تقلیل

قاعده‌ی تقلیل یا تکثیر؟ [اوزان عروضی]

آیا تا کنون هیچ شاعر علاقمند به ادبیات فارسی از خود پرسیده است که تا چه میزان می‌بایست به برخی از قواعد عروضی کلیشه‌ای پیشینیان پایبند بود و هم چنین تا چند قرن دیگر می‌بایست برخی از قواعدی که عروضیان از دیرباز به رشته‌ی تحریر در آورده‌اند، بر قلمرو شعر فارسی حکومت کند؟
آیا این قوانین را باید وحی منزل قلمداد کرد و بی‌عیب دانست یا اینکه می‌بایست بنابر اقتضای زمان عیوب آن برطرف گردند و تغییر یابند؟
روزگاری صاحب‌نظران دانش عروضی، شعر را تنها در قالب غزل و قصیده و مثنوی و ... به دانشجویان تشنه‌ی شعر فارسی معرفی می‌کردند و دم از ارکان مساوی در کلام موزون می‌زدند و غزلسرایان برای اینکه ارکان مصاریع را با یکدیگر برابر کنند، مجبور بودند یا حشوی به مصرع بیفزایند و یا بخشی از مقاصد خود را ترک کنند اما با ظهور نیما اوضاع تغییر کرد و او بنا به ضرورت بیان احساس و اندیشه، زنجیر ارکان برابر در هر مصراع شعر را از هم گسیخت و طرح دیگری به جای آن ریخت!
در ابتدای کار مخالفت‌ها و اهانت‌ها آغار شد اما دیری نپایید که آن امر سرانجام از سوی مردم پذیرفته شد!
در کتاب وزن شعر فارسی دکتر خانلری در صفحه ی ۱٤۵ آمده است: این نکته درست است که حرف (ن) هرگاه پس از یکی از سه مصوت بلند واقع شود از نظر وزن مانند حروف صامت دیگر نیست! شمس قیس رازی این حرف را نون غیرملفوظ خوانده است و می‌گوید هر (ن) که ماقبل آن ساکن باشد و در شعر به تحقیق آن احتیاج نبود در تقطیع ساقط آید!


آیا عروض‌شناسان معاصر نباید ایراد این تعریف نادرست شمس قیس رازی را بازگو کنند و پاسخ‌های لازم را ارایه دهند که؛ نه حرف، بلکه مصوت قبل از نون ساکن نیست و مصوتی بلند است که از شدت مدّ آن کاسته شده و تا حدّ مصوت بینابین (مابین کوتاه و بلند) تنزل یافته است و «ن» به دلیل لطافت و ویژگی‌های خاص خود از امتداد یا کشش مصوت بلند قبل از خود می‌کاهد و در واقع ملفوظ است؟
اعتقاد من بر این است که در زمینه‌ی عروضی می‌بایست در پی توجیه علمی بود، نه به دنبال فتوای ادبی پیشینیان که اکثرا این قواعد را به صورت کلیشه‌ای پذیرفته‌اند.
بنابر همین ملاحظه عروض‌شناسانی که متعصبانه تنها از آرای پیشینیان پیروی می‌کنند و کلام آنها را وحی منزل می‌پندارند، باید در انتظار هرگونه رویداد و تغییر و تحول در دانش عروضی باشند و به نظرهای عروضی معاصرین به دیده‌ی احترام بنگرند.
یکی از مواردی که می‌توان بدان اشارت کرد، بحث (تقلیل) ورود واژگان بیگانه در شعر فارسی است که کمتر به آن پرداخته شده است و امیدوارم که در این مبحث بتوانیم، به نتیجه‌ی قابل ملاحظه‌ای دست یابیم! فراموش نشود که این حقیر برای به اثبات رساندن عقیده‌ی خود از چند صاحبنظر جویای علم و نه جویای نام، نظرخواهی کرده‌ام که ان‌شاءالله بعد از پایان اظهار رای خود، نظرها را به دقت انعکاس خواهم داد.

قاعده‌ی تقلیل یا « تکثیر»؟

در تقطیع عروضی واژگان بیگانه، نوع مصوت‌ها به چه نحو تعیین می‌گردند؟
قاعده‌ی تقلیل که از نظر من سکته‌ی مُجاز عروضی است، نوعی اختیار شاعری‌ محسوب می‌شود که بنا به ضرورت بیان محاوره‌ای و یا ورود واژگان بیگانه در شعر فارسی روی می‌دهد. یعنی اینکه؛ هنگام وارد کردن واژگان بیگانه به حوزه‌ی شعر فارسی، ترکیب صامت + مصوت بلند را می‌بایست هجای کوتاه فرض کرد نه بلند! و همین‌طور ترکیب صامت + مصوت بلند + صامت را نباید هجای کشیده تلقی کرد، بلکه می‌بایست آن را هجای بلند در نظر گرفت.
برای نمونه:
واژه‌ی بیگانه‌ی «دیازپام» را می‌بایست به‌صورت «دِیَزپَم» تقطیع کرد. از آنجا که میزان کشش هجاهای زبان بیگانه با مد واژگان و در نتیجه قواعد عروض فارسی همخوانی ندارد و برخی از بیگانه‌زبانان غالبا از هجاهای میانی [سیلابهایی که نه کوتاه است و نه بلند] بهره می‌برند لذا این هجاها که در نظر برخی از فارسی‌زبانان، کشیده به‌شمار می‌روند، در نهایت می‌بایست در شعر فارسی به گونه‌ی بلند تقطیع گردند، نه کشیده! مانند: «کام» در «کامپیوتر» که «کام» به معنای «مراد» در زبان فارسی هجای کشیده محسوب می‌شود اما در تقطیع واژه‌ی بیگانه‌ی «کامپیوتر»، می‌بایست هجای بلند تقطیع شود. چرا که بیگانگان در لفظ، این هجا را به صورت فشرده «هجایی میان کوتاه و بلند» بیان می‌کنند. "کْمْپیوتر" یا چیزی مابین فتحه و ساکن در واج «ک» و ما فارسی‌زبانان نیز برای به لفظ در آوردن آن می‌توانیم آنرا تنها تا حد هجای بلند ارتقا دهیم، نه سیلاب کشیده!
همان گونه که اشارت رفت؛
قاعده‌ی تقلیل هم شامل حال واژگان بیگانه در شعر فارسی می‌گردد و هم واژگان محاوره‌ای فارسی!
به سروده‌های محاوره‌ای زیر توجه فرمائید:

اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره؟
نه شیر داره نه پستون
دمبشو بردن اردستون
گاوشو بردن هندستون
یک زن کردی بستون
اسمشو بذار عم قزی
دور کلاش قرمزی
موی سرش وزوزی
[شعر کودکانه]

و یا :
خاک به سرم بچه به هوش آمده
بخواب ننه، يه سر و دو گوش آمده
گريه نکن لولو مياد، می‌خوره
گربه مياد بُزبُزی رو می‌بَره

[در چرند و پرند مرحوم علامه دهخدا]

در سرود کودکانه‌ی اول «شیر» و «کلاش» در اصل هجای کشیده هستند اما در سروده‌ی محاوره‌ای فوق از آن اراده‌ی سیلاب بلند شده است.
«میرزاده عشقی» (دیپ) در (دیپلماسی) را به‌درستی هجای بلند فرض کرده:

دبیر اعظم آن رند سیاسی
ز کمپانی نماید حق‌ شناسی

زند تیپا به قانون اساسی
به افسون‌های نرم دیپلماسی

*
همین‌طور «رادیکال» را در مصرع زیر به صورت فشرده (بینابین) اعمال کرده است:

گه اعتدال و گه [رادیکال] گاه سوسیال
بدتر از آن زنی است که هفتاد شو گرفت

«میرزاده عشقی»
و دیگر شاعران ....

از آنجا که واژگان مذکور غیر فارسی‌اند و با همین فشردگی در افواه مردم جا افتاده‌اند لذا کسی متوجه تقلیل آن نمی‌شود و در نتیجه سکته‌ای را حس نمی‌کند!
در اذهان عموم مردم برخی از واژگان بیگانه به علت کاربرد زیاد به واژه‌ی فارسی بدل یافته‌اند، به‌گونه‌ای که در شعر می‌توان آنها را به هر دوگونه تقطیع کرد.
واژگانی مانند: «تابلو» و «آلبوم»
که می‌توان «تاب» در (تابلو) و «آل» در (آلبوم) را هم هجای بلند تقطیع کرد و هم کشیده! چرا که در وزن شعر خوش می‌نشیند.
برای نمونه در سروده‌ی زیر که از کارهای دکتر باستانی پاریزی است تقطیع واژه‌ی «آلبوم» از قاعده‌ی عروضی تبعیت کرده است.

به‌ آلبوم‌، شبی‌ تا سحر نظر کردم
به یادِ عمرِ گذشته‌، شبی‌ سحر کردم‌

«دکتر باستانی پاریزی»

و یا شاعری دیگر در استخدام این واژه از قاعده‌ی تقلیل بهره برده است:
مثل رمّالی که از فردا بگوید نیستم
مثل آلبوم بازگویِ یادهای زخمی‌ام

«علیرضا شتابی»

گروهی به تقلیل در شعر معتقد نیستند و می‌گویند؛ هجاها با طرز تلفظ زبان فارسی می‌بایست تقطیع گردند، نه زبان بیگانه! این فرمایش کاملا متین است اما کلام صحیح‌تر آن است که مردم سرزمین ما غالبا هجاهای بیگانه‌ای را که در نظر گروهی از عزیزان کشیده به تصویر کشیده می‌شود؛ به‌گونه‌ی بلند به لفظ درمی‌آورند، نه کشیده!
آری! ما واژگان بیگانه را همان‌گونه که به‌لفظ درمی‌آوریم، می‌بایست تقطیع کنیم! بنابر همین ملاحظه، ما در بیان اولین هجای واژگانی چون؛ "آلبوم"، "تابلو"، "دیپلماسی" و "لاستیک" امتداد و کششی صورت نمی‌دهیم تا بخواهیم آن را به صورت سیلاب کشیده تقطیع کنیم!
صد البته که در واژگان بیگانه عمل تقلیلی صورت نمی‌پذیرد، چون واژگان بیگانه، نزدیک به تلفظ بیگانه‌زبانان تقطیع می‌گردند و در حقیقت نسبت به تلفظ بیگانگان علاوه بر اینکه عمل تقلیل صورت نمی‌پذیرد، بلکه عکس آن نیز اعمال می‌شود و هجای میانه‌ی غیر فارسی در نهایت به سیلاب بلند ارتقا می‌یابد که گروهی که به‌اشتباه صورت نوشتار را در نظر می‌گیرند، معتقدند؛ می‌بایست با کشش و امتداد بیشتری به کشیده بدل گردند!
صاحب‌نظران دانش عروضی از این جهت بر آن نام تقلیل نهاده‌اند که به نظر می‌رسد، در عروض هجای کشیده‌ای را به بلند بدل کرده‌ایم و همان‌طور که در چند سطر گذشته گفتیم: در واقع چنین نیست و بلکه بالعکس هجای میانه‌ای را تا هجای بلند ارتقاء داده‌ایم!
عمل تقلیل واقعی در واژگانی چون «طوفان و کشتیبان و دوست و ساخت و ...» صورت می پذیرد.

چون ترا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
[حافظ شیرازی]
تا به حال اندیشیده‌اید که چرا «فان» و «بان» در واژگان [طوفان و کشتیبان] هجای بلند محسوب می‌شوند نه سیلاب کشیده؟ اما «ناک» و «یاد» در [اندوهناک و فریاد] سیلاب کشیده هستند؟ و دیگر اینکه، چرا «پوست و بوس» هر دو باید به صورت هجای کشیده تقطیع شوند؟ در حالیکه "پوست" دارای یک ساکن بیشتر است!

سکته‌های رایج در اوزان عروضی👇
http://fazlollahnekoolalazad.blogfa.com/post/782
در اینجا «ن» به علت کمیت هجا از مد یا کشش مصوت بلند قبل از خود می‌کاهد و در حقیقت هجای کشیده تا نزدیک به سیلاب بلند تنزل می‌یابد و عمل تقلیل صورت می‌پذیرد. به عبارتی ساده‌تر: «ن» دارای ویژگی‌ها و لطافتهای خاصی است که از امتداد یا کشش مصوت بلند قبل از خود می‌کاهد. در حالی‌که صامت «م» که از حیث آوایی نزدیک‌ترین صامت به «ن» است، دارای چنین ویژگی‌هایی نیست.
در آزمایشگاهی که میزان مد مصوت بلند مورد بررسی قرار گرفت؛ مشخص شد که «آن» دارای کششی حتا پایین‌تر از «آ» است و این بدان معناست که هجای «آن» حتا کوتاهتر از مصوت بلند «آ» است.
در زبان فارسی برخی از واژگان (مانند: دوست. راست. ماست. خواست. پوست. پنداشت و ...) در انتها دارای دو ساکن‌اند که به‌هر حال به‌گونه‌ی تقلیل در شعر فارسی راه می‌یابند. صامت «ت» در واژگان فوق نیز دارای ویژگی‌هایی است که هنگام تقلیل موجب آزرده شدن گوش سلیم نمی‌شود و اگر در این مصرع به جای «ت» صامت «غ» بود آیا می‌شد، از عمل تقلیل بهره برد؟ [ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم] سوالی که مطرح است این است که چگونه می‌توان واژگان بیگانه‌ی «تمبْر و ارکسْتْر» را که در پایان دارای سه ساکن هستند؛ در میان مصاریع شعر فارسی ورود داد؟
پس باید پذیرفت که واژگان بیگانه در عروض فارسی نمی‌گنجند و مجبوریم در چنین مواردی وجود تقلیل‌ها و گاه سکته‌ها (استخدام سه ساکن پایانی واژگان‌ بیگانه) را بپذیریم! چرا که نمی‌توانیم تلفظ واژگان ولو بیگانه را تغییر دهیم تا در وزن عروضی فارسی خوش بنشینید و این بدان معناست که منطبق کردن کلمات بیگانه با وزن عروضی شعر فارسی کاری خطاست.
البته مشاهده شده است گروهی واژگان لوسْتْر و ارکِسْتْر را با کسره در «ت» بیان می‌کنند اما تا کنون بسیاری از واژگان بیگانه از این قاعده مستثنی بوده‌اند. مانند: تمبر، گیگاهرتز و ...

گروهی بی‌تعمقِ شوخ‌چشم، سروده‌های میرزاده عشقی و فرخ یزدی و ایرج میرزا و ... را حجت نمی‌دانند و معتقدند که خشت اول دیوار کج را آنان نهاده‌اند، چرا که رشید وطواط‌ها و شمس قیس رازی‌ها و خواجه نصیرالدین طوسی‌ها و حافظ‌ها و سعدی‌ها چنین نکرده‌اند و درباره‌ی آن به اظهار نظر نپرداخته‌اند!
در پاسخ به این عزیزان باید گفت: از آنجا که واژگان غیر فارسی در زمان این بزرگواران به ایران وارد شده‌اند لذا شاعران همان عصر می‌بایست تصمیم بگیرند که با چه کیفیتی آنها را در شعر خود راه دهند، نه فردوسی‌ها و نظامی‌ها و مولوی‌ها!

با گسترش انقلاب مردمی مشروطه و آغاز روابط دیپلماتیک، علمی فرهنگی و تجاری میان ایران و اروپا واژگانی نیز به زبان فارسی راه یافتند که هم اکنون نیز در زبان فارسی مورد استفاده قرار می‌گیرند. این واژگان فرنگی را می‌توان در آثار شاعرانی همچون:
میرزاده عشقی، محمدحسین شهریار، ایرج میرزا، وحید دستجردی، «نسیم شمال» سیداشرف‌الدین قزوینی یا گیلانی، عارف قزوینی، ادیب‌الممالک فراهانی، فرخی یزدی، محمدتقی بهار جستجو کرد! در این زمینه نظر چند تن از صاحبنظران را جویا شدم و چون برخی از عزیزان نظر خود را از راه گفتار بیان کردند؛ لذا مجبور به اندکی دخل و تصرف در کلام‌شان شدم که بدین‌وسیله از آنان پوزش می‌طلبم!

​​​​فضل الله نکولعل آزاد
★★*★★
دکتر محمد پیمان در این‌باره می‌گوید:
👇👇👇👇
اگر به ادبیات مشروطیت به این سو نظر دقیقی بیندازید، می‌بینید، تمام شاعرانی که از واژه‌های بیگانه (به‌ویژه) فرانسوی استفاده کرده‌اند؛ به علت عدم تطابق ساختار زبان و شعر فارسی با واژه‌های وام گرفته، ناگزیر به دخل و تصرف بوده‌اند و یا این‌که عدم رعایت موازین عروض فارسی در کار آنان چشمگیر است و آن نیز برای آن است که رساندن مطلب برایشان مهم‌تر از رعایت وزن بوده است.
این کار را شاعران بزرگ ایران هم در شعر فارسی کرده‌اند.
غرضم این است که هنر فارغ از تمام ضوابط و قواعدی که دارد، پایی هم در سلیقه‌ی افراد دارد! بنابراین قاطعانه نمی‌بایست حکم کرد.
شاعران دوران مشروطیت «ایرج میرزا، میرزاده عشقی و ... بدین سوی قاعده‌ی عروضی را در مورد کلمات خارجی اعمال نکرده‌اند و آگاهانه دست به این‌کار (تقلیل) زده‌اند و این اشتباه نیست، بلکه نامش استثناء است. زیرا اشتباه ناشی از ناآگاهی است و عروضیان گذشته نیز با چنین موردی برخورد نداشته‌اند که بخواهند برای آن تبصره صادر کنند.
[
محمد پیمان]
*
با این سیاهچاله که در چشم‌های تست
دنیا در آستانه‌ی «بیگ بنگ» دیگر است
(
دکتر محمد پیمان)
★★*★★
چند کارشناس ارشد ادبیات فارسی خرده گرفته‌اند که «بیگ» در شعر فوق هجای کشیده محسوب می‌شود، نه بلند و در نتیجه در شعر سکته‌ی قبیح روی داده است اما دانستن این نکته ضروری‌ است که این واژه در زبانهای مختلف دارای تلفظ‌های گوناگونی است! ضمنا بیگانه‌زبانان واژه‌ی غیر فارسی مذکور را چیزی مابین «بِگ» و «بیگ» تلفظ می‌کنند که در شعر فارسی می‌توان آن را تا هجای بلند ارتقاء داد، نه کشیده و اگر هم «بیگ» بیان کنند، هنگام ادا از کشش آن می‌کاهند و به گونه‌ی هجای میانه یعنی بین کوتاه و بلند ادا می‌کنند. چرا که در تلفظ، هجاهای انگلیسی با فارسی همخوانی ندارند.

بسیاری از شاعران، هجاهای بیگانه را که از نظر این بزرگواران، کشیده به نظر می‌رسد، بلند فرض کرده‌اند.

فضل الله نکولعل آزاد
*★★
مهدی شعبانی کارشناس ارشد ادبیات فارسی می‌گوید:
در بیان کردن واژگان بیگانه مخصوصا فرانسوی، انگلیسی و روسی، در زبان فارسی دو گونه تلفظ داریم، یکی به زبان اصلی، دیگری ایرانیزه که همین ایرانیزه کردن هم چند نوع است. مثلاً پلاستیک، پلستیک پْلاستیک، پْلستیک و ...
لذا من تلفظ واحد واژه‌ی بیگانه را دیکته نمی‌کنم و به ضرورت وزن، هر کدام را که در آهنگ شعر، خوشتر بنشیند؛ درست می‌دانم. در این‌باره عروضیان مؤلف هم فرمول خاصی را دیکته نکرده‌اند.
★*★*
دکتر
نوید دانایی در این‌باره می‌گوید:
چنان که مستحضرید، نوع مصوت بر اساس ارزش زمانی آن تعیین می‌شود و با توجه به این که زمان ادای یک مصوت بلند تقریبا برابر با زمان ادای دو مصوت کوتاه است، ارزش زمانی مصوت بلند را دو برابر ارزش زمانی مصوت کوتاه در نظر می‌گیریم و برای هر مصوت بلند، دو واک لحاظ می‌کنیم.
اما این تعریف همیشه مصدق نیست و مشاهده می‌شود که وقتی نون ساکن بعد از مصوت بلند می‌آید، باعث تقلیل مدت زمان ادای مصوت بلند می‌شود. عینا این پدیده را در مصوت بلند "وو" و "یی" که پیش از صامت "ی" بیان شاهد هستیم و می‌بینیم که در تقطیع هم ارزش زمانی این مصوت‌ها را کاهش می‌دهیم و معادل مصوت کوتاه محسوب می‌گردند و این بدان معناست که کیفیت ادای یک مصوت است که نوع آن را تعیین می‌کند. فارغ از این‌که شکل نوشتاری آن چگونه باشد و از چه زبانی وارد زبان فارسی شده باشد!
ما در زبان فارسی اولین هجای واژه‌ی بیگانه‌ی «بیگ بنگ» را به‌صورت کشیده بیان نمی‌کنیم! مصوت «یی» را در «بیگ» با ارزش زمانی کوتاه‌تر ادا می‌کنیم. طبیعی است که هجای «بیگ» به‌عنوان یک سیلاب بلند مطرح می‌گردد. ما باید از سر اجبار بسیاری از واژگان بیگانه را بپذیریم. زیرا به علت پیشرفت تکنولوژی واژگان جدید بین المللی سرزده وارد زبانهای مختلف می‌شود. قطعا مردم هیچ سرزمینی نمی‌توانند، واژه‌های بیگانه را با لهجه‌ی مخصوص زبان خود بیان کنند. بنابر این برای تلفظ واژگان غیرفارسی ناگزیر از جبر زبانی مصوت بلند پیش از نوع ساکن را کوتاه بیا‌ن می‌کنیم!
به اعتقاد من، از این‌که واژه‌ی «جان» یک هجای بلند محسوب می‌شود و «کام» یک هجای کشیده به این علت نیست که در شاهکارهای ادبی این‌چنین لحاظ شده است. بلکه دلیل اصلی آن این است که ما واژه‌ی "جان" را به‌گونه‌ی بلند با مصوت کوتاه بیان می‌کنیم [یعنی از کشش مصوت بلند «آ» می‌کاهیم و آن را به مصوت کوتاه بدل می‌کنیم] اما کام را با مصوت بلند «آ» [به لفظ درمی‌آوریم] و این حرکت از اجبار زبانی سرچشمه می‌گیرد و مبنای علمی و موسیقایی دارد و بر اساس فیزیک طرح ریزی شده است و دلیلش تغییر قواعد عروضی نیست.

★★*★★.
دکتر
مریم هاشمی مقدم در این زمینه می‌گوید:
زبان در عین زایایی قاعده‌مند نیز هست ما نمی‌توانیم سدی جلوی تغییرات و دگرگونیهای زبان قرار دهیم و گمان کنیم؛ زبان مقوله‌ای است که از دیرباز سینه‌بسینه، دهان‌بدهان، بدون دخل و تصرف به نسل ما انتقال یافته و می‌بایست به همین صورت حفظ شود!
تغییرات سازنده چه در دانش عروضی نوین و چه در دستور زبان که بیشترین زایایی‌ها را دارد؛ اعمال شده است و چه در بحث واژگان فارسی!
توضیح زایایی زبان را باید در کتاب زبان و تفکر دکتر (م. باطنی) جستجو کرد که می‌گوید: زبان ارگانیزم زنده و دائم در حال تغییر و تحول است و ما نباید کلام کسانی را که ملاک قضاوت‌شان تنها فتوای صاحب‌نظران گذشته است؛ پذیرا باشیم. این خلاف شنا کردن در آب است. البته این‌گونه نیست که هر تغییری را به عنوان زایایی زبان قلمداد کنیم!
این دقیقاً همان کلام دكتر (
م.باطنی) است.
حال چرا در شعر فارسی می‌توان از کشش واژگان بیگانه کاست!
قاعدتاً این واژه‌ها از زمانی که وارد زبان فارسی شدند، واژگانی بینابین بوده‌اند و چون تعداد مصوتها در زبان فارسی محدود است؛ مردم سرزمین ما به آن مد داده‌اند.
(همانطور که می‌دانید؛ در زبان فارسی تنها مصوت‌های کوتاه و بلند واژگان را می‌سازند و مصوت کشیده نیز که ترکیب دو مصوت مذکور است)
اما ما در زبان فارسی مصوت بینابین نداریم. اگر در برخی از کلمات بیگانه نظری افکنیم، می‌بینیم، مصوت‌هایی دارند مابین (آ) و (اَ) یا (اِ) و (ای)
برای نمونه همین واژه‌ی (بیگ‌بنگ) به‌راحتی می‌توانیم به تلفظ صحیح رجوع کنیم که بیگانگان (بیگ‌بنگ) را به صورت دو هجای بلند ادا می‌کنند، نه هجای کشیده! یعنی چیزی بین (ای) و (اِ) و از این روی در شعر فارسی نیز می‌تواند، به‌صورت دو هجای بلند به‌کار رود.
یکی از شرایط تقلیل یا تخفیف همین است که به روی واژگان بیگانه صورت می‌پذیرد. یعنی چون در واژگان بیگانه چنین کششی موجود نیست و ما در زبان فارسی نیز مصوت بینابین آنان را نداریم، مجبوریم، آن را به‌گونه‌ی بلند به لفظ درآوریم و اصولاً تقلیلی در کار نیست یا به‌ همان دلیل که پیشتر عرض کردم، نبود مصوت بینابین (مصوتی با کششی بین کوتاه و بلند) واژگان بیگانه را به‌‌غلط با مصوت بلند نوشته‌ایم و یا کلاً کوتاه بوده و نادرست بلند گرفته‌ایم و هم اکنون در حالِ اصلاح کششهای گزاف آن واژگان بیگانه هستیم. واژگانی را از زبانی وارد گفتگوهای روزمره‌ی خود کرده‌ایم و تلفظ آنها را به‌غلط رواج دادیم، حال اگر کسی کشش نابجایی را که در اصل نبوده، حذف کند در حقیقت دارد، در را بر پاشنه‌ی اصلی‌اش برمی‌گرداند و دستمریزادش!
به جای این پافشاری‌ها از مخالفان درخواست می‌کنم، از برنامه‌های واژه‌‌ی گویا بهره‌ برند تا نخست تلفظ صحیح واژگان بیگانه را بشنوند، بعد اگر مشاهده کردند که کسی خلاف تلفظ درست و اصلی آن واژه و به ضرورت وزن، ادای آن را بر هم ریخت، اعتراض کنند. برای من نیز اگر شکست ساختار دستوری واژه ثابت شد، دست اعتراض‌‌شان را به نشانه‌ی موافقت خواهم فشرد.
اگر هم دسترسی به این‌ دست برنامه‌ها ندارند، بنده به‌جز ارسال نمونه‌ای از آنها، ساده‌ترین راه را نیز نشان خواهم داد. در گوگل تلفظ هر واژه‌ای را می‌خواهید به این‌صورت عمل کنید؛
مثلاً واژه‌ی «کاپیتان»
یکی از غلط‌های فاحشی است که نخستین بار در کتاب «عالم‌آرای عباسی» از زبان روسی وارد شد. غافل از اینکه اصولاً فرانسوی است و تلفظ آن نه در روسی و نه در فرانسه به این صورت که ایرانی‌ها به غلط ادا می‌کنند، نیست.
در گوگل بنویسید: «Captain به فارسی» صفحه‌ی زیر باز خواهد شد و بر روی علامت اسپیکر که بزنید هم تلفظ درست آن را که «کپتِن» است، خواهید شنید و هم فونتیک آن را خواهید دید که غلط بودن تلفظ ایرانیان را نشان می‌دهد و اما در مورد نحوه‌ی ادای واژگانی که سه صامت پشت ‌سرهم دارند، مانند: (لوستر) که مثال آوردید: می‌دانیم که در واژگان فارسی بیش‌از دو صامت بدون مصوت نداریم؛ مثل: کارد، زخم، ترس، تند و ...
در حالی که همه‌ی زبانها اینگونه نیستند و مثلا در انگلیسی واژگان سه صامتی کم نیستند که برخی‌شان به حوزه‌ی فارسی هم نفوذ کرده‌اند. مانند ( لوسْتْر ) یا ( ارکسْتْر ) و... که فارس‌ زبان‌ها برای سهولت تلفظ غالباً بعد از صامت میانی یک مصوت کوتاه (غالبا کسره) افزوده‌اند و آن‌را نیز خلاف صورت اصلی و درست آن ادا می‌کنند. البته این عمومیت ندارد و در برخی واژگان تلفظ درست آن را یعنی با سه صامت بدون افزودن مصوت کوتاه، ادا می‌کنند، مانند؛ هرتز، واحد سنجش بسامد.

به همین سادگی بر اشتباهی که مرتکب شده‌ایم، پافشاری می‌کنیم و حلقه‌ی تنگ عروض را بر گردن شعر فارسی تنگتر و تنگتر می‌کنیم.

دکتر
نسرین سید زوار گفتار دکتر مریم هاشمی مقدم را تأیید کرده و می‌گوید:
نظر ایشان کاملاً درست و بجاست. تلفظ اصلی کلمه را باید لحاظ کرد و عروض بر پایه‌ی تلفظ واژگان بنا شده است نه شکل مکتوب آنها!
اگر واژه‌ی بیگانه‌ی (بیگ‌بنگ) ریشه‌ی فارسی داشت؛ آن زمان کلام مخالفان متین و بجا بود!

یک پیام از یک دوست

نویسنده:علی‌اکبر مصورفر جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت: ۳:۱۱-

۱- این که بتوان آل در آلبوم را بنا بر محل آن در شعر هم به صورت کشیده و هم به صورت بلند آورد، یک ضرورت وزنی اضافه بر سه ضرورت نجفی است و به نظر من باید به صورت ضرورت چهارم مدون شود یا این که آوردن آن به صورت هجای کشیده که مخالف تلفظ عادی آن است، به کلی مردود گردد.
۲- مصوت‌های اصطلاحا بلند در لغات وارداتی کوتاه تلفظ می‌شوند نه به این دلیل که حتما آن مصوت در زبان مبدا کوتاه است، بلکه به این دلیل مهم که در زبان محاوره این مصوت‌ها و همه شش مصوت زبان فارسی عموما کوتاه هستند. تلفظ خیلی از کلمات بیگانه در فارسی به کلی با اصل آنها متفاوت است. برای مثال کارتون (cartoon) در انگلیسی آمریکایی به صورت /kɑɹˈtuːn/ و در انگلیسی بریتیش به صورت /kɑːˈtuːn/ تلفظ می‌شود که در هر دو حالت مصوت /uː/ در هجای دوم برخلاف تلفظ رایج در فارسی بلند و در نتیجه هجای دوم کشیده است. یا مصوت آ در کلاس که در فارسی کوتاه خوانده می‌شود، در انگلیسی بریتیش بلند و در امریکایی کوتاه و شبیه فتحه خوانده می‌شود. بنابراین لازم است از استناد به طرز تلفظ کلمه در زبان مبدا چشم‌پوشی کنیم و بر چگونگی کلمه در شکل بومی‌سازی شده آن تکیه کنیم. تلفظ مصوت بلند در کلمات فارسی و عربی رایج در فارسی عامیانه نیز در بسیاری از موارد کوتاه است. مانند همین کلمه "فارسی" که در آن‌ آ توسط مردم کوچه و بازار کوتاه تلفظ می‌شود. یا او در خورجین و مقتول و ای در شیر. البته در تعداد زیادی از کلمات عربی و بعضی کلمات فارسی مصوت‌های بلند ارزش زمانی خود را در زبان محاوره حفظ کرده‌اند مانند آ در قاتل، او در شورا و ای در ایراد. به هر حال در کلمات عامیانه مثل چاخان و قلچماق و لغات وارداتی مثل کامپیوتر و کارتون مصوت‌های بلند تقریبا همیشه کوتاه هستند.

پاسخ؛
دوست عزیز! از اینکه نظر خود را برای ما ارسال کردید، ممنون هستم. با بیشتر مطالب شما موافقم!
در عبارات فوق گوشه‌ای از نظرهای دوستان‌ ممکن است، با یکدیگر تفاوت‌های ناچیزی داشته باشد اما همگی متفق القول اعتقادشان بر این است که صورت نوشتاری، ارزش زمانی یا کوتاه، بلند یا کشیده بودن مصوتی را تعیین نمی‌کند‌، چراکه اگر چنین بود پس "بوم" در "آلبوم" را نیز می‌بایست کشیده فرض کرد که چنین نیست! متاسفانه بخشی از مطلب شما نادرست است. فرموده‌اید؛ ((مانند همین کلمه "فارسی" که در آن‌ آ توسط مردم کوچه و بازار کوتاه تلفظ می‌شود)) که نادرست است، چرا که هِجای کشیده‌ی "فار" در "فارسی" در محاوره بلند ادا می‌شود، نه کوتاه! در ضمن مطلبی که در بند ۲ فرموده‌اید؛ جای بحث فراوان دارد و دلیلش هر چه باشد، از اهمیت خاصی برخوردار نیست آنچه که مهم است این است که بلند بیان کردن هجاهای بینابین و کوتاه زبان بیگانه در محاوره و شعر فارسی به این دلیل است که چون میزان کشش مصوت‌های زبان انگلیسی با زبان فارسی همخوانی ندارد، چاره‌ای نداریم که هنگام بیان واژگان انگلیسی مصوت‌های بینابین را مانند مصوت‌های زبان فارسی به‌لفظ درآوریم و چون مثلا در محاوره "آل" در "آلبوم" را به صورت کشیده بیان نمی‌کنیم لذا در شعر به‌صورت کشیده نمی‌آوریم بلکه آن را به‌صورت مصوت بلند مورد استفاده قرار می‌دهیم اما واژگان فارسی از چنین خصوصیتی برخوردار نیست. چراکه "فار" در "فارسی" که در محاوره هجای بلند به‌لفظ درمی‌آید، در شعر به‌صورت کشیده بیان می‌شود. در کلام موزون هِجاها میزان کشش اصلی خود را حفظ می‌کنند اما در گفت‌وگوی محاوره‌ای کم‌وبیش چنین نیست. در زبان انگلیسی ممکن است، حتا اولین هجای واژگان ساکن باشد، سْلیپ sleep که در زبان فارسی چنین پدیده‌ای به‌چشم نمی‌خورد و در محاوره فارسی به آن حرکت می‌دهیم و می‌گوییم؛ اِسلیپ! همانطور که گفته شد، واژه‌ی بیگانه‌ی "لوسْتْرْ در پایان دارای سه ساکن است و فارسی‌زبانان هنگام به‌کارگیری آن‌ به "ت" حرکت می‌دهند و می‌گویند؛ "لوستِر"
فضل الله نکولعل آزاد
۱۳۹۷/۹/۳۰ فردیس کرج

www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com



نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در جمعه سی ام آذر ۱۳۹۷ |