مرا چون قطره ى اشكى ز چشم انداختى رفتى
تو هم اى نازنين! قدر مرا نشناختى رفتی
(استاد محمد قهرمان)
[تقدیم به دوست عزیز شاعر و ترانهسرای هنرمند «عبدالله الفت» که این قطعه را پسندید]
سیه چشما
سیه چشما! چه شوری در دلم انداختی رفتی!
شبی با یک نگه کار دلم را ساختی رفتی!
سوار مرکب نیرنگ و افسون آمدی آن شب
چنان یک خصم بر جان و دل من تاختی رفتی
اگر یک شب نشستی با من دیوانه در بزمی
ولی روز دگر بر دیگری پرداختی رفتی
لبانت بر لبانم بود و چشمت بر رقیبانم
"چرا ای بى وفا قدر مرا نشناختی رفتی"؟*
تو بودی آشنای من ولی ای بدتر از دشمن!
تو شیرین آمدی امّا در آخر باختی رفتی
«گناهت را نمیبخشم تو تنها عشق من بودی»
چرا ای بیوفا! عشقی به دل انداختی رفتی؟
تهران ١٣٦٦
فضل الله نكولعل آزاد
www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com/
* از محمد قهرمان است با اندكى تحريف
این مصرع برگرفته از یک ترانه ی قدیمی است
با صدای بانو مهستی