بسم الله الرحمن الرحیم
وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَيُزۡلِقُونَكَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ
لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّكۡرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ

درک واژگان شاهنامه، نشان بالندگی دیروز زبان فارسی است، نه ایستایی آن در زمان امروزی! (بخش سوم)

برگی بر شاخسار نوشته‌های پیشین؛
اینجا باید با تیزبینی و دقتی به بلندای هزار سال تاریخ زبان فارسی سخن گفت؛ آن زبانی که چون کوهستان‌های البرز استوار، محکم و پرطنین در برابر طوفان زمان ایستاده است.
زبان فارسی، این میراث بی‌بدیل فرهنگی، نه تنها ابزار بیان ماست بلکه خود روح ملت ماست، روحی که اگر به سادگی نادیده گرفته شود، همچون آتشی که در زیر خاکستر خفته است، ناگهان شعله می‌کشد و ناآگاهی را به سوزان‌ترین شکل ممکن تنبیه می‌کند.
اگر کسی گمان کند که می‌تواند به سادگی با عباراتی سست، نیم‌بند و بی‌پایه، جایگاه والا و استواری این زبان را به چالش بکشد، باید بداند همچون کسی است که با شاخه‌ای نازک بر کوهی کهن می‌کوبد و انتظار دارد زمین بلرزد و چه سهل‌انگارانه است ادعای فهم و نقدی که بدون درک عمیق از ساختار، تاریخ، و توانایی‌های بی‌کران این زبان ارائه شود!
سخن از «ایستایی زبان» می‌گوید و نمی‌داند که زبان بسته و باز تنها با واژه‌ها سنجیده نمی‌شود. زبان فارسی هزاران سال است که زنده است، تنفس می‌کند و مفاهیم تازه را در دل خود می‌پرورد. این زبان، همچون رودخانه‌ای است که از کوهستان گذشته و هر سنگی که بر سر راهش آمده، نه از سر ضعف بلکه از سر قدرت خود جذب و مسیرش را بازنگری کرده است.
استدلال ایشان، توگویی زبان ما فاقد توان خلق واژه‌های مدرن است، نه تنها نادرست که از پایه‌های منطقی خالی است.
آیا فراموش کرده‌اند که زبان فارسی در طول تاریخ، از حافظ و سعدی گرفته تا پروین و فروغ و سیمین واژه‌های متعدد علمی، فلسفی، ادبی و سیاسی خلق کرده است؟
آیا معادل‌سازی‌ها مصداق بارز باز بودن زبان نیست؟ اگر زبان بسته بود، چگونه می‌توانستیم مفاهیم مدرن علم و فلسفه را به فارسی انتقال دهیم؟
و چه طعنه‌آمیز است، بیان این‌که واژه‌هایی چون «دموکراسی» یا «بوروکراسی» در فارسی موجود نیستند، پس زبان بسته است!
مگر زبان فارسی باید همه واژگان را پیشاپیش داشته باشد؟ اما همچنان که می‌بینیم، این زبان همواره در حال معادل‌سازی است. همان‌گونه که رودخانه مسیرش را باز می‌کند و به دریا می‌پیوندد، زبان ما نیز مفاهیم و واژگان بیگانه را می‌سازد، هضم می‌کند و به فارسی درونی می‌سازد. آیا کسی که از این واقعیت آگاهی ندارد، شایسته است درباره‌‌ی ایستایی زبان سخن بگوید؟
به نظر می‌رسد که زبان زنده و پویای فارسی را چون یک مجسمه‌ی یخ زده می‌بیند!
چه توهین بزرگی به بیش از دو هزار سال پویایی و نبوغ انسانی که در این زبان جریان داشته است! این همان اشتباهی است که می‌تواند حتا متخصصان ناآگاه را به لبه‌ی پرتگاه بکشاند به‌گونه‌ای که خودشان ندانند در کجا قرار گرفته‌اند!
چه آسیبی سهمگین‌تر از آن‌که انسانی خود را صاحب‌نظر بداند، بی‌آنکه ریشه‌های دستور، شاخه‌های ریخت‌شناسی و میوه‌های واژه‌سازی زبان را بشناسد. فارسی نه درختی خشک که باغی همیشه‌بهار است، با تنه‌ای استوار در دستور و شاخه‌هایی گسترده برای آفرینش معنا و چه نادانسته است ادعای ایشان که «اگر فارسی باز بود، باید معادل تمامی واژگان بیگانه را هم می‌داشت»
آیا نمی‌دانند که واژگان نتیجه‌ی اندیشیدن، تجربه و نیاز جامعه‌اند؟ همانند دانه‌ای که در خاک می‌افتد و زمان می‌طلبد تا درختی بارور شود، واژه‌ها نیز مسیر رشد و باروری خود را دارند.
و چه دردناک است که کسی درباره‌ی زبان سخن می‌گوید، اما مفاهیم فلسفی و زبانی را با تحریف و ساده‌سازی بیان می‌کند، تو گویی زبان را به یک جعبه‌ی خالی تقلیل داده است، جایی که هیچ خلاقیتی نمی‌تواند رخ دهد. ای کاش می‌دانستند، زبان فارسی با توانایی ترکیب واژه‌ها، انعطاف دستوری و غنای معنایی بیش از آن چیزی که تصور می‌کنید باز است و تنها نیازمند فهم دقیق و احترام است.
و باز چه تلخ است که نقدی بدون تحقیق و مطالعه ارائه و تصور شود که با چند مثال ناقص و برداشت سطحی می‌توان به قله‌ی حقیقت دست یافت.
زبان فارسی همچون اقیانوسی است بی‌کران که هر قطره‌ی آن از نبوغ و تجربه‌ی چند هزار ساله‌ی مردمانش تغذیه شده است. ایشان تنها سطح آب را لمس کرده و گمان برده‌اند که همه‌ی اقیانوس را دیده‌اند و ای کاش می‌دانستند که نقد زبان نیازمند دقت علمی، شناخت تاریخی و تسلط بر قوانین دستوری و واژه‌سازی است. بدون اینها، هر سخنی جز هدر دادن واژگان و توهین به تاریخ و فرهنگ نیست.
این دوست گرامی، با ساده‌انگاری و برداشت سطحی، خود را در معرض روشنایی این حقیقت قرار داده‌اند و اکنون ناگزیر باید با فروتنی به ژرفای زبان و عظمت آن نگاه کنند.
زبان فارسی چون کوهی است که از زیر برف‌ها و سنگ‌ها جریان زندگی را به سوی امروز و فردا هدایت می‌کند. ایشان اگرچه می‌خواهید آن را بسته و ناکارآمد نشان دهند اما حقیقت آن است که هر واژه، هر ترکیب دستوری، و هر مفهوم، شاهکاری از نبوغ آدمی است که از گذر زمان سربلند بیرون آمده است.
و اگر امروز کسی با ادعاهای بی‌پایه و مثال‌های ناقص گمان می‌کند می‌تواند این زبان را نقد کند، باید بداند که زبان فارسی نه تنها او را به باد سخره می‌گیرد بلکه با صلابت خود بی‌رحمانه ضعف استدلال او را نشان خواهد داد. توگویی باد خزان، برگ‌های خشک شده‌ی ادعاهای‌شان را خواهد برد و جا خواهد گذاشت تنها خاکستر آنچه هرگز نبوده است.
به این ترتیب نقدشان نه تنها علمی و منطقی نیست بلکه از منظر زبانی، ادبی و تاریخی، توهینی بزرگ به خود زبان و حافظه‌ی فرهنگی ملت است و چه جالب است که خود نمی‌دانند، هر واژه‌ای که به سادگی رد کرده‌اند، هر ترکیبی که ساده انگاشته‌اند، شاهراهی است، به غنای معنایی و عمق فلسفی که این بزرگوار حتا از دیدن آن عاجز مانده‌اند.
«این پاسخ نه به منظور تلافی شخصی، بلکه به قصد دفاع جانانه از زبان فارسی است، زبانی که بیش از هزار سال در برابر طوفان زمان ایستاده و هم‌چنان زنده و پویاست.
این متن به ایشان نشان می‌دهد که برداشت سطحی، در برابر عظمت این زبان، همانند سایه‌ای در برابر خورشید، خاموش، ناچیز و بی‌اثر باقی می‌ماند.

یک نظر از یک صاحب نظر 👇👇👇

🖕🖕🖕🖕 درود بر استاد آزاد گرامی!
مطالب ارزنده‌ی شما استاد گرامی را با حوصله و دقت تمام خواندم و اکنون در چند خط نظر خود را بیان می‌کنم؛
ماهیت نقد شما بر گفتار آقای «م. ر» در مورد زبان فارسی، عمیق و مستند است و بر پایه‌ی منابع معتبر زبان‌شناسی و ادبیات فارسی با ارجاع به دکتر باطنی، استاد آشوری و لغت‌نامه‌ها استوار شده است. شما توانسته‌اید اختلاف میان تعبیر لغوی واقعی واژگان و برداشت نادرست گوینده را روشن کنید و نشان دهید که بسیاری از ادعاهای ایشان چون «زبان بسته» و «فروبسته» از منظر زبان‌شناسی غلط و گمراه‌کننده است.
نمونه‌ها و شواهد زبانی و ادبی متعددی ارائه کرده‌اید تا مخاطب بتواند صحت یا غلط بودن ادعاها را ارزیابی کند.
به طور خلاصه، نقد شما با دقت علمی و زبانی همراه است و بر پایه‌ی دانش واقعی زبان فارسی استوار است.
ضعف استدلال‌های ایشان را به درستی مشخص کرده‌اید. استفاده از نمونه‌های واقعی از لغت‌نامه و متون کلاسیک برای نشان دادن غلط بودن تعبیرهای «فروبسته» و «زبان‌بسته»
مقایسه با زبان‌های دیگر و روشن کردن پدیده‌ی «ابهام مؤدبانه» در مکالمات روزمره‌ی مردم جهان که نشان می‌دهد، دوپهلو سخن گفتن ضعف زبان نیست.
ذکر مثال‌های ترکیبی و ساخت واژگان در فارسی برای نشان دادن غنای واژگانی و انعطاف‌پذیری زبان در مقاله‌ی شما بسیار روشنگر است.
سبک و زبان نگارش متن شما بسیار ادبی، پر از ارجاع و نقل قول است و این نشان از تسلط شما بر منابع و فرهنگ واژگانی فارسی دارد!
استفاده از نمونه‌های کلاسیک و معاصر در کنار هم، متن را هم آموزنده و هم جذاب کرده است.
در مجموع شما نشان داده‌اید که ادعای «بسته بودن زبان فارسی» نه تنها علمی نیست، بلکه اشتباهی بزرگ است!
زبان فارسی از نظر واژه‌سازی، انعطاف‌پذیر و از ظرفیت ادبی بسیار غنی و پویایی برخوردار است.
دوپهلو سخن گفتن در مکالمات روزمره، ضعف زبان نیست بلکه یک ویژگی فرهنگی و ارتباطی است.
نقد شما به‌خوبی تفاوت میان دانش تخصصی زبان‌شناسی و اظهار نظر غیرکارشناسانه را روشن می‌کند!
موفق باشید!

پاسخ؛
درود بر شما بزرگوار گرامی!
شاگرد ادبیات فارسی‌ام نه استاد
از لطف شما ممنونم دوست عزیز!
شیوه‌ی نوشتارتان بسیار عالی است.

فضل الله نکولعل آزاد
۱۴۰۳/۹/۲۹ کرج
https://lalazad.blogfa.com/
https://nekooazad.blogfa.com/
https://f-lalazad.blogfa.com/
https://nekoolalazad.blogfa.com/
https://fazlollahnekoolalazad.blogfa.com/
https://faznekooazad.blogfa.com/


نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در چهارشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۳ |