
سعادت بشرى
فرزندم!
هر نفس، سعادت را از روی میل و احساس يا طبیعت ذاتی خود كه همانا نیازهای درونی آدمى است؛ تعبير و خوشبختی را غرق شدن در اسباب و ظواهر دنيوى توجيه مىكند!
چنين شخص رسيدن به هر جذبهاى را كه از دریچهی چشم میبیند، سعادت بشرى تصور میکند!
اما واقعيت امر اين است كه او سعادت واقعی را لمس نكرده و در صورتی که به آن دست یازد؛ تنها به خوشبختی زودگذر دنيوى دست یافته است!
میبایست راه رسيدن بهسعادت واقعی را که فراگیر در امور دنیوی و اخروی است؛ جستجو کرد اما قبل از آن میبایست آن را شناخت و به نیروی خرد و اندیشه كشف کرد!
سعادت واقعى در بىنيازى است! كاميابى درونى است و وابسته به آنچه که در وجود ماست و نه اسبابى كه خود در جستجويش بوديم و اكنون به آن دست يافتهايم!
خوشبختى سرمایهاى درونی است و از دست رفتنی نیست اما سرمایههای بیرونی هرلحظه در حال فروپاشی است!
فرد مغرور و شخصی که نفس خود را مىشكند؛ هر دو با سعادت فاصلهى بسیار دارند.
فرزندم!
به نفس خود اعتماد كن! نه آنچنان مغرور باش كه خلق را درنيابى و نه آنچنان شكسته نفسى كن كه به چشم نيايى!
اعتدال پیشه کن! در حقيقت نه مغرور باش و نه خود را سبك و حقير بشمار!
در برابر مستکبران خود را کوچک نبین اما در برابر متواضعان فروتن باش!
به پلههاى ترقى بينديش و خود را با طبقهى ضعیف همسطح مکن! اگر گوش فرمانپذيرى داشته باشى و چنین نکنی و با بزرگان درآمیزی؛ بهگونهای غیر قابل باور با آنان همطراز بلکه شامختر از آنها نیز خواهی شد!
فضل الله نکولعل آزاد. تهران ۱۳۸۸
***