حاضر غايب
سرشک غصّه مریز آخر این سرود آید:
رسید لحظه‌ی موعود، بوی عود آید!

ورود رود روان دیده‌ای به دریایی؟
سحر، روان و خروشنده همچو رود آید

وجود حاضر غایب شنیده ام؛ آری!
*بود ز دیده نهان در نظر شهود آید

همان که راحت روح است و رحمت هر جان
ز نای سینه‌ی مردم بر او درود آید

حضور حضرت حاضر که جان ز غیبت او؛
رسید بر لب مردم، بگو که زود آید

علاج واقعه قبل از وقوع حادثه کن!
*مگو به منتظران انتظار سود آید

بیا از آتش هجر تو سوخت سینه‌ی ما
به‌جای آه سحرگه ز سینه دود آید

ز موج خشم زمانه سحر بگریم زار
برای دیدن تو خلق در سجود آید

اگر سخن به درازا کشید امید است
که بخششی ز شما بر دلم فرود آید

تهران ١٣٨٤/١٢/١٩
فضل الله نكولعل آزاد

www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com/

*هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

(سعدی شیرازی)

* علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد
(سعدى شيرازى)

*


    برچسب‌ها: سروده ى امام زمانى
    نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۴ |