
به: سیمین بهبهانی، بزرگ بانوی شعر ایران در آستانهی سفر به خارج از سرزمین شعر و ادب
مسافر شهر غریب
ای مسافر! که میروی ز دیار شعر
بستهای از چه کولهبار سفر به دوش؟
کس کلام ترا نمیشنود دگر
گر روی، شعر تو دگر نرسد به گوش
ای سخنساز پرهنر، ای دلنواز!
شعر تو نور افکند به سرای تار
رازها در کلام تست، پیام عشق
میتراود ز جان و سینهی بیغبار
آه ... آن طبع نکتهسنج و لطیف تو
از درون آمد و به سینهی ما نشست
روح اعجاز، خلق کرد، کلام ناب
کان پیام تو، بند شعر کهن گسست
آن برلیان خوشتراش کلام تو
خوش درخشید در سرای ستارگان
آه ... ای بانو، ای ستارهی شعر روز!
اوستادی تو در معانی و هر بیان
یاد باد آن زمان که شعر ظریف تو
ازگلوی تو، میرسید به گوش ما
میسرودی کلام عشق، ز جان و دل
میسرودی سخن ز جوش و خروش ما
تهران ۱۳۸۵/۱/۴
استعمال وزن (فاعلاتن، مفاعلن، فَعَلَن) در شعر کهن و معاصر بیسابقه نیست اما وزن قطعهی فوق با یک هجای بلند یا کشیدهی اضافه در انتهای وزن (نسبت به وزن مذکور) بعید به نظر میرسد تاکنون مورد استعمال قرار گرفته باشد. در هر صورت جستجو و تکاپو در مورد استعمال یا عدم استعمال آن وزن، در حوصلهی این حقیر نبود!
Www.lalazad.blogfa.com
http://faznekooazad.blogfa.com/
فضل الله نكولعل آزاد