آموزش دستور زبان فارسی با قواعد جدید من‌درآوردی

👆👆👆👆
چنانچه ادیبی مطالب تصویری فوق را بخواند، بی‌درنگ متوجه اشتباه‌های فاحش مدرس محترم می‌شود. حال ایشان از درج مطالب ذکرشده، چه منظوری دارند و چه انگیزه‌ای موجب شده تا اینگونه سخن بر زبان برانند، خدا می‌داند.
تلاشم بر این است که تنها بخش کوتاهی از مطالب ایشان را نقد کنم، چراکه پرداختن به یکایک اشتباه‌های ایشان در حوصله‌ی این مطلب نیست!
در تصویر اول مرقوم فرموده‌اند؛
((("درخت" که یک کلمه‌ی فارسی است، را نباید با "ان" که علامت جمع عربی می‌باشد، جمع بست. برای این کار باید از "ها" استفاده کرد. پس "درختان" اشتباه و "درختها" درست است)))

در وهله‌ی اول به رفع ایراد نوشتاری نویسنده‌ی محترم می‌پردازیم؛
را》نشانه‌ی مفعول بی‌واسطه و جایگاهش بعد از اسم مفعول است، نه فعل! بنابراین ((است را)) نادرست است و برای نمونه دست‌کم می‌بایست جمله را این‌گونه نوشت؛
["درخت" را که یک کلمه‌ی فارسی است، نباید با "ان" که نشانه‌ای عربی(!) است، جمع بست] یعنی؛ نشانه‌ی مفعول بی‌واسطه‌ی "را" باید بعد از اسم مفعول "درخت" بیاید!
البته در صورتی این نشانه بعد از فعل می‌آید که اسمِ ترکیبی حالت مفعولی داشته باشد که در حقیقت فعلی وجود ندارد و اسم ترکیبی، نام چیزی است. مانند؛
احمد کتابِ [چگونه باید زندگی کرد] را خواند!
دیگر اینکه بهتر است، "می‌باشد" به "است" بدل شود، چراکه تکرار فعل نه زشت است و نه گناه کبیره!
فعل "می‌باشد" از حیث ساختاری نادرست است. هرچند که در متون پیشینیان و امروزه کاربرد داشته و دارد و از حیث زبان‌شناسی به‌کارگیری‌اش هیچ اشکالی ندارد و خود در مطالبم گاه به‌ضرورت از این فعل بارها و بارها سود جسته‌ام اما بسیاری از ادبا معتقدند؛ تا آنجا که امکان دارد، بهتر است، "می‌باشد" در جمله‌ها به‌کار گرفته نشود!
دیگر اینکه در اینجا از مدرس محترم باید پرسید؛
"ان" نشانه‌ی جمع عربی است؟ اگر چنین است، بفرمایند؛ از چه زمان؟
ایشان که به دستور زبان مادری خود اشراف ندارند، چطور به‌خود اجازه می‌دهند تا درباره‌ی قواعد دستوری زبان عربی اظهار نظر فرمایند؟؟
در ادامه فرموده‌اند؛
(((برای این‌کار باید از "ها" استفاده کرد. پس "درختان" اشتباه و "درختها" درست است)))

یعنی شاعران و نویسندگان ما از دیرباز تاکنون اشتباه کرده و می‌کنند که در آثارشان از درختان سود جسته و می‌جویند؟
برای نمونه سعدی که می‌گوید؛
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش
هر ورقی دفتری‌ است معرفت کردگار
(سعدی شیرازی)

و هم‌چنین حافظ که می‌گوید؛
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
(حافظ شیرازی)
آیا این دو شاعر بزرگ شیرازی اشتباه کرده‌اند، گفته‌اند؛ "درختان" یا شاید از نظر ایشان باید می‌گفتند؛ "درخت‌ها
آیا فردوسی اشتباه کرده گفته؛
درختان ببین آنکه هر کس ندید
نه از کاردانان پیشین شنید
(فردوسی توسی)

نظر ایشان درباره‌ی نظامی گنجوی چیست؟
درختان ز شاخ آتش افروختند
ورقهای رنگین بر او سوختند

(نظامی گنجوی)
یکی نیست، به این به‌اصطلاح مدرس بگوید؛ "ها" و "ان" هر دو نشانه‌ی جمع فارسی‌اند، بنابراین هم "درختها" درست است و هم "درختان"؟؟؟
در زبان عربی "ان" یکی از نشانه‌های جمع مثنی است که ان‌شاءالله در پایین‌تر بدان اشارتی خواهیم داشت.
در تصویر بعدی مطلبی در مورد فارسی نبودن جمع "دفتر" به‌جمع مکسر "دفاتر" و همین‌طور فارسی نبودن جمع "کارخانه" به "کارخانجات" و دیگر موارد مشابه، باید عرض کنم، نمونه‌های ذکرشده، می‌بایست با یکی از نشانه‌های جمع فارسی جمع بسته شوند. یعنی در زبان فارسی "دفترها" و "کارخانه‌ها" درست است، نه "دفاتر" و "کارخانجات" هر چند که در متون پیشینیان دارای پیشینه‌ای چشم‌گیرند.
در فرهنگ‌ نفیسی آمده است؛
ناظم الاطباء
دفاتر
جمع دفتر
(اقرب‌الموارد)
سپیدرویم چون روز تا به مدحت تو
سیاه کردم چون شب دفاتر و الواح

(مسعودسعد سلمان)
به‌نحوی که از سررشته‌ی دفاتر معلوم می‌گردد
(تذکرة‌الملوک چاپ دبیرسیاقی. صفحه‌ی ۱۹)
بعد از ثبت دفاتر، به مهر ثبت مهر همایون ...
(تذکرة‌الملوک صفحه‌ی ۲۵)
در دفاتر عمل نمی‌شود
(تذکرة‌الملوک صفحه‌ی ۴۵ و ۴۶)
هم‌چنین در فرهنگ نفیسی آمده است؛
ناظم‌الاطباء
کارخانجات
جمع کارخانه
احدی از غلامان و ملازمان پادشاه بدون تعلیقه‌ی ناظر از کارخانجات چیزی نبرند.
(تذکرة‌الملوک چاپ ۲ صفحه‌ی ۱۲)
آنچه اخراجات در کارخانجات سر کار خاصه‌ی شریفه واقع شود، اسناد و روزنامجات آنها را به‌قدغن ناظر بیوتات ...
(تذکره‌الملوک صفحه‌ی ۳۴)
اما اینکه ایشان مرقوم فرموده‌اند؛
جمع "سرباز" به "سربازان" و جمع "دانشجو" به "دانشجویان" غلط است و باید نوشت؛ "سربازها" و "دانشجوها" باید به‌عرض‌شان رساند که این هم یکی از همان حرفهای من‌درآوردی است!
همان‌طور که در سطرهای فوق عرض شد، یکی از نشانه‌های جمع فارسی "ان" است. بنابر این "سربازان" و "دانشجویان" درست است.
جمع "آقا" به‌عنوان "آقایان" به‌منظور سهولت در امر تلفظ است. چون تلفظ جمع "آقا" با یکی از نشانه‌های "ها" و "ان" کمی سنگین است، از (یای) میانجی بهره می‌بریم اما بحث "دانشجویان" به‌عنوان جمع "دانشجو" انگیزه‌ی دیگری دارد و آن اینکه؛ "دانشجو" در حقیقت همان "دانشجوی" (جوینده‌ی دانش) است که در محاوره به‌منظور سهولت در امر تلفظ "یای" آخر آن حذف می‌گردد که در صورت جمع بستن با "ان"، دوباره به حالت گذشته "دانشجوی" بازمی‌گردد که در این مورد (یای) میانجی وجود ندارد. چنانچه مرحومان دهخدا و دکتر معین در فرهنگ‌های خود می‌گویند؛
لغت‌نامه‌ی دهخدا
دانشجو
دانشجوی. جوینده‌ی دانش

فرهنگ معین
دانشجو
جوینده‌ی علم، جمع آن "دانشجویان"

اما برخلاف آن "جوی" (جویِ آب) که در محاوره‌ی روزمره "جو" به‌لفظ درمی‌آید، در صورت جمع به "جوها" تبدیل می‌شود، نه "جویان"
همچنین؛ "گیسو" که کوتاه شده‌ی "گیسوی" است، در صورت جمع، به‌منظور سهولت در تلفظ به‌طور سماعی به "گیسوان" بدل می‌شود، نه "گیسویان"
لغت‌نامه‌ی دهخدا
گیسوی
رجوع به گیسو و گیس شود.
(یادداشت به خط مؤلف)

در زبان عربی اسم به سه دسته؛ مفرد، مُثنَّی و جمع تقسیم می‌شود.
الف》مفرد: اسمی که بر چیزی یا شخصی دلالت کند و از نشانه‌های آن نداشتن نشانه‌ی جمع یا مثنی است.
ب》مثنی: اسمی که بر دو چیز یا دو شخص دلالت کند، مثنی نامیده می‌شود. نشانه‌ی مثنی (ان، ین) در پایان اسامی عربی است!
مانند: أخوان. أبَوین (دو برادر. والدین)

فراموش نشود که (ان، ین) هر دو نشانه‌‌ی مثنی هستند و جزء الحاقی واژگان به‌شمار می‌روند. بنابراین واژگانی چون؛ ایمان. احسان و رحمان و امثالهم مثنی محسوب نمی‌شوند.
پ》جمع: به آن دسته از اسامی گفته می‌شود که بر بیش از دو شخص یا دو چیز دلالت داشته باشد و به دو گروه سالم و مکسّر تقسیم می‌شود.
جمع مذکر سالم:
که نشانه‌ی آن (ون، ین) الحاقی است.
مانند: منافقون. مجاهدون. زائرین. مشاهدین

جمع مونث سالم:
نشانه‌ی این نوع جمع (ات) الحاقی است که برای نام‌های مونث (حکایات. روایات. شکایات. آیات) و مصادر ثلاثی مزید (توجیهات. توضیحات. تولیدات) و صفت‌های غیر انسانی (مصنوعات. ممنوعات.) به‌کار گرفته می‌شود.
توضیح بیشتر اینکه؛
زبان عربی دارای دو نوع جمع «سالم» و «مکسر» است. جمع سالم یعنی: مفرد واژه‌ای همچنان بکر و دست نخورده باقی می‌ماند و تنها پسوند [”ین“ یا ”ون“] به اسامی مذکر و پسوند [ات] به اسامی مؤنث افزوده می‌شود!
مانند:
صفت «المؤمن» که به صورت المؤمنین، المؤمنون، المؤمنات جمع بسته می‌شود!
موهومات جمع موهومه به معنی خرافات
عملیات جمع عملیه به معنی کارها
معلومات جمع معلومه به معنی آشکار شده‌ها
مجهولات جمع مجهوله به معنی دانسته نشده‌ها
همه جمع مونث سالم مجازی‌اند. در زبان عربی اینگونه واژگان، صفت اسم‌های مؤنث می‌شود ولی در فارسی این قاعده مراعات نمی‌شود!
«عبارات» جمع «عبارت» به معنی بیان کردن
«اشارات» جمع «اشارت» یا «اشاره» به معنی ایما، رمز، کنایه، علامت دادن
*
جمع «مکسّر» عربی!
در زبان عربی جمع‌های مکسر به اشکال گونه‌گون ظاهر می‌شوند و از آنجا که قیاسی نیستند و همه‌ی آن‌ها سماعی و حفظ کردنی‌اند، هیچکدام از قاعده‌ای خاص پیروی نمی‌کند و تنها از کاربرد عوام می‌توان به‌طرز استفاده‌ی صحیح از چنین پدیده‌ای دست یافت! برخی از اسامی «ریشه‌ی ثلاثی» یعنی: «ریشه‌ی سه‌حرفی» دارند که همان سه حرف، حرف اصلی واژه هستند و باقی حرف‌های فرعی که تنها برای نشان دادن جمع مکسر به حروف اصلی افزوده می‌گردند. برای نمونه:
در جمع مکسر «افراد» مفرد آن «فرد» به‌شمار می‌رود!
یعنی دو همزه (ا) تنها برای نشان جمع مکسر به‌کار گرفته شده است.
پرکاربردترین صورتهای جمع مکسر عربی: ⤵
*
در قالب فواعل ⤵
«سوانح» جمع «سانحه»
«جوانب» جمع «جانب»
«عواطف» جمع «عاطفه»
«روابط» جمع «رابطه»
«حوادث» جمع «حادثه»
«اوامر» جمع «امر»
*
در قالب فعالل ⤵
«عناصر» جمع «عنصر»
*
در قالب تفاعیل ⤵
«تصاویر» جمع «تصویر»
*
در قالب تفاعل ⤵
«تجارب» جمع «تجربه»
*
در قالب فِعَل یا فُعَل ⤵
«علل» جمع «علت»
«ملل» جمع «ملت»
«قلل» جمع «قله»
*
در قالب فعالین ‌⤵
«سلاطین» جمع «سلطان»
«موازین» جمع «میزان»
«مجانین» جمع «مجنون»
*
در قالب اَفعال ‌⤵
«اعضاء» جمع «عضو»
«ادوار» جمع «دوره»
«اعمال» جمع «عمل»
«اعیاد» جمع «عید»
«ابیات» جمع «بیت»
«ارقام» جمع «رقم»
«امراض» جمع «مرض»
«افکار» جمع «فکر»
«افعال» جمع «فعل»
«اعماق» جمع «عمق»
«اطراف» جمع «طرف»
«اخبار» جمع «خبر»
«امداد» جمع «مدد»
«اضداد» جمع «ضد»
«اجداد» جمع «جد»
«امواج» جمع «موج»
*
در قالب افاعیل ↘
«اساطیر» جمع «اسطوره»
«اکاذیب» جمع «کذب»
«اباطیل» جمع «باطل»
*
در قالب افعال ⤵
«اوصاف» جمع «وصف»
«اوراد» جمع «ورد»
«اوراق» جمع «ورق»
«اوهام» جمع «وهم»
*
در قالب فعول ⤵
«فنون» جمع «فن»
«شئون» جمع «شأن»
«فروع» جمع «فرع»
«رسوم» جمع «رسم»
«رموز» جمع «رمز»
«قبور» جمع «قبر»
*
در قالب افعله ⤵
«اغذیه» جمع «غذا»
«ادویه» جمع «دوا»
*
در قالب فعال ↘
«مواد» جمع «ماده»
«جمال» جمع «جمل»
«جبال» جمع «جبل»
«رجال» جمع «رجل»
*
در قالب فَعَله و فَعَلّه ⤵
«ائمه» جمع «امام»
«کسبه» جمع «کاسب»
*
در قالب مفاعل ⤵
«مراکز» جمع «مرکز»
«مواقع» جمع «موقع»
«مصارف» جمع «مصرف»
«دفاتر» جمع «دفتر»
«مباحث» جمع «مبحث»
«مذاهب» جمع «مذهب»
«معارف» جمع «معرفت» یا «معرفه»
«منابع» جمع «منبع»
«مناظر» جمع «منظره»
«معابر» جمع «معبر»
«مظاهر» جمع «مظهر»
«مخازن» جمع «مخزن»
«مخارج» جمع «مخرج» که در فارسی جمع «خرج» به‌شمار می‌رود!
«مطالب» جمع «مطلب»
«موارد» جمع «مورد»
«مراحل» جمع «مرحله»
«مسائل» جمع «مسأله» عده‌ای "مسایل" می‌نویسند که نادرست است!
*
در قالب فَعالی ⤵
«اسامی» جمع «اسم»
«اراضی» جمع «ارض»
*
در قالب افعلا ⤵
«اقربا» جمع «قریب»
*
در قالب مفاعیل ⤵
«مصاریع» جمع «مصرع»
«مشاهیر» جمع «مشهور»
«مقادیر» جمع «مقدار»
*
در قالب «فعایل» ⤵
«جرایم» جمع «جریمه»
«علایم» جمع «علامت»
«فضایل» جمع «فضیلت»
«عجایب» جمع «عجیب»
«مصایب» جمع «مصیبت»
«خزاین» جمع «خزینه»
«اوایل» جمع «اول»
«حقایق» جمع «حقیقت»
«فواید» جمع «فایده»
«نظایر» جمع «نظیر»
«وسایل» جمع «وسیله» عده‌ای "وسائل" می‌نویسند که نادرست است.
*
در قالب افاعل ⤵
«اواخر» جمع «آخر»
«اجانب» جمع «اجنبی»
*
در قالب فاعال ⤵
«آمال» جمع «امل»
«آفاق» جمع «افق»
«آثار» جمع «اثر»
«آراء» جمع «رأی»
*
در قالب فُـعّال و فعّال ⤵
«تجار» جمع «تاجر»
«کذّاب» جمع «کذب»
«عمّال» جمع «عامل» که در زبان فارسی «عامل» به «عاملان» و «عاملین» هم جمع بسته می‌شود!
تا نگویی که عاملان حریص
نیکخواهان دولت شاهند!
(سعدی)
*
در قالب فُعَلا ⤵
«علما» جمع «عالم»
«اسرا» جمع «اسیر»
«فقها» جمع «فقیه»
«ادبا» جمع «ادیب»
«زعما» جمع «زعیم»
«شرکا» جمع «شریک»
«امرا» جمع «امیر»
«فقرا» جمع «فقیر»
«رفقا» جمع «رفیق»
«فضلا» جمع «فاضل»
«شعرا» جمع «شاعر»
*
در قالب فعالا ⤵
«زوایا» جمع «زاویه»
«هدایا» جمع «هدیه»

در آخرین تصویر با تعبیری دیگر مرقوم فرموده‌اند؛ (طرز نوشتار "اسب" و "اسپ" هر دو درست است و بزرگان ادب بیشتر با "ب" می‌نویسند اما در گذشته‌ی بسیار دور با "پ" می‌نوشتند)
پاسخ؛
یعنی چه"اسب"را با "ب" می‌نوشتند؟ مسلم است، "اسب" با "ب" نوشته می‌شود. باید می‌فرمودند؛ "اسب" می‌نویسند. حال اینکه "اسب" تغییر لفظ همان "اسپ" پهلوی است، شکی نیست اما خیر، مردم امروزه نه غالبا بلکه همیشه "اسب" می‌نویسند، نه "اسپ" چراکه هزار سال است که طرز نوشتار "اسپ" غلط محسوب شده است، آنهم به‌این دلیل که طرز نوشتار تابع تلفظ است. آیا در این زمانه کسی می‌گوید؛ "اسپ" حتا فردوسی و سعدی و دیگر شاعران بزرگ از بیان "اسب" سود جسته‌اند، نه "اسپ" و اینکه ایشان فرموده؛ در گذشته‌ی بسیار دور با "پ" می‌نوشتند که البته باید می‌فرمود؛ "اسپ" می‌گفتند و می‌نوشتند، باید عرض کنم؛ با الفبای فارسی کسی "اسپ" نمی‌نوشت. در ضمن وقتی نویسنده‌ی محترم می‌گوید؛ (بزرگان ادب بیشتر با "ب" می‌نویسند) به این معناست که افراد معمولی در نوشتارها و گفتارها از واژه‌ی "اسپ" بهره می‌برند، نه "اسب" که چنین چیزی صحت ندارد و مضاف بر آن وقتی می‌گوید؛ (بیشتر با "ب" می‌نویسند) یعنی؛ گاهی هم از لفظ "اسپ" سود می‌جویند که این هم صحت ندارد و دروغ محض است! اگر می‌توانند، از متون پیشینیان شاهدمثالی بیاورند.
بفرمای تا اسب و زین آورند
کمان و کمند گزین آورند

(فردوسی)

بفرمود تا اسب را زین کنند
همان زین به آرایش چین کنند

(فردوسی)

همان جامه و تخت و اسب و ستام
ز پوشیدنی‌ها که بردند نام

(فردوسی)

چو بشنید آواز او را تبرگ
بر آن اسب جنگی چو شیر سترگ

(فردوسی)

فرود آمد از اسب آن نامدار
بسی آفرین خواند بر شهریار

(فردوسی)

کوه پرنوف شد هوا پرگرد
از تک اسب و بانگ و نعره‌ی مرد

(عسجدی)

شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قال پادشاهان قیلی مگر نباشد
اسبی سیاه و پیرم دادند و من بر آنم
کاندر جهان سیاهی زآن پیرتر نباشد
آن اسب بازدادم تا دیگری ستانم
بر صورتی که کس را زآن سر خبر نباشد
اسب سیه بدادم رنگ دگر نیامد
آری پس از سیاهی رنگ دگر نباشد

(سلمان ساوجی)

اسب تازی دو تک رود بشتاب
شتر آهسته می‌رود شب و روز

(سعدی)

اسب تازی شده مجروح به‌زیر پالان
طوق زرّین همه در گردن خر می‌بینم

(حافظ)

اسب لاغرمیان بکار آید
روز میدان، نه گاوپرواری

(سعدی)

و این در حالی است که برای " اسپ" هیچ شاهدمثالی نیافتم، چون در زمان رودکی و فردوسی به‌بعد دیگر کسی در محاوره‌ها و متون از آن بهره‌ای نمی‌بُرد، ضمن اینکه امروزه نیز جز تعدادی معدود کسی نه با "اسب" سروکار دارد، نه با "اسپ" تا بخواهد، هنگام نوشتار یکی را گزینش کند!
یک نکته‌ی مهم اینکه؛ ایشان که می‌فرمایند؛ (ان) نشانه‌ی جمع عربی است و جمع "درخت" و "دانشجو" به "درختان" و "دانشجویان" غلط است، چرا خود در پایان مطلب‌شان جمع (خراسانی) را (خراسانیان) مرقوم فرموده است؟؟؟؟
روح کلام این‌که؛
هدف و انگیزه‌ی مدرس محترم را از بحث درباره‌ی "اسب" درنیافتم، جدا از اینکه سایت مذکور مطالب اشتباه دیگری نیز داشت که از پاسخگویی به آن چشم می‌پوشم!

یک نظر؛ 👇👇

پاسخ؛
درود آقای دهقان عزیز و گرامی!
از اینکه افتخار دادید و نقدی بر مطلب ناچیزم عنایت فرمودید، ممنونم!
ببینید دوست عزیز!

در وهله‌ی اول خدمت‌تان عرض کنم، به‌جای "کلمات" بهتر است، بگویید؛ "ترکیب اضافی" یا "اسم مرکب"‌ و اگر ذکر نقش دستوری‌شان برای‌تان مقدور نبود، دست‌کم "عبارت‌ها" یا "دو عبارت" مرقوم می‌فرمودید.
دوم اینکه؛ چرا نفرمودید، به‌جای (اسم مفعول) و (مفعول بی‌واسطه) از چه ترکیب جدیدی می‌بایست بهره می‌بردم؟ چون نمی‌دانم، امروزی‌ها آن دو ترکیب را چه می‌نامند اما به‌خوبی می‌دانم، برای این دو ترکیب نام‌گذاری جدیدی نشده است. ضمنا عبارت؛ (چگونه باید زندگی کرد) "اسم ترکیبی" و (کتاب چگونه باید زندگی کرد) در عبارت ذکرشده، حکم مفعول صریح یا بی‌واسطه را دارد اما اگر به تنهایی ذکر می‌شد، مضاف و مضاف الیه نام داشت.
سوم اینکه؛ شما که از نشانه‌های دستوری این‌حقیر ایراد گرفته‌اید، ببینید خود نقطه‌های پایان جمله را چگونه نوشته‌اید؛ یکی به فعل چسبیده، یکی با فاصله است. دقت بفرمایید؛ (مربوط) را (مر بوط نوشته‌اید! (و هم) را (وهم) ذکر فرموده‌اید. (و فصاحت) را (وفصاحت) و (اما ابرو) را (اماابرو) و (درخت) را (در خت) و (؟ آقا) را (؟آقا) و (امیدوارم) را (امید وارم) و ...
در مورد جمله‌ی معترضه هم خدمت‌تان عرض کنم؛ بله، در اینجا حق با شماست، من بی‌دقتی کردم. باید می‌نوشتم؛ (اسم ترکیبی) چون نام کتابی است. مانند؛ "جغرافیا" و من هنگام نوشتن حواسم به عبارتی دیگر گرایش پیدا کرده بود و با بی‌دقتی بر همان اساس نوشتم و از اینکه اشتباهم را گوشزد فرمودید، سپاس‌گزارم و دورادور دستتان را می‌بوسم اما باقی مطالب‌تان متاسفانه به‌طرز فجیعی نادرست است.
در ادامه فرموده‌اید؛ ((خود این جمله نیازمند ویرایش است))
پاسخ؛
تکرار فعل؟ کدام تکرار؟ مگر در یک جمله دوبار تکرار شده است که می‌فرمایید؛ فصیح نیست؟ چه ربطی به فصاحت دارد؟ چراکه در نوشتارها این حشو قبیح یا تکرار نابجا و بی‌مورد واژگان است که موجب از بین رفتن فصاحت کلام می‌شود. برای نمونه؛ همین (مفید فایده)‌ که شما در پایان مطلب‌تان آورده‌اید، این را می‌گویند؛ حشو قبیح، که به‌دور از فصاحت کلام است.
اعتراض کرده‌اید؛ چرا نوشتار نادرست نویسنده، یعنی؛ (("درخت" که یک کلمه‌ی فارسی است، را نباید با "ان" که علامت جمع عربی می‌باشد، جمع بست)) را این‌گونه؛ [درخت را که یک کلمه‌ی فارسی است، نباید با آن که نشانه‌ی جمع عربی است، جمع بست] ویرایش کرده‌ام و در نهایت پیشنهاد داده‌اید که می‌توانستید، اینگونه ویرایش کنید؛ (درخت را که یک کلمه‌ی فارسی است، نباید با نشانه‌ی جمع عربی «ان» جمع بست)
دوست گرامی! بنده کِی چنین چیزی عرض کرده‌ام؟
من نوشته‌ام؛ "ان" اما شما نوشته‌اید که من گفته‌ام؛ "آن" و این در حالی است که این‌حقیر نوشته‌ی ایشان را این‌گونه ویرایش کرده‌ام؛ 👇👇
["درخت" را که یک کلمه‌ی فارسی است، نباید با "ان" که نشانه‌ای عربی(!) است، جمع بست] و جلوی (عربی) نشانه‌ی (!) قرار داده‌ام که این پیام افاده شود؛ (ان) نشانه‌ی جمع عربی نیست و نویسنده اشتباه کرده که آن را عربی دانسته است و پرواضح است که ویرایش شما سلیقه‌ای است و از آن معنای مورد نظر نویسنده اراده نمی‌شود، چراکه نوشته‌ی ایشان جنبه‌ی تاکیدی دارد! در حقیقت عبارت؛ ((که علامت جمع عربی ....)) به این دلیل بکار رفته که تذکرش تاکیدی باشد، بر نشانه‌ی عربی بودن جمع، هرچند که (ان) نشانه‌ی جمع عربی نیست. این‌حقیر با این‌گونه ویرایش خواستم، در امانت کلام‌ ایشان دخل و تصرفی صورت ندهم اما عبارت پیشنهادی شما؛ ((نباید با نشانه‌ی جمع عربی «ان» جمع بست)) هر چند که کاملا درست و فصیح است ولی در آن تاکید چندانی دیده نمی‌شود و منظور نویسنده‌ی مورد بحث ما را به‌خوبی نمی‌رساند!

هرچند که می‌توانستم، اینگونه هم ویرایش کنم؛
(واژه‌ی فارسی درخت را نباید با "ان" که نشانه‌ی جمع عربی(!) است، جمع بست!) [که صد البته نشانه‌ی جمع عربی نیست]
دیگر اینکه؛ ما طبق قواعد خودمان (زبان فارسی) باید چیزی را جمع ببندیم نه عربی! فارسی‌زبانان نباید از قواعد زبانی جز زبان فارسی پیروی کنند. برای نمونه چرا بر اساس قواعد زبان بیگانه جمعِ (کارخانه، دفتر، کتاب) را بگوئیم؛ کارخانجات؟ یا دفاتر؟ یا کتب!
دوست عزیز، چرا عرض‌تان را بدون توجیه علمی می‌فرمایید؟ چرا می‌فرمایید؛ ((در زبان فارسی بهره بردن از جمع عربی اشکالی ندارد؟))
ببینم، مگر آنان واژگان فارسی ما را طبق قواعد زبان فارسی جمع می‌بندند؟ مثلا مگر جمع واژه‌ی فارسی پهلوی "زمان" را می‌گویند؛ (زمانها)؟ [ازمنه می‌گویند] چرا می‌فرمایید؛ ((در زبان فارسی به‌کارگیری جمع‌های عربی هیچگونه مشکلی ایجاد نکرده و نمی‌کند))؟

سرتاسر اشکال دارد. این گرایش به‌سوی زبانی دیگر است. کدام زبانی تاکنون چنین کرده است؟ چرا مشکلی ایجاد نمی‌کند؟ مثلا همین دشمنان نادان و بی‌سواد زبان فارسی را ملاحظه بفرمایید که از روی نادانی و بی‌منطقی میزان درصد‌ها را از ۱۰۰ به ۱۹۰ رسانده و می‌فرمایند؛ ۷۰ درصد واژگان زبان فارسی، عربی است و ۴۰ درصد آن ترکی و ۳۰ درصد دیگر انگلیسی و ۲۰ درصد هم روسی و ۳۰ درصد باقی‌مانده‌ی آن فرانسوی است. (که البته معلوم نیست، نود درصد اضافی را از کدامین سوراخ یافته‌اند) حال چنانچه بخواهیم، از قواعد زبان عربی هم بهره بریم، دیگر چه‌ها که نخواهند گفت و این در صورتی است که زبان فارسی علاوه بر اینکه از حیث دارا بودن قواعد از هیچ زبانی چیزی کم ندارد، بلکه گاه اصولی‌تر از برخی از زبانها نیز است و در زمینه‌ی برتری نشانه‌های جمع فارسی بر زبان عربی و اینکه چرا برخی از واژگان زبان فارسی بر اثر حمله‌ی ناجوانمردانه‌ی عرب‌ها از بین رفت و واژگان زبان عربی جایشان را گرفت، به‌طور مفصل در دیگر مطالبم به‌توضیح پرداخته‌ام!
دوست گرامی! در حقیقت این نشانه‌ها را که فرموده‌اید، هیچ‌کدام فارسی نیستند و اینکه عرض کرده‌اید؛ ((دلیل این مطلب را هم نفرموده‌اید)) باید به آگاهی شما برسانم، من تا آنجا که در توانم بود، در همه‌ی موارد با ذکر شاهدمثال به توجیهِ علمی پرداخته‌ام!
در مورد《سه‌علامت سوال》که اشکالی را وارد دانستید، عرض کنم؛ چرا دقت نمی‌فرمایید که جمله سوالی است؟ بنده پرسیده‌ام (یکی نیست ...؟؟؟) اما شما در ذهنتان آن را جمله‌ای خبری فرض کرده‌اید! آن آقا مطالب خود را در فیس‌بوک و اینستاگرام در معرض نمایش دوستان قرار داده بود و بسیاری آن را لایک کرده بودند و من منظورم آنان بود که (چرا میان این همه بازدیدکننده کسی به ایشان نمی‌گوید که .....) و مطلب من کاملا جنبه‌ی سوالی داشت!
اصولا برخی از نقدهای شما با آنچه که من عرض کرده‌ام، هم‌خوانی ندارد و به گمانم نتوانسته‌ام منظور خود را به‌خوبی انتقال دهم.
برای نمونه فرموده‌اید؛ "آقا" واژه‌ی عربی نیست.
پاسخ؛
برادر من، من کِی گفتم؛ واژه‌ی "آقا" عربی است؟ من در این یک مورد با اصل ریشه‌ی واژه کار نداشتم که فارسی است یا ترکی یا عربی، بلکه قاعده‌ی دستوری مد نظرم بود.
نکته‌ی دیگر اینکه؛ سماعی بودن قواعد که تنها در جمع مکسر عربی نیست. در بسیاری از زبان‌های دنیا هم قواعد سماعی داریم. زبان فارسی هم جمع بستن‌های سماعی دارد. مانند؛ "دانشجویان" و "جوها" (منظورم "جوی آب" است) به‌دلیل سهولت و زیبایی در لفظ، سماعی بوده و به‌گوش خوشتر آمده و صد البته "ی" میانجی منافاتی با مطلب من ندارد و به این بخش مربوط نمی‌شود. جمع "دانشجو"، "دانشجویان" و جمع "جو" (که همان "جوی" است) "جوها" می‌شود، نه "جویان" و این را می‌گویند؛ سماعی، نه (ی) میانجی! در حقیقت "دانشجو" یا "دانشجوی" یعنی؛ "دانش‌جو
ینده" که "ی" مربوط به واژه‌ی "دانشجوی" است و جنبه‌ی الحاقی ندارد. شما "جستجوگر" را "جُوَنده" می‌گویید یا؛ "جوینده"؟
خود در بالاتر فرموده‌اید؛ ((کلمات مختوم به مصوت بلند "آ" برای اضافه شدن به کلمه‌ی دیگر برای سهولت در تلفظ به واج میانجی "ی" نیازمند [است]))
البته فعل "است" را از قلم انداخته بودید و این‌حقیر بر عبارت شما افزودم.
اول اینکه؛ بهتر بود، به‌جای عبارت؛ ((برای اضافه شدن به کلمه‌ی دیگر)) می‌فرمودید؛ 《برای جمع بسته شدن》چون منظور جمع فارسی واژه‌ی مورد بحث ما بود.
دوم اینکه؛ واژه‌ی "دانشجو" که در بخش پایانی خود مصوت بلند "آ" ندارد. لطفا روشن بفرمایید؛ واژه‌ی "دانشجو" کجا مختوم به مصوت بلند "آ" است!

اصولا بحث اصلی ما بحث قدیمی یا جدید بودن تلفظ‌ها نیست و برخلاف زعم جناب عالی (دانشجو) دارای "ی" در پایان واژه است، منتها امروزه به‌لفظ درنمی‌آید!
حالا خوب است که از فرهنگ‌ها شاهدمثال آوردم و به‌توجیه علمی پرداختم که اینگونه معترض هستید، خدا می‌داند، اگر چنین نمی‌کردم، چه‌ها که نمی‌گفتید!
"گیسو" و دیگر واژگان مورد اشاره‌ی شما نیز از این قاعده مستثنی نیست و "آقایان" بحث دیگری است که در مطلب خود به‌اندازه‌ی کافی درباره‌ی آن توضیح داده‌ام.

و من الله التوفیق
کرج. مهرماه ۱۴۰۲
فضل‌الله نکولعل‌آزاد
www.lalazad.blogfa.com
www.f-lalazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در جمعه هفتم مهر ۱۴۰۲ |