نباید برای خشنود کردن یا آزار و اذیت رساندن به کسی به جعل تاریخ و هر دانش دیگر بپردازد و در بیانِ برخی از حقایق کوتاهی ورزد و بخشی از مقاصد خود را ترک گوید و یا با دروغپردازیها بخواهد، بر عبارات بیفزاید و قضیهای را لاپوشانی کند.
قطعا شنیدهاید که میگویند؛ دروغگو کمحافظه است و همیشه در سخنها به تناقض میرسد.
پانترکها نیز همچنین! از یکسو با تبعیت از تخیلات و دروغپردازیهای آقای (محمدتقی زهتابی) که تاریخ و جغرافیای ایران و جهان را جعل کرده، میگویند؛ به زور میخواهند، ما ترکها را از نژاد آریایی ایرانی معرفی کنند و از دیگر سوی میگویند؛ به زور میخواهند، زبان ترکی را غیر ایرانی جلوه دهند. بسیارخب، اگر خودشان را غیر ایرانی و از نژاد ترکزبانهای اصیل میدانند، پس چرا زبانشان را متعلق به این مرز و بوم فرض میکنند؟ در صورت ایرانی نبودنشان اصولا چه حقی دارند، در زمینههای مختلف این مرز و بوم دهان به اعتراض و اظهار نظر بگشایند؟ (که صد البته در جهان نژادی بهنام ترک وجود ندارد، چرا که منظور از ترک بودن همان ترکزبان بودن است)
در حقیقت این گروه با این طرز اندیشه که خود را ایرانی نمیدانند، بیآنکه بدانند، به نیاکان خود اهانت روا داشتهاند و قطعا ترکزبانهای ارجمند و دیگر قومهای عزیز این مرز و بوم، یعنی؛ اقوام مختلف ایران افتخارآفرین میدانند که در این مقال روی سخن ما با پانهای متفرقهی نااهل روزگار است که به هیچ راهی استقامت نمیورزند!
●
دشمنی انگلیسیها با زبان فارسی
انگلیسیها با ترفند خاص خود زبان فارسی را از هندوستان زدودند و به زبان اردو بدل و کمکم زبان انگلیسی را به مردم هندوستان تحمیل کردند. پس از آن پاکستان و افغانستانی جعلی پدید آوردند تا شاهراه ارتباطی هند و ایران را قطع کنند و اکنون نیز دشمنان میخواهند، چیزی شبیه به همین کار را در افغانستان، به نمایش بگذارند. از این روی، مردم آن سرزمین را ترغیب کرده، به زبان اردو روی آورند تا کمکم ارتباط کلامی دو سرزمین قطع شود.
روسها در مرز و بوم خود به تدریس خط و زبان فارسی به شهروندان خود میپردازند اما به تاجیکیها و مردمان دیگر مرز و بومهای فارسیزبان اجازه نمیدهند که به خط فارسی بنویسند. چراکه آموزش خط و زبان فارسی در شهرهای روس هیچ خطری برایشان پدید نمیآورد اما از ترس اینکه مردمان تاجیکستان و ازبکستان و ... به سمت مردم ایران متمایل شوند، (از آنجا که نتوانستند، در این یک قرن زبان آنها را به روسی تغییر دهند) میخواهند، دستکم با دبیرهای غیر الفبای فارسی سدی در راه ارتباط کلامی نوشتاریشان با مردم ایران ایجاد کنند. بنابراین دغدغهی دکتر شفیعی کدکنی علاوه بر اینکه توهین به زبانهای درونمرزی قلمداد نمیشود بلکه میبایست بهعنوان هشداری کاملا جدی تلقی گردد که با تحریک پانها به وسیلهی دشمنان ایران دستکم در مرز و بوم خودمان چنین پدیدهای روی ندهد که به لطف خدای متعال هرگز رخ نخواهد داد!
آموزش زبان فارسی در روسیه🖕
●
۲. تَوهّم و رویاپردازیهای عثمانی ترکیه، به منظور کشورگشایی از طریق رواج ترکی استانبولی در سرزمین ما
آیا تا کنون کسی از خود پرسیده؛ چرا ایران و زبان فارسی تا این حد دچار دسیسههای دشمنان فرصتطلب، حسود و تنگنظر واقع شده است؟
برای نمونه چرا این حملات و دشمنیها بهمنظور نابود کردن ایران و زبان و فرهنگ ایرانی صورت پذیرفت؛
۱. حملهی وحشیانهی اسکندر به ایران و دشمنی با زبان فارسی و جایگزین کردن زبان یونانی. سوزاندن کتابهای ادبی، علمی، تاریخی
۲. حملهی اعراب وحشی و جایگزین کردن زبان عربی و دشمنی با زبان فارسی. سوزاندن کتابهای ادبی، علمی، تاریخی
۳. حملهی مغولها و سلجوقیها و آتش زدن کتابخانهها و ...
۴. توطئهی استعمارگر پیر، انگلیس که منجر به براندازی زبان فارسی در هندوستان شد، همچنین با ایجاد پاکستان ساختگی به منظور تجزیهی سرزمین هندوستان و به وجود آوردن افغانستان جعلی به منظور قطع ارتباط ایران با هندوستان
۵. دشمنی روسها با زبان فارسی با تغییر خط تاجیکیها و دیگر سرزمینهای فارسی زبان)
۶. چشم طمع دوختن ترکیهی کنونی به خاک ایران
۷. ترغیب مردم افغانستان در به رسمیت شناختن زبان اردو، بهوسیلهی انگلیسیها
در مطلب ادبی؛ (آیا دیوار زبان فارسی کوتاه است؟) گفتیم؛ از آنجاکه زبان فارسی دارای تمدن دیرینه و شاعران و نویسندگان نامی و افتخارات ادبی است، دارای دشمنان بسیاری نیز است اما چنانچه مردم میهنمان هشیار باشند، دشمنان بیگانه هرگز این توانایی را ندارند تا خدشهای به ایران و زبان ایرانی وارد سازند، چراکه؛ نگرانیهای واقعی را میبایست در درون جامعهی خودمان جستوجو کنیم! از یکسو؛ تجزیهطلبان پلید داخلی و خارج از مرز و بوم ما میخواهند، با از بین بردن زبان فارسی، کشور ما را بهسوی تجزیهپذیری سوق دهند که صد البته کور خواندهاند و ما نیز به این نکتهی مهم واقفیم که دشمنانی چون: استعمارگر پیر انگلستان، امپریالیسم آمریکا، رژیم خیالپردازِ توهمزدهی ترکیه و رژیم افسارگسیختهی عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی فرصتطلب، پشت پردهی تجزیهطلبی پنهان شده و مایلند که یکپارچگی میهنی مردم ایران از میان برود و از دیگر سوی؛ برخی از پانها که تعدادشان زیاد نیست، دچار توهّمی جنونآمیز شده و دربارهی زبان مادری خود و فارسی، نتیجهگیری درستی نداشته، در حافظهی خود اطلاعاتی نادرست و غیر واقعی را بهروی هم انباشته، ضرورت تغییر زبان مشترک مرز و بوممان را به غلط پنداشته و به منظور عقدهزدایی از دل و جان خود، بذر جهل و کینه را در فضای مجازی و سایتهای اینترنتی خود کاشتهاند.
در مقالهی یاد شده چیزی دربارهی توطئه و دشمنی روسها ذکر نکرده بودم، چون از سیاستهای اکنونیشان آگاهی دقیق و چندانی نداشتم اما میدانستم، همواره به سرزمینهای فارسیزبان چشم طمع دوختهاند که در اینباره پیام روشنگرانهی دکتر شفیعی کدکنی از نظر گرامیتان گذشت!
تجزیهطلبان و دشمنانِ زبانِ فارسی با بهانهجوییهای مضحک، در اندیشهی نابودی زبان مشترک ما هستند و آن را مانع پیشرفت فرزندانشان معرفی میکنند و میگویند؛
(چون فرزندان ما نمیتوانند، باتعمق به زبان فارسی درس بخوانند لذا آنگونه که باید و شاید پیشرفت نمیکنند)
که در پاسخ به این خودگمکردگان میبایست گفت؛
چگونه فرزندان خود را به اروپا و آمریکا میفرستید و آنان زبان بیگانه را میآموزند و با امتیازهای بالا به مقام شامخ و متعالی فارغالتحصیلی نائل میشوند و شما نیز به آن مفتخرید اما زبان همگانی کشورمان مانع پیشرفتشان میشود؟
همچنین در پاسخ به این ژاژگوییها؛
(برای فرزندان ما سخت است، به فراگیری زبان فارسی بپردازند) میبایست گفت؛
چطور آنها را در کلاس آموزش زبان انگلیسی و فرانسوی ثبتنام میکنید و از چنین اقدامی خشنود و سرمستید اما فارسی، زبان مشترک مردم ایران که بسیار سادهتر و سلیستر از دو زبان مذکور است، روح فرزندان شما را میآزارد؟
گروهی دیگر از آنجا که بیشتر از نوک دماغشان را نمیبینند، معترضند که چرا به ما اجازه نمیدهند، نام مغازههای خود را به زبان ترکی بنویسیم که در پاسخ باید گفت:
بسیارخب، اگر چنین پدیدهای صورت پذیرد، به چه خطی میبایست نوشت؟ اگر بهصورت الفبای فارسی نوشته شود که قطعا با تحریک دشمنانمان در کشور هممرز عدهای سادهدل خواهند گفت؛ با الفبای فارسی نمیتوانیم، منظور خود را بیان کنیم و میبایست از خط لاتین یا رومی (که امروزه ترکزبانهای ترکیه از آن سود میجویند) بهرهمند شویم و در صورت به وقوع پیوستن چنین پدیدهای، مدتی بعد دشمن بیگانهی هممرز ما که نام سرزمین و مرزهای کشورش، زبانش و ملیتش همه و همه جعلی است، ادعای مالکیت بخشی از سرزمین ما را خواهد داشت.
همانطور که میدانید، در آموزشگاههای این مرز و بوم، حتا زبان غیرضروری ترکی استانبولی آموزش داده میشود که به اعتقاد من میبایست در این زمینه افراد واجد شرایط در نظر گرفته شوند.
برخی از پانترکها در فضای مجازی میگویند؛ ما از نژاد تورکیم، به ما نگویید؛ ترکزبان، بگویید؛ تورک و این در حالی است که اینان نه به دانش تاریخ اجدادی خود واقفند و نه از اصالت و نژاد و هویت خود آگاهیهای لازم را دارند! اینان نه با رجوع به تاریخ به دنبال کشف واقعیتاند و نه دستکم با مشورت با صاحبنظران، به تحصیلِ دلیل و حقیقت میپردازند تا با توجیه علمی به اثبات اظهاراتشان بپردازند!
قطعا شنیدهاید که گفتهاند؛ آدم خوابیده را میتوان با یکی دو اشارت از خواب بیدار کرد اما اگر بیخ گوش کسی که خود را بهخواب زده، توپ شلیک کنید، از خواب مرگمانند خود برنمیخیزد، چراکه؛ گروهی آنچنان در دروغپردازیها، اوهام جنونآمیز و خیالات واهی خود غرق شدهاند که گویی خود نیز دروغ و توهمات خود را با جان و دل باور کردهاند.
در مطلب مذکور به وضوح عرض کردهام؛
من نیز زبان جد پدری و مادری خود "ترکی" را دوست دارم اما به حقیقت بیشتر عشق میورزم، زیرا چیزی در جهان دوست داشتنیتر و ارزشمندتر از آن نیست. در مورد زبان ترکی عرض کنم، اینکه زبان خوبی است، تردیدی نیست اما مستشرقین قطعا به پیشینه و لطافت و آثار زبان فارسی واقفند و میدانند؛ در این زمینه هیچ زبانی با آن قابل قیاس نیست! اگر کسی کوچکترین مطالعهای دربارهی دانش زبانشناسی داشته باشد؛ میداند که زبان فارسی اصیل و بسیار کهن است و حتا به دیگر زبانها وامواژه نیز بخشیده است.
دکتر رضا براهنی که گاه سخنان اعتراضآمیزی دربارهی زبان رسمی بر زبان خود رانده و برخی از اظهار نظرهای او جای بحث و نقد و بررسی فراوان دارد، در یکی از مصاحبههای خود میگوید؛
(((من به عنوان کسی که زبان مادریاش فارسی نیست و آذربایجانی هستم، اذعان میکنم؛ فارسی زیباترین زبان و از زبان مادری من زیباتر است. گرچه من در همه جا از زبان مادری خود نیز دفاع میکنم.)))
https://uupload.ir/view/video
پخشِ بخش کوتاهی از گفتوگوی دکتر رضا براهنی 👆
*
و اکنون ضمن احترام به تمامی زبانهای قومی ایران و حتا دیگر زبانهای جهان، کسانی که دم از تغییر زبان عمومی میهنمان به دیگر زبانهای درونی و برونمرزی میزنند و گستاخانه به فردوسی بزرگ اهانت روا میدارند، پشت پردهی تجزیهطلبی پنهان شده و دشمنان کینهتوز و قسمخوردهی وطن و مردم سرزمینمان ایران عزیز بهشمار میروند که توطئهی آنان را میبایست در نطفه خفه کرد. چراکه امروزه نیز تعداد کمی از پانها در چند منطقه از وطن عزیزمان عَلَم زبان مادری بلند کردهاند و پشت سرشان وطنفروشانی پنهان شدهاند که اهداف تجزیهطلبی دارند.
پانترکها در آسمان بیانتهای تخیلاتشان تا جایی پیش رفتهاند که میپندارند، در زمان حملهی سلجوقیان بیشتر مردم ایران یا به قتل رسیده و یا از ترس دشمنان به دیگر کشورها گریختهاند و ترکزبانهای بیگانه تماماً سرزمین ما را به اشغال خود درآوردهاند. اینان دیرینگی زبان ترکی سلجوقی را بیش از هشتهزار سال (یعنی؛ قبل از میلاد حضرت آدم) ذکر و آن را مادر تمامی زبانهای دنیا فرض کردهاند. البته ممکن است که یک زبان، مردمانِ نقاط وسیعی از کرهی زمین را پوشش داده باشد اما باید به این نکتهی اساسی توجه کامل داشت که هنگام جاری و ساری شدن یک زبان گسترده در خارج از یک مرز و بوم، قطعا در دیگر نقاط جهان، زبانهای دیگری با فرهنگهای متعدد وجود داشته است. یعنی زمان و مهمتر از آن نیاز مردمی به بیان احساسها و اندیشهها این اجازه را نمیدهد که یک زبان به تمامی مناطق جهان نفوذ کند.
اگر کسی کوچکترین آشنایی با دانش زبانشناسی داشته باشد، میداند که زبان ترکی هرگز نمیتواند، مادر تمام زبانهای دنیا بهشمار رود، بهویژه اینکه زبانهای بسیار کهنتر از آن 《مانند زبان فارسی》 نیز وجود داشته است.
این درست که نام زبان مشترک مردم میهنمان فارسی است ولی ویژهی مردمان فارس نیست، چراکه این زبان همگانی برای حفظ همبستگی اقوام مختلف نقشی مهم و اساسی را ایفاء میکند!
همانطور که در دیگر مطالب گفتیم؛ بهتر بود، در گذشتهتر این طرح به تصویب میرسید که؛ در ایران تمامی زبانها رسمیاند اما زبان فارسی علاوه بر رسمی بودن، زبان مشترک مردم ایران نیز است!
هیچ وطنپرست میهندوستی مخالف حفظ و ترویج زبانهای قومی ایران نیست و متکلمین این زبانها دارای کتاب، رادیو و تلویزیون روزنامه به زبان خود هستند و حتا به زبان خودشان درس میخوانند اما گروهی تجزیهطلبِ خیالپردازِ گستاخ نباید به صرف اینکه زبان مادریشان همگانی نیست، مردم را بفریبند و آنرا بهانهای برای حذف زبان فارسی معرفی کنند!
هماکنون با افتخار میگوییم؛ زبانهای محلی، قومی ما متعلق به همهی ایرانیهاست و باید حفظ شود! ما حتا در صورت نداشتن معادلی مناسب برای واژگان زبان بیگانه میتوانیم، از واژگان زبانهای محلی خودمان بهره بریم و در چند واژه از چنین عملی بهره برده شده اما اینکه بر مشترک بودن و ماندن زبان فارسی تاکید میشود، به این دلیل است که این زبان کهن ایرانی، دارای افتخارآفرینانی بهنام و شاهکارها و افتخاراتی ادبی است که در سه دوره (فارسی باستانی، فارسی میانه یا پهلوی و فارسی امروزی) تکامل یافته و از گفتار مذکور چنین معنایی اراده میشود که زبان مشترکمان بهوسیلهی پیشینیانمان در همین مرز و بوم ساخته و پرداخته شده و با حملهی بیگانگان تحمیل و بر زبان مردم، جاری و ساری نگردیده است. البته بر این نکته نیز واقفیم که در زمان حملهی اعراب، با به زنجیر کشیده شدن زبان فارسی اندکی پر و بالش چیده شد و واژگانی از زبان عربی نیز جایگزین واژگان فارسی شد که در مطلب فوق نیز ذکر کردیم؛ وامگیری واژگان در تمامی زبانهای دنیا رایج و امری کاملا طبیعی است.
همانطور که میدانید؛ حاکم رویاپرداز ترکیهی اکنونی اندیشههای خامی در صندوقچهی ذهن خود اندوخته و تا آنجا پیش رفته که چشم طمع به خاک ما دوخته و در عالم خیال برای خود نقشهای طرح کرده که در آن ایران عزیز نیز به چشم میخورد.
این چشمسفیدِ نمکخوردهیِ نمکدانشکسته به دوستی با دشمنان این مرز و بوم پیوسته، به مرزبندیها معترض است و میگوید؛ محدودههای مرزی ترکیهی کنونی جعلی است که در پاسخ میبایست گفت؛ آن خیالپرداز از زبان ما سخن میگوید! چراکه اعتقاد ما نیز همین است، زیرا فضای سرزمینی که در آن زندگی میکنند، جعلی است. بخشهای مرزی آسیایی آن مربوط به سرزمین ما و دیگر بخشهای مرزی اروپایی آن به کشورهای همجوارش ارتباط دارد. یعنی؛ ترکیهی کنونی میان چند کشور واقع شده که شهرهای مرزی کشورهای همسایه را دزدیده و برای خود مرز و بومی جعلی پدید آورده و اکنون گویی که در تنگنای زهدان سرزمینش تحت فشار شدید قرار گرفته، میخواهد، با هل دادن دیوارهای مرزهای جعلی و پیشروی در خاک دیگر کشورها جای بیشتری برای خود باز کند!
آنها بهمنظور کشورگشایی، خود را به دروغ ترکتبار اصیل معرفی میکنند که انشاءالله در سطرهای پایینتر دلیل افسانهبافیها و یاوهگوییها و دروغگوییهایشان را بیان خواهیم کرد.
همانطور که میدانید؛ زبان فارسی سالها زبان رسمی سلطانهای عثمانی بوده و ناحیههای کهن شهرها و موزهها و آثار تاریخی ترکیه نمودار صادق این گفتار است. در نامههای شاهان و نقاط مختلف ترکیه خط و زبان وزین فارسی بهچشم میخورد و تا آنجا که به تکاپو پرداختهام، محققان در آثار بجا ماندهی عثمانیها بیش از ۱۲۰۰ نسخهی خطی به زبان فارسی کشف کردهاند.
حال نکتهی جالب توجه اینجاست، هنگامی که شاهاسماعیل صفوی پادشاه ایران در حال جنگ با سلطانسلیمان عثمانی بود، به زبان ترکی شعر میسرود و سلطان سلیمان نیز به زبان فارسی به سرودن انواع قالبهای شعری میپرداخت و حتا با حمله به بلگراد، رودس، مجارستان، باریکههایی در شمال آفریقا تا نزدیکیهای الجزایر، در گسترش واژگان زبان فارسی به بخشی از اروپا نقش مهمی را ایفاء کرده است. بد نیست بدانیم؛ اصولا اجتماع ترکزبان ترکیهی کنونی به طور صد در صدی از نژاد ترکزبانهای اصیل نیست. البته این بدان معنا نیست که لشکرکشیهای سلجوقیان تا حریم ترکیهی امروزی ادامه نیافته و در آنجا ساکن نشدهاند. نه، ما از این واقعیت چشم نمیپوشیم اما این سوال به ذهن آدمی خطور میکند؛ مگر لشکر سلجوقیان و مهاجران ترکمن چه تعداد جمعیت داشته که بتواند، نسل مردم آن بوم را براندازد، یا بر تغییر نژاد همهیشان تاثیر قابل توجهی بگذارد؟ در هر صورت به هنگام حمله و ساکن شدن در آن اقلیم، تاریخ از قتل عام کردن یا به عقب راندن مردمان آن ناحیه سخنی بر زبان نرانده است!
و اما ماجرای استانبول
در استانبول نیز همینطور یعنی؛ (قسطنطنیه) این یادگار دوران امپراتوری روم که بهدست عثمانیها افتاد! آیا تمامی مردم آن قتل عام یا به سوی روم رانده شدند؟ آیا مسیحیان قسطنطنیهی رومی که از حیث نژاد و فرهنگ و زبان و دین با عثمانیها مغایرت داشتند، ترکتبار بودند؟
پانترکها حتا هیتیتها را که در مرزهای ترکیهی امروزی ساکن شدهاند، ترک قلمداد میکنند. پانترکهای ترکیه گمان میکنند که با ترکی کردن زبان استانبولیها نژاد رومیهای آن سامان را نیز به ترکزبانهای سلجوقی بدل کردهاند. (البته مردمان تحصیلکردهی ترکیه دارای چنین نظری نیستند) چراکه استانبولیها بیشتر از دیگر مردم مناطق ترکیه از نژاد ترکزبانهای اصیل نیستند.
هماکنون چنانچه کسی به آنجا سفر کند و به جستجو و تکاپو بپردازد، میتواند، آثار هنری برجستهی بهجاماندهی رومیها را مشاهده کند. مانند؛ کلیسای اُرتُدکس که در زمان حمله و تصاحب عثمانیها به مسجد و با بهروی کار آمدن جمهوری ترکیه به موزه بدل شد.
《قُسْطَنْطِنِیّه》پایتخت امپراتوری روم شرقی، نام پیشین استانبول است که بهمنظور قدردانی از قیصر روم نامگذاری شد. این شهر مسیحیان پس از تسلیم رومیها با به قدرت رسیدن عثمانیها، "اسلامبول" خوانده شد که بعدها به "استانبول" تغییر نام پیدا کرد.
شایان ذکر است که (کنستانتین یکم، دورهی ۲۷۴–۳۳۷ میلادی) نخستین امپراتوری روم، مسیحیت را دین و حکومت رسمی اعلام کرد و قسطنطنیه را مرکز حکومتی خود قرار داد. حال یکعده پانترک بیمنطقِ فریبخورده، به صرف اینکه امروزه حدود نیمی از مردم ترکیه به زبان ترکی ویژهی خودشان تکلم میکنند، نسلشان را ترکتبار دانسته و ندانسته، به آنان پیوسته، گستاخانه به سرزمین ادبیات فارسی تاخته، با دشمنان زبان فارسی ساخته، به پیروی از آنان در مرز و بوم خود به هرج و مرج پرداخته و در فضای مجلهی ننگینشان پرچم ژاژگویی برافراختهاند که ما نیز از همان نژادیم!
حال این یک طرف قضیه است، چراکه از دیگر سوی دشمنان ایران در ترکیهی امروزی، مردمان خود را ترغیب و تشویق میکنند که به شهرهای مرزی ترکزبان ایران سفر کنند و در آنجا اقامت گزینند و سالها بعد که رفتهرفته تعدادشان زیاد شد و زبان ترکی استانبولی در آنجا گسترش یافت و رونق گرفت، ادعای مالکیت بخشی از سرزمین ما را مطرح کنند.
آری! ایران چنین دشمنان پست و حیلهگری دارد!
همانگونه که گفته شد؛ زبان مرزهای آسیایی ترکیه (فارسی، کردی و ...) مربوط به ایران است. حال یکی پاسخ دهد که چرا مسئولین ترکیه زبان فارسی را از فهرست زبانهای داخلی مملکتشان حذف کردند و بهجای آن زبان ترکی آذربایجانی را با تغییرات بسیاری عمومیت بخشیدند؟ آیا بدین منظور نبوده که به وسیلهی زبان ترکی بیشتر به مردم شهرهای مرزی ایران نزدیک شوند؟
آتاتورک که از دانش زبانشناسی بیبهره بود، بدون لحظهای اندیشیدن تصمیم گرفت، در زبان ترکی تغییرهایی پدید آورد و واژگان فارسی و عربی را از آن بزداید که به خیال خام خود آنرا به ترکی اصیل بدل سازد و به زعم باطلش برای ترک شدن هممیهنانش، واژگان زبانشان را خالص سازد که چنین پندار وهمآمیزی هرگز به واقعیت نپیوست. البته این بدان معنا نیست که در گذشتهتر مردمانشان از زبان ترکی بهره نمیبردند، ما بر این نکته واقفیم و چنین واقعیتی را رد نمیکنیم! چراکه، غرض از ذکر مطالب فوق این بود تا این پیام را افاده کنم که در گذشته زبان عمومی مردم ترکیهی کنونی بیشتر به فارسی اطلاق میشده تا ترکی! عثمانیها علاقهی بسیار شدیدی به زبان فارسی داشتند و بسیاری از مناطق ترکیهی کنونی حتا قبل از لشکرکشی عثمانیها به زبان فارسی تفهیم و تفاهم میکردند. حال پانهای معترض پاسخ دهند؛ چه ارتباطی میان زبان و نژاد یک مرز و بوم موجود است و اگر کسی جویای این است تا بداند، زبان اصیل ترک به کدام منطقه اطلاق میشود، باید گفت؛ زبان ترکی شاخههای گوناگونی دارد و از آنچه که صاحبنظران محقق و تاریخنویسان ذکر کردهاند، اینگونه برمیآید که از مردم اوغوز به مردم ترکمن و از ترکمنها به ایران و از ایران به ترکیه راه یافته است.
و اما نام زبان ترکی آذربایجانی؛
از آنجا که زبان ترکی از ریشه ساخته و پرداختهی مردم مرز و بوم ما ایران نیست و به دلیل لشکرکشیهای سلجوقیان از راه خراسان وارد سرزمین ما گردیده و با زبان فارسی درآمیخته لذا بهتر است، در گفتارها و نوشتارها بهجای بهره بردن از عبارت؛ (ترکی آذری) از عبارت (ترکی ایرانی) بهرهور شویم، چراکه اگر ناحیهای در ایران آن را ویژهی خود بداند. بر همین منوال مردمان دیگر نواحی ایران نیز مجازند، آن را از آن خود بدانند و به ناحیهی خود نسبت دهند. برای نمونه؛ خراسانیها و شیرازیها و قشقاییها بگویند؛ (ترکی خراسانی) یا (ترکی فارسی) یا (ترکی قشقایی) و ...
اتفاقا یکی از دوستان ادیبم که اهل خراسان و زبان مادری او ترکی بود، سالها پیش به من میگفت؛ اگر بخواهیم که زبان ترکی را به ناحیهای از ایران نسبت دهیم، آن را باید به مبدأ ورود، (خراسان) یعنی از ناحیهای که وارد ایران شده، نامگذاری کنیم، نه مقصد نهایی این سرزمین (آذربایجان)!
حال چون آذربایجان عزیز ما در کنار مردمان باکو و ترکیهی ترکزبان قرار دارد، عدهای به اشتباه گمان میکنند که تمامی آن منطقه ترکخیز است و باید زبان ترکی را به آذربایجان منسوب کنیم و از لفظ ترکی آذری بهره بریم. بنابراین چون این زبان در ایران فراگیر است، لذا میبایست آن را به منطقهی خاصی نسبت ندهیم!
البته منظور دوست ما این نبوده که میبایست گفت؛ "ترکی خراسانی" بلکه منظورش این بوده که اگر بخواهیم آن را به جایی نسبت دهیم، چرا مکان مبدا ورود آن را در نظر نگیریم و مقصد نهایی مدنظرمان قرار گیرد!
همانطور که در سطرهای پیشین خواندید؛ زبان ترکی ایرانی از شاخهی زبان "اغوز" (ترکمنی) است. ترکی ایرانی تنها در جایگاه زبانی گفتاری، در بخشهایی از ایران و مناطق شرقی ترکیه و جنوب گرجستان و داغستان رواج دارد. از زمانهای گذشته قوم ترکمن را با نامهای "اوغوز" یا همان "ترکمن" میشناختند. منتها "اوغوز" نامی است که در گذشته میان مردم کاربرد داشته و بعدها نام "ترکمن" بهعنوان بخش بزرگی از قبیلههای "اوغوز" دارای کاربرد فراوان شد.
زبان ترکی در نواحی ایران (جدا از آذربایجان، در بخشهایی از شمال خراسان، گرگان، مازندران، گیلان، شیراز، همدان، خلجی، شاهسون، ساوه، قشقایی، ترکمنصحرا، قزوین، زنجان، تاکستان، شهریار و ...) نیز کاربرد داشته و دارد. بنابراین ترکی آذربایجانی نامی است که بعدها بر شاخهای از زبان ترکی افزوده شده، نه اینکه زبان ترکی مختص و در انحصار مردم عزیز آذربایجان است!
حال چگونه مردم آذربایجان ترکزبان شدند!
در زمان سلجوقیان یعنی؛ حدود سال ۴۲۹ [هجری قمری] قومهای گوناگون《اوغوز. ترکمن》به سوی خراسان حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند و از آنجا به سراسر ایران و ترکیهی کنونی لشکرکشی کردند (اما قبلتر از این زمان عدهای از آن قوم به "باکو"ی ایران مهاجرت کرده بودند)
با آمدن سلجوقیان کمکم زبان ترکی زبان بیشتر ساکنین آذربایجان شد.
●
عاشیق دلخسته گؤر دلداره دؤندرمیش یوزون
عالمی ترک ائیلهمیش اول یاره دؤندرمیش یوزون
دؤندریب زاهد یوزون محرابه، هر دم یاش تؤکر
عاشیقون دیواری یوخ، دیداره دؤندرمیش یوزون
یاره دؤندرمیش یوزون گؤرگج رقیبه سؤیلهدوم
اول گول خندانی گؤرکیم، خاره دؤندرمیش یوزون
سرودهی (شاهاسماعیل صفوی) به زبان ترکی
☆
دیده از آتش دل غرق در آب است مرا
کار این چشمه ز سرچشمه خراب است مرا
چشم بر هم زنم و روی تو بینم به خیال
در شب هجر مگر دیده به خواب است مرا
سرودهی (سلطان سلیمان عثمانی) به زبان فارسی
بعضی از پادشاهان عثمانی که به فارسی شعر سرودهاند:
۱- سلطان ایلدرم بایزید خان اول
۲- سلطان محمدخان دوم (فاتح)
۳- سلطان بایزیدخان دوم
۴- سلطان سلیم خان اول متخلص به «سلیمی»
و ....
بهمنظور اطلاع بیشتر به کتاب (زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی) نوشتهی؛ محمد امین ریاحی رجوع شود!
حال فرصتطلبها پاسخ دهند که آیا میتوان گفت؛ زمانی که مردم ترکیهی امروزی به فارسی تکلم میکردند و شعر میسرودند، فارس بودند و هنگامیکه به زبان ترکی روی آوردند، نسلشان به نژاد ترک بدل یافته است؟ پرواضح است که زبان و نژاد، مقولهای جدا از یکدیگرند و نتیجهی نهایی اینکه، با تغییر زبان هویت کسی متحول نمیشود!
در حقیقت زبان، هویت، تاریخ و جغرافیا، مرزبندیها حتا نام "ترکیه" جعلی است! یعنی این اجتماع مردمی میان چند کشور قرار گرفته و بهعبارتی؛ بخشی از خاک هر کشور را چپاول کرده و گویی که در تنگنا قرار گرفته، میل دارد تا جای بیشتری برای خود باز کند.
گروهی پانترک متعصبِ بیتعمق آنچنان به جعل جغرافیا و تاریخ سیاسی و ادبی مرز و بوممان "ایران" و دیگر نقاط جهان پرداخته و میپردازند که اگر کسی کوچکترین آشنایی با دانشهای مذکور داشته باشد، به فوریت به جعلی بودن آن پی میبرد. اینان به تاریخ حقیقی واقف نبوده، دست به ایجاد تاریخی دروغین زدهاند و خود را غیر ایرانی دانسته و دیرینگی زبان ترکی را هشت هزار سال ذکر کردهاند. یعنی؛ آگاهانه دروغی بافتهاند که خود آن را ناآگاهانه باور کردهاند.
اینان که خود را دارای ملیت ایرانی نمیدانند، آیا این سوال پیش نمیآید؛ اصولا چه حقی دارند، دربارهی ایران و ایرانی به اظهار نظر بپردازند و جایجای دهان به اعتراض بگشایند؟!
یکی از دوستان ادیب و زبانشناسم، دکتر (م. پ) در این زمینه میگوید:
(((ترکها اقوامی بودند، در آسیای مرکزی با شاخههای مختلف، طبق نقل شاهنامه اینها از اعقاب (بازماندگان) تورج یکی از پسران فریدون هستند که سرزمین توران را تشکیل دادند. البته قول شاهنامه حکایتی اسطورهای است و با واقعیت تفاوتهای اساسی دارد.
از ترکانی که در ایران به پادشاهی رسیدند، غزنویان و یک شاخه از سلجوقیان و خوارزمشاهیان بودند. اینها دارای ملیت ایرانی نبودند ولی بهعلت اختلاط با ایرانیها تحت تأثیر فرهنگ و زبان فارسی قرار گرفتند!
بنابراین در تاریخ جزو شاهان ایران محسوب میشوند. ترکمنها هم یکی از شاخههای ترک هستند که در شرق دریای خزر ساکن شدند و معمولا جزو قلمرو شاهان ایران بودند، در دوره قاجاریه که بخشهایی از ایران جدا شد، ترکمنستان هم دو قسمت شد. بخش کوچکتری جزو ایران و بخش بزرگتری بهصورت یک کشور درآمد)))
●
دکتر عباس جوادی <متولد تبریز> زبانشناس، شرقشناس و تاریخشناس آذربایجان که در زمینههای مذکور مطالعهی گستردهای دارد، در مصاحبه با یکی از رسانههای رادیویی فارسیزبان برونمرزی میگوید؛
(((طوری که آقای ژان پل رو، ترکشناس معروف و مشهور فرانسوی هم نوشته، تنها ویژگی و مشخصهای که ترکها را به آن معنا تعریف میکند «زبان» است.
واقعاً نمیدانم، میتوان ترکمن را ترک بگوییم یا خیر! بنده که به ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان رفتم، از آنها وقتی میپرسیم، میگویند که ما ترک نیستیم، ما ازبک هستیم. انگلیسیها هم ژرمنی زبان هستند، آلمانیها، سوئدیها نروژیها، داچها (هلندیها) حتی ژرمنی زبان هستند اما همهشان آلمانی نیستند)))
همچنین دکتر جوادی در سایت شخصی خود《چشمانداز chashmandaz》در مطلب روشنگر خود دربارهی جعلیات و خیالبافیهای یک بهاصطلاح تاریخنویس میگوید:
(((دو اشتباه فاحش قومگرایان آذربایجانی ما
از سال ۱۹۷۰ تا کنون ابتدا شش سال در دانشگاه آنکارا و سپس ده سال در دانشگاه کلن آلمان با زبانشناسی و شرقشناسی از جمله زبان و تاریخ فارسی، ترکی، آلمانی و انگلیسی (و تا حدی عربی) مستقیما سر و کار داشتهام و سپس حتا بعد از آنکه از کار دانشگاهی به کار رسانهای گذشتم، در جنب کار روزمره هیچگاه از خواندن و نوشتن و تحقیق در مورد زبان و ادبیات و تاریخ دست نکشیدم اما باید اعتراف کنم که تا کنون نمیدانستم انگیزهی اصلی بعضی از هموطنان قومگرای ما چیست که هرازگاهی میگویند؛ آذربایجان بیش از ۴- ۵ هزار سال است که تُرک و تُرکزبان است. حتا بعضیها تعارف را کنار گذاشته از ۷- ۸ هزار سال سخن میگویند.
البته اگر کسی در ترکیه زبان، ادبیات و تاریخ بخواند، متوجه میشود؛ در دورهی آتاترک یعنی بعد از شکست و سقوط عثمانی و اعلام جمهوری ترکیه تئوریهای عجیب و غریبی بصورت سیاست رسمی درآمده بود که طبق آن ادعا میشد، منشاء همهی زبانهای دنیا ترکی است و فرهنگ ترکی که از آسیای میانه آمده، غنیترین و بهترین و قدیمیترین فرهنگ تاریخ بشریت است و ...
البته ما آن زمان میدانستیم؛ این تصورات اگرچه جدی نیست به هر حال بین مردم ریشه دوانده اما دیگر بهطور رسمی فراموش شده است. اگرچه در محیط دانشجوئی بهیاد آن ایام هرازگاهی کسی به شوخی میگفت؛ آلمانی هم در اصل از ترکی آمده است!
البته اینها تا سال ۱۹۳۶ و فوت آتاترک شوخی و مسخره بهنظر میرسید، بهراستی سیاست فرهنگی جمهوری جوان ترکیه بود.
ما تا حدی میفهمیدیم که ترکیهی جوان برای تشویق روحیهی شکستهی مردم که در جنگ با بریتانیا و دیگر متحدین شکست خورده بودند، نیاز به تقویت جدی روحیه داشته و باید به گذشتهاش افتخار میکرد و به آیندهاش امیدوار میبود.
بنابراین تا این اواخر تصور من همیشه این بود که دیگر اینگونه تصورها از مُد افتاده و اکنون از آن صحبتهای قهوهخانهای شده که مدعیان و شنوندگان خودشان هم میدانند؛ نیمی خیالبافی و نیمی شوخی است!
اخیرا با اصرار یکی از هموطنان کتابی موسوم به «تاریخ قدیم ترکان ایران» به قلم (محمد تقی زهتابی) را خواندم، حالا تا حدی میفهمم که پایه بهاصطلاح «تئوریک» آن تصورات مربوط به ۴-۵ و یا ۷-۸ هزار سال از کجاست و تصورات پانترکیستهای ما چرا و در چه مواردی حتی با تصورات پانترکیستهای معاصرتر ترکیه هم فرق میکند. چونکه در ترکیه دیگر کسی از این تئوریها را مطرح نمیکند.
شما چه در منابع و ماخذ دانشگاهی اروپائی، آمریکائی و روسی نگاه کنید و چه محققین جدی و دانشگاهی ترکیه را بخوانید، خواهید دید که دربارهی اقوام ترکزبان و کوچ آنها از آسیای مرکزی به ایران، ترکیه و شمال عراق کنونی اتفاق نظر کامل بر آن است که (۱) مسکن اصلی و اولیهی اقوام ترکزبان در آسیای مرکزی یعنی شمال شرق ایران تا مرزهای چین و مغولستان و حتی رو به شمال یعنی سیبری بوده و (۲) این اقوام که تقریبا همگی بصورت کوچنده و عمدتا از طریق گلهداری زندگی میکردهاند، پیوسته و بهخاطر شرایط طبیعی یا سیاسی (یعنی زدوخورد و پیروزی و مغلوبیت هر قوم در مقابل قوم دیگر) در حال حرکت و کوچ از یک منطقه به منطقه دیگر بودهاند. بخش بزرگی از آنها یعنی اوغوزها که سلجوقیان و افشاریان شاخههای مهمی از آنها بودند، از قرن دهم میلادی به بعد از آسیای مرکزی به طرف افغانستان و خراسان کنونی و از آنجا به تمام ایران، قفقاز، شمال عراق و ترکیهی کنونی کوچ کرده و در عرض چند صد سال بعد در این مناطق سکنی گزیدهاند. در نتیجه این جابجائی قومی ۵۰۰ ساله، ترکیب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تمام این کشورها یعنی افغانستان، ایران، قفقاز و ترکیه رنگ و جهت دیگری گرفته و در عین حال زبان بخشی از افغانستان و خراسان، تقریبا تمام آذربایجان، تکههائی از شمال عراق و بخش بزرگی از ترکیهی کنونی تبدیل به ترکی شده است.
البته قبل از اسلام و در دورهی ساسانیان، بخصوص در اثر حملات و نفوذ خزریان از ناحیهی شمال دریای خزر و قفقاز شمالی تماسهائی بین ایرانیان و اقوام خزر (که احتمال میرود به اقوام ترکزبان نزدیک بودهاند) وجود داشته و بدین ترتیب زبان و فرهنگ «ترکی» به نواحی مرزی ساسانی در قفقاز هم نفوذ کرده است اما ظاهرا این نفوذ به درجهای نبوده که زبان و فرهنگ اکثریت مردم را در قفقاز تحت تاثیر خود قرار دهد. این در حالی است که خزرها از آذربایجان یعنی جنوب رود ارس خیلی دورتر بوده، اصولا در این منطقه چندان نفوذی نداشتهاند.
در محافل دانشگاهی و حتی سیاسی غرب و روسیه و حتا ترکیهی كنونى من کسی را ندیدهام و کتابی جدی نخواندهام که خلاف این را بگوید و مثلا، مانند آنچه که آقای (محمد تقی زهتابی) بر پایهی گمانه زنی و آرزوی خود نوشتهاند، ادعا کند که تاریخ ترکان ایران تا هشت هزار سال قدمت دارد (!) چرا؟ چونکه بهنظر نامبرده از عیلامیان و سومریان گرفته تا اورارتو و مادها وهوریان همه و همه تُرک و يا با تركها خويشاوند بودهاند!!! البته من نمیخواهم، مانند بعضیها کار آکادمیک آقای زهتابی را صرفا به این جهت مشکوک بشمارم که ایشان از فعالین سابق فرقهی دمکرات آذربایجان بودند و در دههی پنجاه شمسی از باکو همراه محمود پناهیان از فعالین فرقه با دعوت صدام حسین به بغداد رفته بود تا ضمن تاسیس یک بهاصطلاح «جبههی خلقهای ایران» به فعالیت تجزیهطلبانه علیه ایران زمان شاه پرداخته و در ضمن یک عنوان «پروفسوری» هم از دانشگاه بغداد بگیرند ولی واقعا فکر کنم، بهتر است، کسی هم نداند که این بهاصطلاح «نظریه»ی جدید چیست و صاحبش کیست تا مایهی شرمندگی بیشتر ایشان و ما آذربایجانیها نشود. اگر حتا یک ترم، واقعا عرض میکنم؛ فقط یک ترم هم در یکی از این دانشگاههای نوتاسیس و بیاستاد ایران و ترکیه هم بخوانید، خواهید فهمید که حتی نیازی برای بحث در مورد این فرضیههای تخیلی و خندهدار نیست!
تعجب من از کسانی است که دنبال این قبیل جعلیات فرضی که همچون «تاریخ» به خورد مردم داده میشود، افتاده و بر پایهی همین جعلیات، نتیجهگیریهایی کرده، طرز فکر و رفتار اجتماعی و سیاسی خود را طبق آن تنظیم میکنند.
اگر حتا یک ترم، هم در یکی از این دانشگاههای نوتاسیس و بدون استاد ایران و ترکیه هم بخوانید، خواهید فهمید که حتا نیازی برای بحث در مورد این فرضیههای تخیلی و خندهدار نیست.
در مورد قدمت تاریخ حضور ترکها در سرزمین آذربایجان، سومریان و اورارتوها و اشکانیان و مادها را تُرک قلمداد کرده، عِرض خودتان را ببرید و زحمت اهل علم را بدارید؟ چه عیبی دارد، واقعیت را طوری که هست قبول کنیم که زبان اکثریت مردم آذربایجان و ترکیه هزار و یا دوهزار سال قبل هر چه بود، به هر حال ترکی نبود؟ این که عیب نیست.
مگر زبان مردم مصر همیشه عربی، زبان مردم آمریکا همیشه انگلیسی و یا زبان خود مردم فارسی زبان ایران همیشه فارسی بوده است؟ مگر ترکهای ترکیه برخلاف همهی دلایل و شواهد ادعا میکنند که قبل از کوچ ترکها به بیزانس در قرن یازدهم میلادی همهی ساکنین ترکیهی کنونی اعم از روم و کُرد و ارمنی و خیلی قبل از آنها، مثلا هیتیتها [هیتیها یکی از اقوام آریایی بودند که پس از جدایی از دیگر قومهای مهاجر، در ترکیهی جعلی امروزی ساکن شدند و ترکزبان نبودند] و غیره تُرک و یا تُرک زبان بودند؟ آخر به ریش آدم میخندند!
در اوائل تاسیس جمهوری ترکیه شرایط سیاسی طوری بود که دولت ترکیه بعد از سقوط عثمانی نیاز به یک ایدئولوژی ملی داشت تا همسانی و حتی برتری فرهنگی و سیاسی، تاریخی خود را نسبت به قوای قدرتمندتر از خود یعنی غرب «تئوریزه» کند. با همین انگیزه بود که تئوریهای باصطلاح «تورک تاریخ تزی» [تز تاریخ ترکی] و «گونش دیل تئوری سی» [تئوری آفتاب زبان] درآمد و به همهی زمینههای فرهنگی کشور جوان رسوخ پیدا کرد که اصل حرفش این بود؛ همه فرهنگ و زبانهای دنیا از جمله قدیمیترین آنها مانند سومری و هیتیتی و اتروسکی از آسیای مرکزی و زبان ترکی نشأت گرفتهاند.
در اوایل جمهوری ترکیه «نظریهپرداز» اصلی این دو تئوری که بهراستی خندهدار و جعلی هستند، خانم (آفت اینان) دخترخواندهی آتاترک بود که در کنگرهی «تورک اوجاغی» در سال ۱۹۳۰ میگفت:
(«بشریتین ان یوکسک قومی، وطنی آلتای لار و اورتا آسیا اولان تورکلردیر»
«والاترین قوم بشریت ترکها هستند که موطن اصلیشان کوهستانهای آلتای و آسیای مرکزی است»)
این بهاصطلاح تئوریها بعد از فوت آتاترک که گویا خود به اشاعهی آنها نظارت میکرد، به بوتهی فراموشی سپرده شد و کسی با صراحت از آن دفاع نکرد اما این جریان در شکل «پالایش» özleştirme ترکی از کلمات «خارجی» یعنی عمدتا عربی و فارسی و جایگزینی آن با لغات »خودی ترکی» تا همین چند سال پیش ادامه داشت.
آنچه ایشان در کتاب دوجلدی سختفهمش «ایران تورکلری نین اسکی تاریخی» (تاریخ باستان ترکان ایران) به ترکی آذری باکو نوشته هم ظاهرا با الهام از آن تئوریهای آغاز جمهوری ترکیه است که با کمی تاخیر در آذربایجان ما مطرح شده و از سوی قومگرایان ما مصرانه مورد دفاع قرار میگیرد اما همانگونه که در ترکیه این تخیلات خندهدار را بیسر و صدا مسکوت گذاشتند، در ایران هم من مطمئن هستم، اینگونه حرفها حتا مایهی آبروریزی و بیاعتباری هویتطلبان صمیمی آذربایجانی شده، در نهایت به اهدافی عادلانه و طبیعی مانند حق تحصیل زبان مادری که بسیاری خواهان آنند، ضرر هم میزند.
این یک اشتباه فاحش بعضی قومگرایان آذربایجانی ما!
اشتباه فاحش دوم اینکه اگر چه این هموطنان مرتبا میگویند و تکرار میکنند که معیار آنها در فکر و رفتارشان مشخصات بیولوژیک و «نژادی» انسانها نیست اما همیشه وقتی «تُرک» میگویند، منظورشان فقط زبان و فرهنگ نیست. ملیت، قومیت و «نژادی» است که به هر حال از اطرافیان خود از قبیل ایرانیها، کُردها، اعراب، ارمنیها و غیره متفاوت و متمایزند، آنهم نه تنها بهخاطر زبان و فرهنگشان، آنها با این تصور زندگی میکنند که گویا در یک برههی تاریخی، چه هزار و چه هشت هزار سال پیش، کسی و نیروئی تمام سرزمین آذربایجان را از مردم و جمعیت قبلی آن که تُرک نبوده کاملا خالی کرده و ملتی تُرک با مشخصات قومی و نژادی کاملا متفاوت و زبان و فرهنگی مطلقا دیگر جای آنها را گرفته که با ملل و اقوام دور و بر خود هیچ رابطه و همزیستی و آمیزشی نداشته و ندارد بلکه با همه آنها پیوسته در حال رقابت و جنگ و جدل است!!!
الانصاف! آخر کسی در آذربایجان قتل عام ملی و سرتاسری نکرده. مردم باستانی این سرزمین همگی جمع شده بهجای دیگری هم کوچ نکردهاند. این همان مردم با همان مشخصات و ویژگیهای باستانی که زمانی با اقوام تازهنفس ترکزبان آمیختهاند و نتیجهاش، چه از نظر قد و قواره و قیافه و صورت و رنگ چشم و مو و چه زبان و فرهنگ همین است که امروز بعد از هزار سال میبینید و میبینیم. به مشخصات بیولوژیک و نژادی خودتان و مردم آسیای مرکزی نگاهی بکنید. آیا خراسانیها، آذربایجانیها و شهروندان «تیپیک» ترکیهی کنونی بعد از اینهمه کوچ و اختلاط شبیه قزاقها یا اوزبکها هستند؟ حتی زبان ترکی ما در این هزار سال فرق کرده و از زبان دیگر ترکزبانان متمایز شده است.
«تُرک» در قاموس ما آذربایجانیان یعنی؛ "تُرکزبان" که [این تعبیری] درست است. [عبارتِ] "ما تُرک هستیم" یعنی؛ "زبان ما ترکی است" [آنهم] یک [زبانِ] ترکی، مخصوص به این سرزمین! مخصوص به آذربایجان! با گذشته، تاریخ و تغییر و تحولات مخصوص خودش! زبان و فرهنگی که به آن افتخار میکنیم و میخواهیم رواجش دهیم. تبار ما تبار دیرین ماست که مانند دیگر مناطق ایران با اقوام ترکزبان (و در عین حال دیگر اقوام) مخلوط شده اما ملیت ما آذربایجانیان از دیگر ایرانیان فرقی نمیکند. چونکه ما همه یک کشور و یک تاریخ داشتیم.
حداقل شما بهعنوان آذربایجانیان ایران این ادعا را نکنید. زیرا این ادعا هم به همان درجه بیاساس است که اشتباه فاحش نخست غلط است!
از شاه اسماعیل صفوی که بنیاد ایران معاصر را گذاشت گرفته تا شاه عباس صفوی و عباس میرزای قاجار و ستارخان و خیابانی و دکتر مصدق قاجار آذربایجانیها و ترکزبانها بیشتر از هر ایرانی دیگر ایرانیتر [ملیتر] بودهاند. از نظر «ملیت» و «ایرانیت» [ایرانی بودن] بین بندهی تبریزی و فلان دوست تهرانی یا شیرازی فرقی نیست. فقط زبان مادریمان فرق میکند.
دو دستگی ملت تُرک و فارس نه تنها از پایه غلط است بلکه باعث تفرقه، خصومت و نزاعی میشود که نه فقط برای یک طرف، بلکه برای هر دو طرف خانمانسوز است. من در عجبم که قومگرایان ما، حتا در چهارچوب اندیشهی قوم گرائی، چگونه قبول میکنند که این جفا را در حق مردم خود یعنی اهل آذربایجان بکنند؟
این هم اشتباه فاحش دوم)))
●
در همین زمینه مطالب خواندنی دیگری نیز موجود است
بخشهایی از مصاحبهی دکتر طباطبایی استاد پیشین دانشگاه با ماهنامهی مهرنامه شمارهی ۲۹_ تیر ماه ۱۳۹۲
(((پانتركيستها حرف بیربط بسيار میگويند و افسانه میبافند.
در همين سالهای اخير يك بار در دانشگاه تبريز جوانی میگفت كه [حضرت] زرتشت هم آذربايجانی بوده و از اين ترهات ...
او گمان میكرد، زرتشت ترك بوده و اوستا را نيز به تركی سروده بوده و بعداً فارسها (به قول اينها) آن را به اوستایی ترجمه كردهاند.
دربارهی پانتركيستها چند مسئله را بايد در نظر داشت.
اولاً ايران بزرگ را حوزهای فرهنگی میدانم كه به صورت ممالك محروسه فهميده میشده است. يعنی اينكه ايران بزرگ وحدت كثرتهای قومی و فرهنگی بوده است. برخلاف پانتركيستها نمیتوان گفت؛ ما را مجبور میكردند كه در مدرسه فارسی صحبت كنيم.
زمينهی رشد پانتركيسم اشكالات مديريتی در كشور است اما قدرتهای منطقهای نيز در تداوم و انتشار آن نقشی اساسی دارند.
بيشتر پانتركيستها چيزی از پيچيدگیهای سياست درنمیيابند. گروهي نيز در خارج از ايران وجود دارند كه دانسته يا ندانسته آب در آسياب دشمنان ايران میريزند. ايدئولوژی پانتركيسم مبتنی بر نوعی فراموشی تاريخی است كه با آميختگی افسانهبافیهای بهظاهر تاريخی به ملغمهای از بيسوادی و بیشعوری تبديل شده است.
تلويزيون جمهوری آذربايجان را نگاه كنيد، خواهيد ديد، عقبماندگی و ابعاد بيسوادی تا كجاست. من برنامهای ديدم كه ثابت میكرد [البته این اثبات از نظر خودشان بود] ابنسينا از فيلسوفان آذربايجان بوده است. آنهم به اين دليل كه ابنسينا در همدان وزير بوده و در همان شهر نيز فوت كرده است و از آنجا که همدان يكی از شهرهای آذربايجان «جنوبی» است [آذربایجان ایران درست است زیرا آذربایجان شمال و جنوب ندارد و نام جمهوری آذربایجان جعلی است] پس او آذربايجانی است. يعنی ابنسينا متعلق به آذربايجان و آذربايجان متعلق به جمهوری آذربايجان به رياست الهام علیاف و شركا است. فكر نمیكنيد اينطور جعل تاريخ بيش از حد ابلهانه است. البته "الهام علیاف" سواد و تجربهای ندارد و نمیتواند، اینگونه موارد را درک کند اما رفيق حيدر علیاف میدانست كه همه دانشگاهها و علمای اتحاد جماهير هفتادسال از اين افسانهها میبافتهاند.
امروزه از آن همه علم جز انبوهی كاغذ باطله برای خمير كردن باقی نمانده است. سالها پيش دوست كُردی هم میگفت كه چون مادر ابنسينا كُرد بوده بايد او را كُرد به شمار آورد. درواقع اين عقبماندگی را اگر با فلسفهی ابنسينا تركيب كنيم، بايد بگوييم: فلسفهی عقبماندگی! اینکه برخی میگویند شما تحت ستم بودهاید و نمیدانستید که دارند، به اجبار زبان فارسی را در مدارس به شما آموزش میدهند، مسئلهی جدیدی است که پشتوانهی فرهنگی و تاریخی ندارد و نشأت گرفته از ایدئولوژیهای جدید است. گمان نمیکنم برخی کسانی که این سخنان را پراکنده میکنند، مجانی این کار را انجام میدهند.
من در میان دوستان آذری خارج که برخی از آنها حتی از امپریالیسم فارسی و غیره سخن میگویند، هیچیک را ندیدهام که به بچهی خود ترکی هم یاد بدهد اما همینها از پاریس و لندن و نیویورک شعار میدهند که بچههای تبریزی باید ترکی درس بخوانند)))
ماهنامهی مهرنامه شمارهی ۲۹ تیرماه ۱۳۹۲
●
ساکنین ترکیه به چند زبان تکلم میکنند و طبق اصل چهلودو قانون اساسی آن سرزمین، هیچ زبانی جز ترکی استانبولی نباید بهعنوان زبان رسمی در مدرسهها آموزش داده شود که همین قاعده موجب بهوجود آمدن اعتراضهای بسیار گستردهای از سوی دیگر صاحبان زبان آنجا شده است.
زبانهای ترکیه شامل؛
۱ ترکی استانبولی از شاخههای ترکی آذربایجانی، ترکمنی
۲ ترکی اوغوزی
۳ کردی کُرمانجی از زبانهای ایرانی
۴ زازاکی یا دیملی از زبانهای ایرانی
۵ کاباردی، از شاخههای زبانهای زبان قفقازی
۶ ترکی آذربایجانی
۷ عربی
۸ سامی یا سِمیتی از زیرشاخههای خانوادهی زبانهای آفریقایی و آسیایی
۹ ترکی گاگاووز
۱۰ بلغاری
۱۱ اسلاوی از خانوادهی زبانهای هندواروپایی
۱۲ آدیغی از زبانهای قفقازی
۱۳ ارمنی
۱۴ گرجی
۱۵ لازی
۱۶ دوماری مشترک در زبان رومانی
۱۷ صربی، کرواتی
۱۸ آلبانیایی
۱۹ آبخازی (گرجستان) قفقازی
۲۰ زبان لادینو از خانوادهی زبان رومی و برگرفته از زبان اسپانیایی
۲۱ یونانی
۲۲ آرامی از خانوادهی زبان سامی
۲۳ تاتاری از خانوادهی زبان ترکی
۲۴ ازبکی
۲۵ اویغوری از خانوادهی زبان ترکی
۲۶ قرقیزی
۲۷ قزاقی
۲۸ ترکمنی
به زبان مردم شهرهای مرزی آسیایی و اروپایی ترکیه نظری دقیق بیفکنید تا حقیقت را دریابید! هر کدام دارای زبانی خاص هستند که متعلق به دیگر مرز و بوم هاست. یعنی اینکه مرزبندیها و جغرافیای آن کشور نیز ساختگی است!
حال ممکن است این سوال به ذهن کسی خطور کند که در جهان، کشورهای چند زبانهی بسیاری مشاهده میشود، از جمله کشور خودمان ایران!
بله! اما این در صورتی است که معمولا زبانها در کشورهای چند زبانه مربوط به خود آن مرز و بوم است، مانند ایران عزیز که جز یک زبان باقی زبانهایش تولید داخلی است و این با کشوری که از زبانهای دیگر سرزمینها بهره میبرد، بسیار متفاوت است.
واقعیتها را همانگونه که هست، بپذیریم!
باکو در حاشیهی دریای "کاسپین" قرار دارد و پایتخت《کشور جعلی》 جمهوری اذربایجان است. نام آذربایجان نیز برای "باکو" جعلی است ("باکو" زمانی جزئی از خاک ایران بهشمار میرفت و آن را با امضای عهدنامهی گلستان از دست دادیم! عهدنامهی گلستان برآیند جنگهای ایران و روس بود که بهسبب شکست ارتش فتحعلیشاه قاجار از جنگجویان روسیه صورت پذیرفت. بهموجب این قرارداد بخشهای زیادی از سرزمین ایران؛ باکو، شیروان، گنجه، داغستان و گرجستان تا دریای خزر به روسیها پیوست!
شایان ذکر است که در گذشتهتر آذربایجان تنها به منطقهی زیر رود ارس گفته میشد که از شمال به اران و از سمت جنوبِ غربی به آشور و از غرب به ارمنیه و از شرق به مغان و گیلان محدود میشده است. شمال ارس در مرز جمهوری آذربایجان و داغستان نیز تا سدهی (قرن) سوم هجری، ناحیهای جدا از آذربایجان بهشمار میرفته اما پس از تمام شدن دوران خلافت عباسی بر بخشی از ارس، اران نیز تحت نفوذ آذربایجان درآمد. پس از فروپاشی شوروی کشورگشا مسئولین "باکو" همنام آذربایجان ایران را برای جمهوری خود برگزیدند تا کمکم مدعی مالکیت بخشی از سرزمین ما (آذربایجان) شوند. اینها که عرض کردم، مواردی است که عزیزان آذری ما میبایست بدان توجه کنند، چراکه ترکزبانهای جمهوری آذربایجان و ترکیهی جعلی اکنونی چنین خوابی میبیند و یکعده وطنفروش داخلی نیز زیر چتر حمایتی آنها هستند ولی به لطف خدا تاکنون در اعمال ننگین خود به هیچگونه موفقیتی دست نیافتهاند!
●
زبان یا نژاد، برای ترکها هویت مشترک میسازد؟
آیا ما ترکهای ایرانی داریم یا آذریهای ایرانی؟
محمدحسین یحیایی، اقتصاددان و مؤلف آثار و مقالاتی در مورد تاریخ آذربایجان؛
(((آذربایجان یک منطقهی جغرافیایی است و مجموعهی انسانهایی که در آنجا زندگی میکنند، ترکهای آذربایجان هستند و ترکهای ایران تنها شامل آذربایجان نمیشوند. ما ترکهای دیگری در مناطق مختلف ایران داریم، مثل ترکهای خراسان، ترکهای قشقایی، ترکهای خلجی، ترکمنها و ترکهای شاهسون!
اینها در مناطق مختلف ایران زندگی میکنند و مجموعهی ترکهای ایران را تشکیل میدهند. بنابراین وقتی سخن از ترکها به میان میآید نباید به آذربایجان اکتفا کرد. ایران مجموعهای از ترکها را در داخل خودش داراست و این ترکها عموماً این احساس را دارند که ترکزبان هستند و ترک هستند!
ترک بودن نژاد نیست، زبان مشترکی است که شاید به مرور زمان تغییر پیدا کرده باشد. [بهمرور زمان با زبان فارسی و اندکی عربی آمیخته گردیده است]
صحبت از ایران به این معنا نیست، آنهایی که در این سرزمین زندگی میکنند؛ فقط فارسها هستند. ما در جغرافیای ایران زبانها و فرهنگهای مختلف داریم که در طول تاریخ با هم زندگی کردهاند.
[تا اینجا مطالب آقای یحیایی متین است اما متاسفانه در سطر زیر منظور ادوارد براون را درست متوجه نشده که دکتر جوادی تعبیر درست را به ایشان گوشزد میکند]
نقل قولی از ادوارد براون برایتان بگویم.
او میگوید تاریخ ایران، مبارزه بین ترکزبانان شمال و فارسزبانان جنوب است. یعنی همواره برخوردی بین فارسها و ترکها وجود داشته ...
دکتر جوادی؛
کجا گفته؟
آقای یحیایی:
ولادیمیر مینورسکی که تاریخدان است، میگوید ویژگی عمدهی تاریخ ایران مبارزه همیشگی ترکها و فارسها تشکیل داده! [ایشان به سوال دکتر جوادی پاسخ ندادند و نگفتند؛ ادوارد براون کجا چنین چیزی را ذکر کردهاند]
دکتر جوادی؛
منظورش البته ترکهای ترکیه بوده!
آقای یحیایی؛
نه، [منظورشان] ایران است. ایشان میگوید؛ اینها مانند آب و روغن میمانند که با هم مخلوط نمیشوند.
دکتر جوادی؛
[پادشاهان و حکومتهای] صفوی و عثمانی را میگوید!
جناب یحیایی؛
حالا به هر حال ...
دکتر جوادی؛
عثمانی خیلی فرق میکند تا ترک ایران ...)))
●
چنانچه پانها به اظهارنظرهای فوق نظری دقیق بیاندازند، دیگر از روی تعصب دهان به اعتراضهای بیتعمقانهی خود نمیگشایند. هر چند که تعدادی از آنها گفتهاند؛ (ایشان راسیست (نژادپرست) هستند و هویت اتنیکی (قومی) خود را کتمان کردهاند!)
●
فارسی در دربار امپراتوری عثمانی
تهیهکننده و مصاحبهکننده؛ مژده کلهر. روزنامهنگار در ترکیه
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۲ مه ۲۰۱۱
(((زبان فارسی در دورهای طولانی زبان رسمی دربار سلطانهای عثمانی بوده است. دیداری کوتاه و گذرا از موزههای ترکیه و حتی گذری از مناطق قدیمی و آثار تاریخی شهرهای این کشور که مملو از خط و زبان فارسی است، نشان میدهد که این زبان تا چه پایه در آن اقلیم متداول بوده است.
این موضوع را با "رفعت یالچین بالاطه" فارغالتحصیل ادبیات فارسی و استاد بازنشسته درسهای عثمانی در میان گذاشتیم. این گفتوگو با "یالچین" در دانشکده ادبیات دانشگاه اژه ازمیر انجام شده است؛
اگر بخواهیم همسایگی را یکی از دلایل تاثیر زبان فارسی در دربار عثمانی قلمداد کنیم، این سوال پیش میآید که چرا زبان فارسی؟ ترکیه با کشورهای دیگر هم همسایه است که تاثیر شان بر زبان ترکی بسیار کم[تر] است.
علاقهی بسیاری از ترکها به ادبیات فارسی و عربی یکی از دلایل ورود زبان فارسی به ترکیه بود و تاثیر بسیاری بر این سرزمین گذاشت. از آنجایی که ترکیه هم یک کشور مسلمان بود، دین باعث ورود زبان عربی به ترکیه شد اما در مقایسه با زبان فارسی، تاثیر زبان عربی محدود است. بسیاری از واژههایی که در نوشتن شعر و نثر ترکی به کار برده میشوند، از فارسی گرفته شده است. آن هم شاید به دلیل آسانی زبان فارسی بود. عربی به نسبت فارسی، زبانی دشوارتری است.
ما عربی را فقط از جنبهی دینی آن گرفتیم. [یعنی تنها معنای واژگان قرآن را درمییابیم] فارسی را هم از جهت ادبیات این زبان، نسل قدیم بیشتر از ما به ادبیات علاقه داشت. آنها هنگام نوشتن از اوزان عروضی استفاده میکردند و به همین دلیل در دیوان ادبیات ما کلمات فارسی بسیار زیاد است. فارسی تاثیر مستقیم بر زبان ما دارد و عربی تقریبا در امور دینی خلاصه می شود.
زبان فارسی در دربار عثمانی در دورهای به زبانی دیوانی بدل شده، علت آن چیست؟
منشا آن را میتوان در دولت ترک تبار سلجوقی دانست که در ایران تاسیس شد. آنها هم فارسی حرف میزدند. در دربار آنها هم زبان گفتوگو، فارسی بوده است. زبان دربار عثمانی هم ادامهی زبان گفتاری دربار سلجوقی و فارسی بوده است.
"رفعت یالچین" در دانشکدهی ادبیات دانشگاه اژه ازمیر
پس نتیجه میگیریم امپراتوری عثمانی خودش را به ایران و زبان فارسی نزدیکتر میدیده تا دیگر کشورهای همسایه؟
بله، چون زبان فارسی راحتتر و آهنگین است مردم زبان خودشان را به کلمات فارسی نزدیکتر دیدهاند و از آن تاثیر پذیرفتهاند. ایران گذشته اصلا ربطی به ایران امروز ندارد. سرچشمهی آزادی در آن خاک بوده است. شعرهای رودکی را چه کسی میتواند بسراید. شعرهای حافظ و سعدی نشاندهندهی ظرفیتهای اجتماعی در آن مملکت بوده است. آثار آنها فوقالعاده است. این همه آزادی در کجای دنیا وجود داشت؟ فقط در سرزمین شما
شما زبان فارسی را در ترکیه یاد گرفتید؟
من فارسی را در عرض یک ماه (!) در ترکیه آموختم. در استانبول یک مکتب ایرانی وجود داشت که به صورت رایگان کلاس برگزار میکرد. در ابتدا یک کلاس سینفره بودیم که در عرض چند روز فقط من ماندم. بعد از مدتی در همان مکان من کلاسهای زبان فارسی برگزار کردم.
من زبان فارسی را با تمام فرهنگ ایرانی آموختم. میخواهم بگویم، ما بیشتر از اینکه به عربها نزدیک باشیم، خودمان را به فرهنگ ایرانی و کشور شما نزدیک میبینیم. فرهنگهایمان بسیار به هم نزدیک است.
عاقبت زبان فارسی در عثمانی پس از تشکیل جمهوری در این کشور چه شد؟ با دامنه نفوذ بالا بالاخره چرا به یکباره در ترکیه از بین رفت و کنار گذاشته شد؟
بعد از اعلام جمهوریت در ترکیه زبان در این کشور تغییراتی زیادی کرد و حتی خط و الفبا هم عوض شد و الفبای لاتین جایگزین الفبای قدیمی شد.
در این شرایط با تشویق دولت آرامآرام از به کارگیری کلمات با ریشهی فارسی هم خودداری شد. البته فقط خواست دولت نیست این ارتباط مستقیم به مردمان یک کشور دارد. مردم اگر بخواهند، کلمهای را بهکار ببرند کسی جلودار آنها نیست. بسیاری از کلمات به دلایل متعددی در طول زمان فراموش میشوند و یا جایگزین دیگر پیدا میکنند.
بسیاری از کلمات هم بنا به شرایط ایجاد و خلق میشود. سبک مردمان ترکیه بعد از عثمانی تغییرات زیادی داشته است. آنها حتا زبان شعریشان را هم عوض کردند. گفتند که چرا زبان ترکی به کار نبریم. تمایل به کلمات ترکی زیاد شد و البته تحصیلات قدیمی هم تاثیر زیادی داشت. در آن زمان مدارس تحت حکومت عثمانی بود و شیوهی درسی خودشان را داشتند. فکر میکنم که آنها بخت این را نداشتند که ما دیگر کلمات گذشته را به کار نمیبریم. کلمات زبان ترکی هم بعد از اعلام جمهوریت اعلام شد.
از آنجایی که بخش اعظم از تاریخ ترکیه به زبان عثمانی نوشته شده و به آن زبان برمیگردد، چرا در مدارس یک واحد درسی خاص به این زبان اختصاص نمیدهند؟
به هر حال ترکیه حدود ۸۰ سال است که از حروف لاتین استفاده میکند و ۸۰ سال برای یک تاریخ بسیار زمان کوتاهی است.
درسهای عثمانی که در رشتههای تاریخ در دانشکده تدریس میشود، برای همین موضوع است. من به دانشجویان میگویم که اگر گذشتهیتان را ندانید، چطور میتوانید در مورد تاریخ خود حرف بزنید؟ کسی که میگوید فقط یک درس عثمانی برای تمام مدارس بگذاریم، یک متعصب است.
این تعصب نسبت به زبان فارسی هم وجود دارد نه؟
زمانی من به شهرداری بورنوا (Bornova) منطقهای در ازمیر مراجعه و درخواست ایجاد دورههای فارسی کردم که آن را خیلی مفید میدانم. ولی شهرداری منطقه که از حزب جمهوری خلق است، جواب رد به من داد و یک سری بهانه آورد و در نهایت اینکه گفتند که به این زبان احتیاج نداریم.
این را خیانت و اهانت به آتاتورک تلقی میکنند؟
البته. حزب جمهوری خلق حزبی است که آتاتورک به وجود آورده است. خیلی حیف است که این افراد این طور با موضوع برخورد میکند. آتاتورک خودش کسی بود که زبان فارسی و عربی و زبانهای اروپایی را بلد بود.
فارسی هم می دانسته؟
بله. آیا من که هم فارسی و هم عربی بلد هستم ایرادی دارد؟ دانستن زبان فارسی و عربی در دورهای ضد ارزش تلقی میشده است.
در حال حاضر وضعیت زبان فارسی در دانشگاه ها به چه صورت است؟ آیا نگرانی بابت گسترش این زبان وجود دارد؟
ما به این زبان نیاز داریم چون بسیاری از نسخ قدیمی ما به این خط و زبان است. تقریبا در ۱۰ دانشگاه دولتی این رشته تاسیس شده است و خود من هم از دانشکده ادبیات فارسی فارغ التحصیل شدم. ما برای مناسبات اقتصادی و تجاریمان هم به این زبان احتیاج داریم.
آیا دولت از فراگیری این زبان حمایت نمیکند؟
به این قضیه کمی با منطق حزبی روبهرو است. به این صورت که اگر الان از این دولت درخواست کمک کنیم، یاری میکند. در آنکارا و استانبول کلاسهای زبان فارسی برقرار است اما همانطور که گفتم در ازمیر با مشکل مواجه شدیم. در استانبول کلاسهای زیادی تاسیس شده است اما در شهرهای دیگر وضعیت به گونهای دیگر است.
تغییرات زبانی از کی و چگونه شروع شد؟
همانطور که گفتم در گذشته مردم فارسی و عربی به کار میبردند. قشری که اینها را بهکار میبرد قشر تحصیل کرده بود. مردم عادی ترکی به کار میبردند. وقتی یکسری تغییرات ایجاد شد و زبانی مرسوم شد که مردم عادی هم در فهمیدن آن دچار مشکل نشوند.
برای اینکه درک و فهم زمینهسازیهایی لازم بود. این زمینهسازی هم کمی دوری از زبان فارسی و عربی بود. به همین دلیل کمکم کلمات فارسی و عربی در زبان ترکی کمرنگ شد ولی به رغم این کمرنگی میبینیم که هنوز بسیار کلمه از فارسی در زبان ما وجود دارد)))
●
توصیهی من به پانها که تمامی واژگان زبان ترکی داخلی و استانبولی را صددرصد اصیل میدانند، این است که حتما به خواندن مطالب ذکرشدهی فوق اهتمام ورزند تا حقیقت را دریابند.
پانهای متفرقه که تلاش میکنند، زبان فارسی را نابود سازند، بدانند راه بهجایی نخواهند برد.
زبان مشترک ایرانیان یعنی؛ فارسی، در طول تاریخ ادبیاتی خود همواره دشمنان بسیار زیادی را از سر راه خود برداشته و با اینکه مورد هجوم مغرضان بیگانه و داخلی قرار گرفت و شاخ و برگهایش چیده شد، به لطف پروردگار متعال دوباره نیرو گرفت و ترمیم یافت و قرنهاست که چون درختی تنومند همچنان پابرجا و استوار ایستاده و از شاخههایش آثار هنری گوناگون نصیب مردم میشود، تا جاییکه دهان مستشرقین از حیرت بازمانده است.
همانطور که آگاهی دارید، تازه به توحید رسیدگان عرب با حمله به دیگر مرز و بومها، علاوه بر فرهنگشان، زبان عربی را نیز به مردم سرزمینهای فتح شده تحمیل کردند.
برای نمونه قبل از حملهی اعراب وحشی، مصریان با زبان قبطی qe"o"bti (زبانی از خانوادهی زبانهای سامی) و مردم سوریه با زبان سُریانی soryani (زبانی از خانوادهی زبانهای حامی، سامی که در میان آشوریها و کلدانیهای عراق، سوریه، ترکیه و بخشی از ایران رایج بوده) به تفهیم و تفاهم میپرداختند و قطعا میدانید که اکنون زبانشان تماما عربی است اما زبان تحمیلی عربی در ایران تنها حدود ۴۰۰ سال توانست، در کنار زبان فارسی دوام بیاورد و عاقبت در برابر آن تعظیم کرد و تسلیم شد. بیهوده نیست که استاد سخن شیخ سعدی بزرگ میفرماید:
چو آب میرود این پارسی به قوت طبع
نه مرکبی است که از وی سبق برد تازی
(سعدی شیرازی)
فضلالله نکولعل آزاد
بهمنماه ۱۳۹۷
مرور و اضافهها؛ ۲۹ اسفندماه ۱۴۰۰
http://lalazad.blogfa.com
http://faznekooazad.blogfa.com
http://fazlollahnekoolalazad.blogfa .com
http://f-lalazad.blogfa.com
http://karshenasaneadabiatefarsi.blogfa.com ›
http://www.nekoolalazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com.
http://nekooazad.blogfa.com
http://www.sadivahaafez.blogfa.com/
اینستاگرام. مطالب ادبی lalazad-40
@
@
●
منابع:
احمد کسروی تبریزی
(نام شهرها و دیههای ایران)
○
[ا.م] دیاکانوف. تاریخ ماد. ترجمهی کریم کشاورز
○
جرج کرزن. ایران و قضیهی ایران. ترجمهی غلامعلی وحید مازندرانی.
جلد اول. انتشارات علمی و فرهنگی. سال ۱۳۷۳
○
ریچارد فرای. میراث ایران. ترجمهی مسعود رجبنیا
○
زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی. نوشتهی؛ محمد امین ریاحی
○
سایت (چشمانداز) دکتر عباس جوادی
○
عبدالحسین زرینکوب. (دو قرن سکوت) و (تاریخ مردم ایران _ ایران قبل از اسلام)
○
ماهنامهی مهرنامه تیرماه سال ۱۳۹۲ جلد ۲۹
○
محمدجواد مشکور، نظری به تاریخ آذربایجان. جلد یک. تهران. ۱۳۳۹
●