«باید» یا «بایست»
یکی از دوستان (علیرضا حیدری) مطلبی را به این شرح در کانال تلگرام خود نشر داده است که ما آنرا عینا از نظر شما میگذرانیم:
👇👇👇
(((اینکه کجا "باید" و "نباید" و کجا "بایست" و "نبایست" [را] به کار بریم، به زمان فعل و جمله بستگی دارد. "باید" و "نباید" برای زمان حال و "بایست" و "نبایست" برای زمان گذشته به کار میرود.
نادرست: بایست امروز به سینما برویم.
درست: باید امروز به سینما برویم.
نادرست: نبایست این حرف را بزنم.
درست: نبایست این حرف را میزدم)))
*
عزیز دیگری هم در اینباره مطلبی پرغلط و گنگ را در اینترنت نشر داده که به منظور اصلاح با اندکی تحریف از نظر شما میگذرانیم:
(((«بایستی، باید، بایست»
"باید" فعل مضارع "بایستن" یعنی دربرگیرندهی زمان حال است. "بایست" و "میبایست" فعل ماضی و "بایستی" از منظر دستور زبان صیغهی شرطی است. در زمان حال (مضارع) کاربرد [دارد] و واژهی "باید" درست است و نه "بایستی" پس هنگامیکه میگوییم "او بایستی این کار را بکند" نادرست است. بهجای آن باید گفت: "او باید این کار را بکند" و یا "او باید برود"
و "او بایست برود" و "او بایستی برود" و یا "بایست رفته باشد" نیز نادرست است؛ برای آنکه اینجا فعل، مضارع و شرطی میآید. به همینگونه کاربرد جملهی "باید آمده باشد" نیز درست نیست؛ برای آنکه در این جمله، فعل ماضی "باید" نمیتوان آورد و بهجای آن باید گفت و نوشت: "میبایست آمده باشد")))
*
گروهی معتقدند: از آنجا که «بایستن» به معنای «لازم بودن» است، چنانچه «نون مصدری» آن حذف و «بایستن» به «بایست» یا «بایسته» بدل شود، بن یا ریشهی آن نیز به زمان گذشته تبدیل میگردد و این در حالی است که دور از تأمل نیست که کلام و رأی این بزرگواران از حیث دستوری جای بحث و گفتگو دارد اما باید اذعان کرد که تا کنون چنین امری در محاورهی تودهها و ادبیات فارسی پیشینه نداشته و شاعران و نویسندگان از گذشتههای دور تا کنون از واژگان «باید» و «میباید» و «بایستی» و «میبایستی» و «بایست» و «میبایست» یک معنا را اراده کرده و از حیث دستوری برای آنها هیچ زمانی را در نظر نگرفتهاند. چنانچه نویسندگان و شاعران بزرگ متاخر و متقدم، بُن واژگان «بایست» را در زمانهای گوناگون نیز لحاظ کردهاند و ادبای زبانشناس میدانند که استفادهی زیاد از واژهای در محاورهی روزمرهی مردم، به آن کلمه شناسنامه میدهد و آن را به رسمیت میشناسد و پذیرش تودهها بر قواعد دستوری مقدم است. یعنی اگر واژهای از لحاظ دستوری غلط باشد اما جمهور مردم از آن در محاوره و متون فارسی و شعر بهره برده باشند و هماکنون نیز سود بجویند آن واژه به علت زیادی استعمال دیگر غلط بهشمار نمیرود! اعتقاد اکثریت زبانشناسان آمریکایی نیز چنین است!
توضیح اینکه؛ واژگان «باید، می باید، بایست، می بایست، بایستی، می بایستی » به معنای «لازم و ضروری» بدون در نظر گرفتن بُن گذشته در فرهنگ واژگان و شعر متقدمین تا حدی افزون است که به ناچار به جز ذکر تعداد کمی به عنوان شاهد مثال، از استخدام دیگر شواهد چشم میپوشم:
*
«بایستن»
فرهنگ فارسی معین
لازم بودن، ضرورت داشتن
*
«بایستن»
فرهنگ فارسی عمید
لازم بودن، واجب بودن، بایسته بودن
*
لغتنامه دهخدا
«باید»
حکماً. البته. بطور لزوم (ناظم الاطباء)
*
(فعل) بایسته است. شاید. ضرورت است. ضرور و لازم می شود.
(فرهنگ نظام)
*
فرهنگ فارسی معین
«باید»
بایست ، بایستی، لازم است، ضروری است.
*
فرهنگ فارسی معین
«بایست»
ضرور، لازم ، خواستن.
*
فرهنگ فارسی عمید
«بایست»
واجب؛ لازم؛ دربایست
*
فرهنگ فارسی عمید
«بایسته»
بایسته واجب، لازم، ضروری، آنچه که لازم و واجب باشد
*
توجه بفرمائید معنای «بایسته» دارای زمان بهخصوصی نبوده و در هنگامههای مختلفی آمده است. 👇👇👇
«بایسته»
لغتنامه دهخدا
بایسته. واجب. لازم.
*
(فرهنگ نظام)
بایست. ضروری. محتاج ٌالیه
*
(برهان قاطع)
ضرور
*
(فرهنگ جهانگیری)
دربایست وایه. بایا. وایا. نیازی. ناگزیر. آنکه وجودش لازم و واجب بود.
چیزی که لازم و واجب بود
چیزی که لازم و واجب باشد
*
(ناظم الاطباء)
بایستهتر. لازمتر. قابلتر. بهتر
*
ای که انصاف دل سوختگان میندهی
خود چنین روی نبایست نمودن به کسی
«سعدی»
*
داد من یک روز میبایست دادن بعد از آن
هر چه میشایست از بیداد، میبایست کرد
«سلمان ساوجی»
*
این خانه خرابی به حباب است سزاوار
از آب روان خانه نبایست جدا کرد
«صائب تبریزی»
*
ور آرزویی هست به جز دوست تو را هیچ
بایست عراقی و تمنا همه او دان
«عراقی»
*
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
ور در همه باغستان سروی نبود شاید
«سعدی»
*
خواری از اغیار بهر یار میباید کشید
ناز خورشید از در و دیوار میباید کشید
«صائب تبریزی»
*
چون صراحی رخت میخانه میباید کشید
این که گردن میکشی، پیمانه میباید کشید
«صائب تبریزی»
*
پرده ی پندار میباید درید
توبه ی زهاد میباید شکست
دیوان اشعار عطار نیشابوری غزل شمارهٔ ۵۲
*
وزیر گفت ترا چه می باید؟ گفت: به زندان حاکم باشم . (قصص الانبیاء ص ۱۷۹)
***
وزان پس گرانمایگان را بخواند
سخنهای بایسته چندی براند
«فردوسی»
*
دبیر خردمند را پیش خواند
سخنهای بایسته با او براند
«فردوسی»
*
هر آنکس که آید بدین بارگاه
به بایسته کاری به بیگاه و گاه
«فردوسی»
*
چو نامه بر شاه ایران رسید
بدین گونه گفتار بایسته دید
«فردوسی»
*
نخست کس که (از آهن) سلاح ساخت جمشید بود و همه ی سلاح با حشمت است و بایسته، ولیکن هیچ از شمشیر با حشمت تر و بایسته تر نیست
(نوروزنامه)
*
تیر و کمان سلاحی بایسته است و مر آن را کار بستن ادبی نیکوست
(نوروزنامه)
*
اندر سر مروت بایسته ای چو چشم
وندر تن فتوت شایسته ای چو جان
«سوزنی»
*
مر چشم مملکت را بایسته ای چو نور
مر جسم سلطنت را شایسته ای چو جان
«سوزنی»
*
ندارد پدر هیچ بایسته تر
ز فرزند شایسته شایسته تر
«نظامی»
*
غرقه ی بحر غم شدم بفرست
یک سفینه که هست بایسته
«ابن یمین»
*
بایسته ی هستی؛ کنایه از واجب الوجود است.
(برهان قاطع)
*
ممکن الوجود. شایسته ی هستی
(فرهنگ ضیاء)
*
واجب الوجود، چنانکه شایسته ی هستی ممکن الوجود را گویند
(ناظم الاطباء)
*
بقدر بایسته؛ به حد ضرورت.
سزاوار. لایق
(غیاث اللغات)
*
قابل. مناسب. درخور. شایسته. مطلوب
فرهنگ شعوری
*
کمینگاه را جای شایسته دید
سواران جنگی و بایسته دید
«فردوسی»
*
چو بایسته کاری بود ایزدی
به یک سو رود دانش و بخردی
«فردوسی»
*
چو بشنید گردن فراز اردشیر
سخنهای بایسته ی دلپذیر
«فردوسی»
*
شایسته تر ز خدمت او خدمتی مخواه
بایسته تر ز درگه او درگهی مدان
«فرخی»
*
زان خجسته سفر این جشن چو باز آمد
سخت خوب آمد و بایسته بساز آمد
«منوچهری»
*
انگشتری زینتی است سخت نیکو و بایسته ی انگشت (نوروزنامه)
*
روز دانش به از این بایستی آسمان مرد گزین بایستی «خاقانی»
همانطور که مشاهده کردید، بزرگان ادب فارسی برای واژهی مذکور زمان قائل نشدهاند. بدیهی است که این حقیر «بایسته» را زمان گذشته مصدر «بایستن» ندانستهام، بلکه تنها خواستم این موضوع را افاده کنم که از تمام مثالهای مذکور یک معنا اراده میشود.
خواهش من از ادبای محترم این است که درست یا نادرست بودن واژه یا عبارتی را تنها از دریچهی دستوری ننگرند و دانش زبانشناسی را نیز مدنظر قرار دهند. چراکه قواعد دستوری هر مرزوبوم را زبان مردم شکل میدهد. بنابراین کاربردی است، نه تجویزی!
یعنی اینکه اول مردم زبان را میسازند، بعد ادبا از روی آن به صدور قاعده میپردازند!
زمانی که مردم از قاعدهای پیروی نکنند، نمیتوان آنان را با سلاح تجویز بهسوی آن رهنمون ساخت.
در مجموع این نتیجه عایدمان میشود که چون مردم هر زمان در محاورهها و نوشتارها برای واژگان مورد بحث، زمانی قائل نشدهاند؛ بنابراین قاعدهی تجویزی جناب حیدری منتفی محسوب میشود.
*
برای توضیح بیشتر در این باره نظر دکتر مریم مقدم را جویا می شویم:
«بایستن» مصدر لازم و ریشهی آن پهلوی است. «بایست» هم که برگرفته از مصدر «بایستن» است. «بایسته» نیز صفت آن است به معنای لازم و ضروری!
کسانی که برای واژگان (بایست، میبایست، باید و بایسته) زمان قائل میشوند بر چه پایه و اساسی چنین کلامی را بر زبان میرانند؟
واژهنامهها که دقیقا معنای آن واژگان را تعریف کرده است.
«بایستن مصدر لازم است و به معنای شایسته بودن و از آن صفت مفعولی «بایسته» نیز استخراج شده است و «بایست» که به معنای لازم و ضروری است.
من حاضرم به هر تعداد که مدعیان بخواهند، شاهدمثال بیاورم. به جرأت میگویم فقط بیش از صد مصرع صائب تبریزی از این واژگان بهره برده که به معنای لازم و ضروری بوده است.
عطار نیشابوری از تذکرة اولیایش گرفته تا مصیبتنامه و الهینامه!
مدعیانی که برای واژگان فوق زمان قائل میشوند، واقعا حرف نامربوط و بیاساسی را از دهان خود جاری میسازند!
همانطور که پیشتر گفته شد، حاضرم شاهدمثالهای بیشماری را ذکر کنم و صد سال هم به این عزیزان مهلت میدهم که برای ادعای خود دلیلی ذکر کنند. زیرا ادعایی که بدون توجیه علمی صورت پذیرد، فاقد هر گونه ارزش و اعتبار ادبی است.
دکتر مریم مقدم
*
دکتر شهاب سبزواری در اینباره میگوید:
افعال وجهی از مصدر (بایستن) عبارتند از:
((بایست/ میبایست/ بایستی/ میبایستی/
باید/ میباید))
این فعلها با فعل اصلی و قبل از آنها میآیند.
از آنجا که ((بایست و میبایست)) خود فعل ماضیاند لذا با فعلهای واژگانی ماضی بهکار میروند. [بجز ماضی التزامی]
مثلا فعل «میبایست» همیشه با فعل ماضی استمراری میآید مانند:
(میبایست مطالعه میکرد)
کاربرد (بایست و میبایست) با فعل ماضی التزامی رواج یافته است ولی مطابق با موازین و معیار نیست. ((بایست به سفر رفته باشد))
اما کاربردشان با فعل مضارع، نادرست است. ((بایست/ میبایست به سفر برود = غلط))
((باید و میباید)) فعل مضارع اند لذا با فعلهای واژگانی مضارع به کار میروند.
یعنی کاربردشان با افعال واژگانی ماضی، غلط است:
دیروز «باید» یا «میباید» به سفر میرفت (غلط)
فردا «باید» یا «میباید» به سفر برود. (صحیح)
*
پاسخ نکولعل آزاد به دکتر سبزواری
بسیارخب، مطالبی که عرض کردید، از حیث دستوری درست اما بزرگان اهل ادب از دیرباز تاکنون چنین قاعدهای را رعایت نکرده و برای موارد مذکور زمان قائل نشدهاند، حال چه باید کرد؟ یعنی از هم اکنون به بعد ما باید رعایت کنیم؟
*
آقای محمد بزاز این پست را بهعنوان شاهدمثال ارسال کردند:
بهکار بردن درست فعل بایستن (باید)
فعل بایستن در کتابهای دستور زبان فارسی، بسته به زمان و شخص فعل اصلی، صورتهای گوناگون دارد؛ آنچه در پی میآید؛ نمونهای از قواعد فعل بایستن (باید) در کتاب «دستور زبان فارسی» نوشتهی دکتر خانلری (ص۲۹۳ تا ۳۱۱) است:
"در آثار ادبی نظم و نثر از فعل بایستن در زمانهای ماضی و مضارع صیغههای مختلفی آمده است که در ذیل بیان میشود:
بایست: صیغهی غیرشخصی است و لزوم چیزی یا وقوع فعلی را در زمان گذشته بیان میکند.
بایستم، بایستت، بایستش: هرگاه ضرورت اقدام به فعلی برای کسی بیان میشود، فاعل آن فعل نسبت به فعل بایستن مفعول قرار میگیرد؛ یعنی «او را» لازم نیست که چنان کند. در این مورد ضمایر مفعولی «م، ت، ش» به آخر فعل «غیرشخصی» افزوده میشود.
نبایستی: گاهی در مفرد مخاطب بهجای ضمیر مفعولی «ت»، ضمیر فاعلی «ی» میآید.
ببایست: در همان معنی و مورد صیغهی «بایست» بهکار میرود، جز آنکه در این ساخت ظاهراً تأکیدی هست.
ببایستی: همان مفهوم صیغهی «ببایست» را دربردارد، به اضافهی بای شرط؛ یعنی بعد از «اگر» و دیگر حروف شرط یا در جواب جملهی شرطی میآید.
بایستی: این صیغه دو مورد استعمال دارد: یکی در معنی استمرار در زمان گذشته، دیگر متضمن مفهوم شرط.
میبایست: لزوم وقوع فعل یا اجزای فعلی را در زمان گذشته با قید استمرار بیان میکند و با معنی نخست صیغهی «بایستی» یکسان است.
میبایست: ظاهراً استمرار و تأکید، هر دو را متضمن است.
بایدم، بایدت، بایدش: صیغهی مضارع فعل بایستن با ضمیر متصل مفعولی بهکار میرود.
بباید: درست همان معانی و موارد استعمال «باید» را دارد، جز اینکه ظاهراً در آن معنی تأکیدی هست.
میباید: موارد استعمال و معانی آن همان است که در صیغهی «باید» هست. «می» معنی استمرار را تصریح میکند.
میبباید: در این صیغه هر دو جزء «می» و «ب» میآید و ظاهراً معانی استمرار و تأکید را دربردارد.
همیباید: جزء «همی» صورت قدیمتر و اصیلتر جزء «می» است"
اما باید توجه داشت که:
(۱) بسیاری از این صورتها همانگونه که نویسندهی کتاب «دستورزبان فارسی» نیز بیان کرده است؛ امروزه نه در گفتار و نه در نوشتار کاربرد ندارند و متروک هستند.
(۲) هم یادگیری این صورتها سخت است و هم بهکار بردن این قواعد، گفتار و نوشتار امروزی را سخت و نامأنوس میکند.
(۳) صورتهای گوناگونِ (باید) [یعنی:] (باید، بایستی، میبایست، بایست) موجب پدید آمدن خطاهایی در بهکاربردن آنها در جای مناسب و در تشخیص صورت فعل پیرو آنها میشود. برای مثال، گوینده یا نویسنده نمیداند کدام یک از صورتهایی که در پی میآید؛ درست است و بهکار بردن هر یک از جملههای بعد، از آن دور از انتظار نیست:
هنگامیکه باید به مدرسه میرفتم، نرفتم.
هنگامیکه بایستی به مدرسه میرفتم، نرفتم.
هنگامیکه بایستی به مدرسه بروم، نرفتم.
هنگامیکه بایست به مدرسه میرفتم، نرفتم.
هنگامیکه بایست به مدرسه بروم، نرفتم.
هنگامیکه میبایست به مدرسه بروم، نرفتم.
(۴) البته نباید از نظر دور داشت که درک متون کهن نظم و نثر فارسی تنها با درک این صورتها ممکن است. پس نویسنده، کارآیی قواعد پیشگفته را تنها در درک مفهوم متون کهن میداند نه در فارسی امروزی!
زمان حال ساده: باید کتاب بخرد. (مضارع)
زمان آیندهی ساده: سه ماه دیگر باید این کتاب را بخرد. (مستقبل)
زمان حال استمراری: اکنون باید در حال خریدن کتاب باشد.
زمان آیندهی استمراری: فردا از ساعت نُه تا یازده باید در حال خریدن کتاب باشد.
زمان گذشتهی ساده: دیروز باید این کتاب را میخرید.
زمان گذشتهی استمراری: دیروز بین ساعت نُه تا یازده باید در حال خریدن کتاب میبود، ولی این وقت را به کارهای دیگر پرداخت.
زمان حال کامل (ماضی نقلی): باید تا حالا کتابها را خریده باشد.
زمان حال کامل استمراری: باید تا حالا مشغول خریدن کتاب بوده باشد.
زمان گذشتهی دور (ماضی بعید): در زبان فارسی، فعل بایستن و فعل پیرو آن در این زمان بهکار نمیرود.
آنگونه که در مثالهای پیش نشان داده شده است: فعل «بایستن» مانند «شاید» در همهی زمانها تنها با یک صورت (صورت «باید») میآید و آنچه بسته به زمان فعل دارای صورتهای گوناگون است، فعل پیرو آن (فعل اصلی جمله) میباشد.
((منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، 1392، ص 198 تا 202))
*
همانطور که ملاحظه فرمودید، نویسندهی محترم در مقالت خود، مطلبی از دکتر خانلری را ذکر کرده و در ادامه به نتیجهگیری پرداخته است که با بخشی از نظرهای ایشان موافقم!
*
دکتر دانایی دربارهی ارسالی جناب بزاز به این حقیر، فرمودهاند:
عرضم دقیقا همین است که مقالهی ارسالی، قصد داشته این دعوی را مطرح کند اما نتوانسته استدلالی در اثبات دعوی یاد شده ارائه کند.
استدعا میکنم، یکبار دیگر دلایل جناب سرمستانی را مرور بفرمایید.
ایشان چهار شماره زدند که مخاطب تصور کند، چهار دلیل مستحکم ارائه شده اما ببینید چه چیزی نوشتهاند:
(یاد گرفتنش سخت است)
برخی از اشکال «بایستن» امروزه مورد استفاده قرار نمیگیرند. صورتهای متعدد موجب بروز خطا میشود. در بند چهارم هم اصولا دلیلی برای رد وجوب تطابق زمانی نیست.
یعنی نویسنده ی مقاله، فقط مغالطه کرده و بس
نامبرده، هم چنین در خطاب به اینحقیر عرض کردند:
توضیحات شما را خواندم و آنچه را که به عنوان شاهد و مثال هم آورده بودید، دیدم.
«بایسته» از اضافه شده پسوند «ه» به بن ماضی ساخته شده و صفت مفعولیه و طبعا مثل همهی صفات دیگر تابع زمان نیست.
بکار بردن صفت مفعولی در جملهای که فعل مضارع یا مستقبل دارد دال بر این نیست که صفت مفعولی از اضافه شدن پسوند به بن ماضی ساخته نشده.
اتفاقا من میخواهم درخواست کنم که یک نمونه از آثار اصحاب قلم ذکر شود که این افعال را بدون تطابق زمانی آورده باشند.
پیش از این هرگز ندیده بودم خانم دکتر مقدم به این شیوه مباحثه کنند.
*
دکتر سبزواری میگوید:
برای بررسی افعال مدنظر، به قول نویسنده محترم فرستهی منظور، لازم نیست: "صد سال مهلت داد"
بررسی علمی این افعال آن هم با رجوع به لغتنامهها که اغلب برخورد معنایی با واژهها دارند، مشکل را چندان حل نمیکند.
وانگهی فعلهای بایست و میبایست و ... ماضیاند و فعلهای «باید، میباید» مضارع
*
پاسخ نکولعل آزاد به دکتر سبزواری:
بزرگوارانی چون: علامه دهخدا و دکتر معین و ... معنای کاربردی واژگان مذکور را در فرهنگ خود ضبط کردهاند. یعنی اینکه پیشینیان برای آن واژگان زمانی را در نظر نگرفتهاند.
*
زهرا فیض میگوید:
به نظر من هم صورت کاربردی بر ساخت واژگان ترجیح دارد.
*
حسین مهر آذین در پاسخ به نکولعل آزاد میگوید:
کلمهی «بایسته» تغییر ماهیت داده مثلا: «دیده» بهمعنای «چشم»
«دیده» صفت مفعولی که دیگر از حالت فعل خارج شده.
مصدر اسم است که نه زمان دارد و نه فاعل!
«بایستن» هم مصدر است که نه زمان دارد نه فاعل!
چون تمام مصادر اصلی با بن سوم شخص ماضی مفرد درست میشوند و با حذف «ن» به فعل ماضی سوم شخص میرسیم، پس با حذف «ن» از «بایستن» به فعل ماضی میرسیم.
*
پاسخ نکولعل آزاد به جناب مهرآذین:
پاسخ شما متین اما پیشتر عرض کردم که من هم برای واژهی «بایسته» زمان قائل نشدهام، بلکه به این علت نظر دهخدا و معین را دربارهی واژهی مذکور لحاظ کردم که به عرض برسانم، آن لغتشناسان درگذشته، یک معنا را از واژگان: (بایستی، بایست، میبایست، باید، می باید، بایسته و ...) اراده کردهاند.
*
دکتر دانایی ادامه میدهد:
تصور نمیکنم در این مورد اختلاف نظری وجود داشته باشد. «بایستن» مصدر است و بن ماضی آن «بایست» و بن مضارعش «باید»
طبعا، بر اساس قاعدهی همخوانی زمان افعال، موارد کاربرد آن تعیین میشود.
فرهنگستان هم در این زمینه اظهار نظر صریح دارد و این مطلب عینا در کتابهای درسی دبیرستان و دانشگاه آمده و خلاف آن ضعف تالیف برشمرده شده است!
*
پاسخ نکولعل آزاد به دکتر دانایی:
اگر فرهنگستان ادب فارسی گفته که قطعا باید پذیرفت اما نکتهی جالب اینجاست که فرهنگستان ادب همیشه احکام خود را از شواهد و مثالها ذکر میکند، چرا اینبار چنین نکرده، چون از متقدمین و متاخرین تا کنون کسی برای آن زمان قائل نشده است. حال سوال این است: اینکه هیچ کس رعایت نکرده و نمیکند، چه باید کرد؟ شما که میدانید، هرچه مردم بگویند، همان درست است. همانطور که اشارت رفت؛ اولا، متقدمین و متاخرین برای این واژگان زمان قائل نشده اند.
دوم اینکه در فرهنگ واژگان هم همینطور آمده است، چون صاحبان فرهنگ واژگان هم با توجه به کاربردها چنین حکمی را ارايه دادهاند. تکلیف چیست؟ یعنی، گذشتگان و معاصرین برای واژگان ذکر شده، زمان قائل نشدهاند، از این به بعد ما قائل شویم؟ سرودهها و نوشتههای گذشتهتر را چه باید کرد؟
*
دکتر دانایی در خطاب به نکولعل آزاد:
اینکه میگویید: قدما در گفتار و نوشتارهایشان از واژگان «باید و بایست» بدون تطابق زمانی بهره بردهاند، آیا شاهد و مثال دارید؟
*
پاسخ نکولعل آزاد به دکتر دانایی:
ای که انصاف دل سوختگان میندهی
خود چنین روی نبایست نمودن به کسی
«سعدی»
در سرودهی فوق «نبایست» آمده به قول دوستان در زمان گذشته اما معنای «نباید» از آن اراده میشود. یعنی: «نباید» به کسی نشان بدهی
*
این خانه خرابی به حباب است سزاوار
از آب روان خانه «نبایست» جدا کرد
«صائب تبریزی»
که در سرودهی فوق «نبایست» بهمعنای «نباید» آمده است.
*
سروی چو تو «میباید» تا باغ بیاراید
ور در همه باغستان سروی نبود شاید
«سعدی»
در اینجا «میباید» یعنی لازم است.
*
چون صراحی رخت میخانه میباید کشید
این که گردن میکشی، پیمانه میباید کشید
«صائب تبریزی»
در سرودهی فوق «میباید» بهمعنای «باید» یا «لازم است» آمده است.
*
پردهی پندار میباید درید
توبهی زهاد میباید شکست
دیوان اشعار عطار نیشابوری غزل شمارهٔ ۵۲
*
توضیح اینکه گروهی «بایسته و میباید» را هم در زمان گذشته دانستهاند.
و اینکه از «بایسته» شاهدمثال آوردم چه از فرهنگ واژگان و چه از سرودههای بزرگان برای این نبود که بخواهم اثبات کنم؛ واژهی «بایسته» زمان گذشتهی مصدر «بایستن» است؛ بلکه میخواستم بگویم که همانند واژگان مذکور از «بایسته» نیز معنای لازم و ضروری اراده میگردد.
کرج. پانزدهم فروردین ۱۳۹۸
فضل الله نکولعل آزاد
http://lalazad.blogfa.com
http://faznekooazad.blogfa.com
http://fazlollahnekoolalazad.blogfa .com
http://f-lalazad.blogfa.com
http://karshenasaneadabiatefarsi.blogfa.com ›
http://www.nekoolalazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com.
http://nekooazad.blogfa.com
http://www.sadivahaafez.blogfa.com/
اینستاگرام. مطالب ادبی lalazad-40












@
@