به نام خدا
تقديم به دوست شاعرم {كامران شرفشاهی}

شعلهی آه
خدای من! ای امید! گناه مرا ببخش!
گناه من از جوانی و از سر جهل بود!
از آتش شرم سینهی من همه عمر سوخت ...،
گناه، چو آبروی مرا ز دلم ربود!
* *
سرای دلم پر از گنه است و ز روی تو؛
خجلزدهام ولی همه روح عبادتم
بهجز تو مرا امید نبوده و نیست؛ نیست!
که روی دعا ندارم و اشک ندامتم
* *
دلم ز غبار فتنهی دهر دورو پر است
به اشک سحر بشوی غبار زمانه را
زبانه کشید، در دلم آتش اشک غم؛
فرو بکش این شرار درون و زبانه را
* *
حکایت من، حکایت اشک و ستم بود
حکایت من، حکایت تیغ و رگ است، آه ....،
زمانه زد آتشی به سرای دلم که آن؛
کشید مرا ز مسند ماه، به قعر چاه
* *
سرای دلم از آتش عشق تو سوخت، سوخت؛
دو دست نیاز من بهجز از تو کسی ندید!
شرار زبانه میکشد از دل من ولی؛
زمانهی فتنهجوی امان مرا برید
* *
همیشه نگاه من، به تو بوده و است، است
بیا و مرا ز درگه خویش، جدا مکن!
رسید، زمان آن که تو یاوریام کنی
بیا و مرا به حالت خویش رها مکن
تهران ۱۳۸۳/۱۱/۶
فضل الله نكولعل آزاد
www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com/
*
*****
وزن سرودهی فوق (مفاعل. فاعلات. مفاعل. فاعلن) است و تا کنون کسی از آن بهره نبرده است. اگر مورد پذیرش طبع لطیفیان واقع شد که باعث افتخار ماست، در غیر این صورت باز عزیزید و گرامی!