بهنام خداوند بخشندهی مهربان
(ن والقلم و ما یسطرون)
سوگند به قلم و آنچه مینویسید
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
☆
نام نیکی گر بماند ز آدمی
به کز او ماند سرای زرنگار
(سعدی شیرازی)
☆
بسم الله الرحمن الرحیم. وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَيُزۡلِقُونَكَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّكۡرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ
روش نقد زبان و پژوهشهای تاریخی بخش ۱
در ستون نظرهای یک سایت ادبی، مطلبی بیمنطق، غیر علمی و بدون استدلال از فردی معلومالحال بهنام (ناصر پ .پ) بناکنندهی جعلیات خواندم که این خودشیفتهی خودباخته، عالماً و عامداً بر سرزمین پهناور زبان فارسی تاخته، بدون دانشِ ادبی، مغرضانه به فریبِ زودباورانِ سادهلوح پرداخته و با نظرهای فاسد خود گروهی بیسوادِ بیتعمق را از راه راست به بیراهه رهنمون ساخته اما غافل از اینکه تنها خود را در دام رسوایی انداخته است.
در وهلهی اول خواستم، بیاعتنا از کنار مطلبش عبور کنم اما دیدم، مانند آقای (محمدتقی زهتابی) بسیاری از پانعربهای بیسواد را فریفته، اینحقیر نیز به منظور اطلاعرسانی، بر آن شدم، خود را مجاب سازم و به نقد مطلب فاسد ایشان بپردازم!
از روانپریش فرومایهای که زبان فارسی را نازا، ناتوان و بیمایه و فردوسی را مزدور معرفی کرده و همچنین گلستان سعدی را پرنقص و سرودههای این شاعر بزرگ و حافظ شیرازی و دیگر شاعران بزرگ ایران را جعلی شمرده است، غیر از این چه انتظاری میتوان داشت؟
ایشان با ارائهی بافتههای ننگین و ضد ایرانی خود تنها موجب خشنودی تجزیهطلبان و دشمنان ایرانزمین و زبان فارسی و همچنین پانهای تجزیهطلب شدهاند.
حال احتمال دارد، این سوال به ذهن برخی از مخاطبان خطور کند که چرا نام خانوادگی ایشان را تنها با دو حرف "پ" نوشتهام. به باور این حقیر یا باید از کنار برخی مطالب بیتوجه گذشت و یا اگر گوینده از معروفیت خاصی برخوردار نبود و مطلب مغرضانهاش نیاز به پاسخگویی داشت، بهمنظور آگاه کردن فریبخوردگان، بدون ذکر کامل نام نویسنده با شدت هرچه تمامتر به نقد آن پرداخت!
زیرا همیشه بر این باور بوده و هستم؛ آوردن نام نامبارک شخص مغرض موجب شهرهی بیشتر او میشود و همچنین به معرفی مطالب سست دیگران پرداختن، آثار غیر علمی مغرضان را مطرح ساختن و نام نویسندههای فرومایه را بر سر زبانها انداختن، موجب اشتهار بیشتر وی میشود و این بهمنزلهی بها دادن به عملکرد چنین افراد بهشمار میرود.
حال هر کس که مایل است، نگاه عمیقتری به مطالب ایشان بیندازد، میتواند، در گوگل بهجستجو بپردازد!
مطلب ایشان را با هم مرور میکنیم؛
((((تلویزیون ایران یک نظر خواهی خیابانی در موضوع «یارانه» ترتیب داده بود. پرسشگر از عابری سئوال کرد: «شما میدانید یارانه چیست»؟ و هنگامی که پاسخ منفی شنید، گفت: «منظورم سوبسید است». عابر نفس راحتی کشید و گفت: «هان، بله میدانم»
نزدیک هفتاد سال است که «فرهنگستان زبان فارسی»، که در زمرهی دستک و دستساختههایی است، حاصل رسوخ عوامل یهود در دستگاه رضاشاهی، برای جان و هویت دادن زورکی به زبان ناتوان فارسی، عرقریزان تلاش میکند و بخشی از بودجهی فرهنگی ناچیز این مملکت را به خوشنشینانی میبخشد که در این مدت دراز، حتی ۷۰ واژه، یعنی سالی یکی، برای زبان فارسی تراش ندادهاند، تا بگوییم دخل و خرجشان برابر بوده است. انصاف باید داد که در اینباره عذر فرهنگستاننشینان موجه است، زیرا با هیچ ترفندی نمیتوان زبانی را که فاقد ساختار اتیمولوژیک است، به زایمان واداشت.
به یک پاکت چهارگوش شیر نگاه میکردم. در میان کادر یکی از اضلاع آن، با حروف و زبان انگلیسی، نوشته شده بود: «pasteurized & homogenized» و در ضلع دیگر پاکت، در کادری مشابه، همین دو واژه را، با همین تلفظ و فقط با حروف فارسی، که در واقع الفبای عربی است،(!) تکرار کرده بودند: «پاستوریزه و هموژنیزه»! اما در ضلع بعد، که به زبان عرب بود، باز هم در کادری مشابه، آمده بود: «مبستر و متجانس»
حتی در زبان انگلیسی(!) «پاستوریزه» را نمیتوان واژهای با ریشهی زبان لاتین شناخت، زیرا با چسباندن پسوند فعل متعدی (!) به دنبال نام مخترع شیوهی پالایش، یعنی پاستور، لغتی بدون ریشه ساختهاند، اما عرب، با زبان گوهریناش، به سادهگی، (!) از ریشهی «ستر»، که به معنای «پاک کردن از پلیدی» است، (!) و فارسیزبانان از آن مصدر بیهویت «ستردن» (!) را ساختهاند، مشتق زیبای «مبستر» (!) را در جای «پاستوریزه» و از ریشهی «جنس» ، به معنای «اصل هر چیز»، مشتق بسیار توانای «متجانس» را قرار داده است. استاد ممتاز و مرحوم، دکتر محمد حسین روحانی، که کارشناس نخبهی هر دو زبان فارسی و عربی بود، در شمارهی نخست مجلهی «بینات» مقالهی مستندی درباب نازایی مطلق زبان فارسی (!) و نوزایی دائمی زبان عرب (!) آورده و مینویسد که در عرصههای فنی و تخصصی هم، لغت بیگانه به زبان عرب ورود نمیکند، (!) زیرا در اندک زمان، آن زبان توانا، جایگزین مناسب و فصیح و زیبایی در جای آن خواهد نشاند. هرچند برای گستردگی و توانايی و خلوص زبان عرب کافی است بگوييم زبان انتخابی خداوند برای بيان قرآن جاويدان است.
صاحبان شعار «فارسی شکر است»، که اگر نیت کنند، با آن حلوا هم بپزند، از کاربرد لغت عرب ناگزیرند، با تمام دم و دستگاه «فرهنگستانی» خود بقیهی عمر مرا فرصت دارند، تا به هر ترتیب، برای همین دو واژهی پاستوریزه و هموژنیزه، اگر نه لغت بالغ، بل با توضیح و تفسیر هم که باشد، بدون استفاده از لغت عرب، دو جایگزین مناسب بسازند، که هر کدام از پنج واژه بیشتر نشود و چون این کار نامیسر است، (!) شاید سرانجام خردمندان این سرزمین تسلیم این حرف حساب شوند که هیاهوی تبلیغاتی موجود در باب تواناییهای زبان و قوم فارس، چنان که در قضیهی خلیج فارس شاهد شدیم، از ابزارهای مراکز یهودی، برای تولید تفرقه میان بومیان ایران و مردم منطقه است. این گونه ابزارها، قرنی است روشنفکران و ناسیونالیستهای بیریشه و رضاشاه زادهی ایران را دائما تحریک میکند که با اتکاء به زبان ظاهرا شیرین خود و به پشتیبانی دیوانهای شعری که ۷۰ درصد لغات کاربردی آن، که موجب حلاوت آن اشعار است، بهره برده از بنیان کلام عرب است، خود را از تمام فرهنگهای جهان و به خصوص از فرهنگ مردم عرب برتر بشمارد!!! آیا زمان آن نیست که به خردمندی باز آییم، خود را از تور افتخارات قلابی یهود بافته، که موجب درجا زدن و توقف و عطف نظر به پشت سر و جدال بیسبب با فرهنگ همسایگان و بل جهان است، نجات دهیم و به وحدت ملی و منطقهای بیاندیشیم که دستور کار مبرم روز و روزگار آشوبزدهی دنیای کنونی ماست.))))
(ناصر.پ. پ)
پاسخ؛
لعنت الله علی الکاذبین
مطلبی که از نظرتان گذشت، بسیار مغرضانه، غیرعلمی، بیمنطق و بدون استدلال است. از اینروی کاملا مشخص است که نیمنامبرده، "ناصر پ.پ" بناکنندهی جعلیات است و در زمینهی ادبی دارای هیچگونه ویژگیهای قابل ملاحظهای نیست که بتوان مطالبش را جدی گرفت اما چون موجب فریب خوردن برخی از افراد بیسواد شده است، نمیبایست آن را بدون پاسخ گذاشت. سرتاسر مطالب ایشان تا حدی نادرست است که نقد تمامی آن در حوصلهی این مقاله نیست و تنها به بخش کوچکی از آن اشارت میکنم!
فرمودهاند؛
تلویزیون ایران یک نظر خواهی خیابانی در موضوع «یارانه» ترتیب داده بود. پرسشگر از عابری سئوال کرد: «شما میدانید یارانه چیست»؟ و هنگامی که پاسخ منفی شنید، گفت: «منظورم سوبسید است». عابر نفس راحتی کشید و گفت: «هان، بله میدانم»
☆
پاسخ؛
در ابتدا عرض شود؛ نشانهی پرسش که بعد از "چیست" آمده، میبایست حذف شود، چون اصل جمله نقل قول و خبری است، نه پرسشی، هر چند که در بطن جمله، سوالی طرح شده است.
دیگر اینکه؛ ایشان که بهدانش زبانشناسی احاطه ندارند، چنین میپندارند که واژگان هر زبان، نه ساختهی ذهن بشر بلکه آسمانیاند و از غیب فرود آمدهاند و در نتیجه با زبان بیزبانی میخواهند، این مطلب را افاده کنند؛ واژهی "یارانه" جعلی، بیمعنی و ساخته و پرداختهی فرهنگستان زبان فارسی است و نمیتواند، جای واژهی بیگانهی جا افتادهی مورد بحث ما را بگیرد.
بسیارخب! این اظهار نظری کارشناسی نیست اما این که ممکن است، واژهی تولیدشدهی فرهنگستان به مذاق مردم خوش نیاید و یا بهدلیل کثرت استعمال یا جا افتادن واژهای بیگانه در اذهان، واژهی فارسی پیشنهادی فرهنگستان دارای کاربرد نشود یا بهدیگر عبارت؛ مورد پذیرش جمهور مردم واقع نگردد، بحث دیگری است! اینچنین حوادث بسیار طبیعی است، چراکه نظیر چنین پدیدهای در تمام زبانهای گیتی پهناور نافذ و رواست! اگر ایشان با چشم بصیرت بنگرند، میبینند که اکنون عکس فرمایش ایشان صادق است، یعنی اینکه؛ اکنون به کوری چشم ایشان واژهی "سوبسید" بهگوش مردم نامانوس و لفظ "یارانه" دارای کاربرد فراوان است. ایشان در اظهار نظر مغرضانه و غیر کارشناسانهی شوم و نامبارک خود اندکی عجله بهخرج دادهاند! هدف واقعی ایشان در نظر برخی از علاقمندان به ادبیات فارسی در هالهای از ابهام قرار دارد اما خوانندگان گرامی با خواندن تمامی مطلب نیمنامبرده و دیگر مطالبشان به این نکته پی خواهند برد که این نافرهیخته جز نااهل مغرضی بیش نیست.
در ادامه فرمودهاند؛
نزدیک هفتاد سال است که «فرهنگستان زبان فارسی»، که در زمرهی دستک و دستساختههایی است، حاصل رسوخ عوامل یهود در دستگاه رضاشاهی، برای جان و هویت دادن زورکی به زبان ناتوان فارسی، عرقریزان تلاش میکند و بخشی از بودجهی فرهنگی ناچیز این مملکت را به خوشنشینانی میبخشد که در این مدت دراز، حتی ۷۰ واژه، یعنی سالی یکی، برای زبان فارسی تراش ندادهاند، تا بگوییم دخل و خرجشان برابر بوده است. انصاف باید داد که در اینباره عذر فرهنگستاننشینان موجه است، زیرا با هیچ ترفندی نمیتوان زبانی را که فاقد ساختار اتیمولوژیک است، به زایمان واداشت.
پاسخ؛
فرهنگستان زبان فارسی تا کنون حتا هفتاد واژه هم تراش نداده است؟؟
ایشان اگر چشمهای خود را باز کنند و به مطالعه بپردازند، مشاهده میکنند که فرهنگستان تا کنون به تولید چیزی معادل شست هزار واژه پرداخته است. منتها فرد مغرض با دروغپردازیها چشمها را به روی واقعیت میبندد و آن را انکار میکند. 👇👇👇
در ادامهی پاسخ میبایست عرض کنم؛
هویت دادن زورکی به زبان ناتوان فارسی؟؟؟
(أرجو أن لا يغفر الله للكذاب الجاهل!)
این اراجیف چه معنایی دارد؟ این خزعبلات دارای چه مفهومی است؟
خدا نبخشد، مغرض دروغگوی بیسوادی را که بدون دانش به القای شبهه میپردازد و میخواهد، با مردمفریبی عقاید فاسد خود را به پانهای سادهدل تحمیل کند!!!
ایشان چنانچه میخواهند، بهتوانایی زبان فارسی در واژهسازی پی ببرند، مقالهی پروفسور حسابی و دکتر محمدرضا باطنی را مطالعه فرمایند! 👇
http://lalazad.blogfa.com/post/993/
همچنین نظر ادیبان حرفهای جهان عرب، ترکیه، فرانسه، انگلیس، آلمان، ایتالیا، مصر و همچنین باور مستشرقین شرقی را دربارهی زبان فارسی جویا شوند تا به واقعیت پی ببرند.
زبان فارسی، زبانی ترکیبی است و میتواند، الیماشاءالله واژهسازی کند اما مغزهای منجمد ناتوان نمیتوانند، این تواناییها را در زبان فارسی بیابند و دریابند، از این روی دشواریهای ایشان به مغز ناتوانشان مربوط میشود، نه زبان پرمایهی فارسی!
در سطر پایینتر آیا ایشان نمیدانند که معادل فارسی واژهی بیگانهی (اتیمولوژیک) ترکیب "ریشهشناسی" است که از این واژهی نامانوس بهره بردهاند؟ یا شاید زبان فارسی را در این زمینه ناتوان دیدهاند که بتواند، دارای چنین ترکیب یعنی؛ "ریشهشناسی" باشد؟
واژهسازی با وندها از اینحقیر: 👇
http://lalazad.blogfa.com/post/1019/
ضمنا ایشان از عبارت (زبان فاقد ساختار "اتیمولوژیک) (زبانی که ساختار ریشهشناسی ندارد) خواستهاند، چهمعنایی را اراده کنند؟ این دیگر چه سخن بیمعنایی است؟ پس "بن" فعل در زبان فارسی چیست؟ در آیین دستوری زبان فارسی واژهای که از ریشهی فعل پدید آمده باشد "مشتقّ" نام دارد.
زبان فارسی برخلاف زبان عربی که تصرفی است، زبانی ترکیبی است و چنانچه یک جدول ضرب را در نظر بگیریم، در آن ظاهراً صد عدد موجود است ولی اگر کسی بخواهد، از این اعداد، ارقام بسازد تا بینهایت میتواند، به ساختن رقم اقدام ورزد و این در حالی است که در زبان تصرفی عربی چنین امکانی مشاهده نمیشود.
برای نمونه؛ میتوان از ترکیب واژهی "باد" و فعل امر "بزن" نام "بادبزن" را تولید کرد و یا از سه نام؛ شتر و گاو و پلنگ (شترگاوپلنگ) را که نام "زرافه" است و قس علی هذا
زبان پرتوان فارسی بهمنظور ساختن واژگان نو، ضمن اینکه میتواند، از ریشهی فعل و وندها (پیشوند. میانوند. پسوند) بهره برد؛ میتواند، حتا از نامها و صفتها برای زایش واژگان نو سود جوید.
در زبانهای ترکیبی فرانسوی و آلمانی نیز کموبیش چنین پدیدهای حکمفرماست. حال اگر گروهی مغرض بیسواد به اعتراض برمیخیزند و فریاد جنون آمیزشان گوش فلک را کر میکند که زبان فارسی معادل بسیاری از واژگان بیگانه را ندارد، این دیگر مشکل زبان فارسی نیست بلکه معضل اصلی اذهان تنبل ماست که برای پدید آوردن معادلی مناسب تلاش نمیکند! آیا از نظر ایشان زبانهای فرانسوی و آلمانی که مانند زبان فارسی ترکیبیاند، نازا و سترون هستند؟
به باور مبارکشان زبان تصرفی پرتوان و زبان ترکیبی نازا و سترون است و اضافه بر آن تمامی زبانهای پیشرفته، تصرفی و اشتقاقپذیرند و تنها بهوسیلهی مشتقات میتوان واژهسازی کرد و بهعبارتی بهتر؛ زبان زایا به زبانی میگویند که دارای قاعدهی مشتقسازی باشد.
ایشان که واقعا نمیدانم چه خطابشان کنم، به چه جراتی پا در کفش ادیبان و زبانشناسان کردهاند؟ نیمنامبرده که حتا از نوشتن سادهترین موارد ادبی عاجزند، چطور خود را مجاب کردهاند که اینچنین ناشیانه و مغرضانه به داوری بنشینند و بهصدور حکم بپردازند! حتا حاضر نشدهاند، قبل از دست به قلم شدن با یک نیمهادیب مشاوره کنند تا اینگونه به ژاژگویی تن در ندهند. در طول زندگی خود بارها و بارها تجربه کردهام؛ با آدم بیسواد میتوان کنار آمد و به او چیزی آموخت اما با مغرض بیسواد نه میتوان، کنار آمد و نه میتوان به او چیزی آموخت، چون یکی از شگردهای مغرضان این است که خود را بهخواب زمستانی بزنند، تو گویی کلامی را گوش ناشنوایان ناشنیده است.
حقیقت امر این است که هیچ زبانی بدون عیب و کاملتر از زبان دیگری نیست! هر زبان برای مردمانش قابل فهم است. یعنی در هیچ مرز و بومی کسی با زبان خود مشکل ندارد. در قارههای آفریقا و استرالیا سرزمینهایی موجود است که زبان مردمانشان تنها ۵۰۰ واژه دارد و در تفهیم و تفاهم مشکلی ندارند.
هر زبان دارای کاستیها، عیوب، محدودیتها، امتیازات و امکاناتی است. بنابر این هیچگاه نمیتوان زبانها را با یک دیگر قیاس کرد و زبانی را برتر از دیگر زبان شمرد!
بگذریم! جدا از فرانسویزبانها، انگلیسیزبانها و عربزبانها هم از اسم، مصدر ساخته و میسازند.
دکتر محمد رضا باطنی در مقالهی "زبان فارسی عقیم؟" (که عنوانش حالت سوالی دارد، نه خبری) میگوید؛ ما فارسیزبانها چرا نباید مانند انگلیسیها و فرانسویها از اسم فعل بسازیم! در اولین بند میفرمایند؛
((مهمترین راه و بارورترین روش برای ساختن واژههای علمی، ساختن مصدر تبدیلی یا بهاصطلاح “مصدر جعلی” است. در فارسی نیز مانند انگلیسی، فرانسه، عربی و بسیاری از زبانهای دیگر باید از اسم یا صفت فعل بسازیم تا بتوانیم مشتقات لازم را از آن به دست بیاوریم و گره کار خود را بگشاییم))
امیدوارم جناب (پ.پ) خود را بالاتر از دکتر محمدرضا باطنی فرض نکنند و تاکنون متوجه شده باشند که برخلاف نظرشان زبان عربی نیز از اسم، فعل میسازد. بنابراین نظرشان دربارهی "پاستوریزه" که فرمودهاند؛
(حتی در زبان انگلیسی «پاستوریزه» را نمیتوان واژهای با ریشهی زبان لاتین شناخت، زیرا با چسباندن پسوند فعل متعدی (!) به دنبال نام مخترع شیوهی پالایش، یعنی پاستور، لغتی بدون ریشه ساختهاند)
جز یاوهگویی، اراجیف و خزعبلاتی بیش نیست، چراکه سنجش و قیاس قواعد دستوری زبانها با یکدیگر جز نشان خام بودن و بیسوادی چیز دیگری نیست. کدام افسارگسیختهای گفته؛ تمامی زبانها باید مانند زبان عربی اشتقاقپذیر باشند. این دیگر چه شیوهی ارزیابی است؟
اول اینکه؛ اصل واژهی "پاستوریزه" فرانسوی است و نویسندهی مورد بحث ما به اشتباه آن را انگلیسی فرض کردهاند.
دوم اینکه؛ درست است که "پاستوریزه" از نام "لویی پاستور" گرفته شده است اما در زبان فرانسوی از آن معنای؛ "میکروبزدایی" یا "باکتریزدایی" اراده شده و میشود و مضاف بر آن دیگر زبانها با معانی ارادهشده کار دارند، نه اینکه از اسم اشتقاق یافته یا صفت یا فعل یا ... صاحبان هر زبان به هر طریق که بخواهند، به اسامی و صفات معنا میدهند و حتا در واژگان تحولات معنوی ایجاد میکنند و این ابدا به شخص ایشان مربوط نمیشود. خلاصه که ...
این چه کلامی است که جناب (پ.پ) بر زبان راندهاند؟ زمانیکه فرانسویها از اسم، مصدر بسازند، چنانچه انگلیسیزبانها و فارسیزبانها و عربیزبانها آن را بهکار گیرند، در حقیقت با مصدر روبرو شدهاند، نه اسم! به دیگر زبانها و صاحبانشان چه ارتباطی دارد که فرانسویها مصدر خود را از چه منبعی ساخته و پرداختهاند. از اسم، مصدر ساختن علاوه بر اینکه کار اشتباهی نیست، بلکه موجب اشتقاق یافتن واژگان و پیشرفت زبان میشود. ایشان طبق چه اصولی میفرمایند؛ از اسم، فعل ساختن نادرست است؟ ضمن اینکه؛ صاحبان هر زبان بهتر از جناب (پ.پ) میدانند، زبان خود را چگونه پرورش دهند.
دکتر محمدرضا باطنی در ادامه فرمودهاند؛
((از نظر زبانشناختی، زایایی واژگانی به مبحث اشتقاق یا واژهسازی مربوط میشود. از این پس ”زایایی” بهکار میبریم، بهجای زایایی واژگانی"اشتقاق" یعنی اینکه ما بتوانیم، از اسم یا صفت فعل بسازیم. از فعل اسم یا صفت بسازیم و مانند آن، با اندکی تسامح میتوان گفت؛ "اشتقاق" یعنی؛ گذر از یک مقولهی دستوری به مقولهای دیگر!))
((در انگلیسی از television فعل televise و در فرانسه فعل televiser را ساختهاند.
در عربی هم از آن فعل میسازند و میگویند؛ (تلفز، یتلفز) اما ما در فارسی میگوییم؛ ”از تلویزیون پخش کرد”))
منظور دکتر باطنی این است که ادیبان فارسیزبان باید از اسم مصدر ساختن را مجاز اعلام کنند تا ما هم بتوانیم، اشتقاقهایی از اسم به دست آوریم! البته همانطور که میدانید؛ ادیبان بدین منظور از اسم مصدر ساختن را مجاز نمیدانند که معتقدند؛ در صورت وقوع چنین پدیدهای زبان روز کمکم از زبان گذشتهتر خود فاصله میگیرد و مردم از فهم متون پیشینیان که سرمایهی زبان فارسی است، عاجز میمانند اما دکتر باطنی معتقد است که زبان و اصطلاحات علمی هیچگونه خللی در امر زبان شاعری ایجاد نمیکند!
دکتر محمدرضا باطنی در ادامه فرمودهاند:
((در انگلیسی واژهی telephone را بهصورت فعل هم بهکار میبرند. در فرانسه نیز از آن فعل telephoner را ساختهاند. در عربی هم از آن فعل میسازند و میگویند؛ (تلفن، یتلفن) اما ما در فارسی از فعل مرکب ”تلفن کردن” استفاده میکنیم. در انگلیسی از واژهی philosophy ”فلسفه” فعل Philosophize و در فرانسه از philosophie فعل philosopher را ساختهاند.
در عربی هم از "فلسفه" فعل میسازند و میگویند؛ "تفلسف، یتفلسف"))
حال جناب "پ.پ" پاسخ دهند؛ آیا از نظر ایشان زبانهای فرانسوی و آلمانی که مانند زبان فارسی ترکیبیاند، نازا و سترون هستند؟
ایشان که تنها عقدههای درونی خود را تخلیه کردهاند، به چه جراتی پا در کفش زبانشناسان و ادیبان کرده که چنین نظر ناشیانهای ارائه میدهند؟
کدام زبانشناسی در جهان گفته از اسم، فعل ساختن نشانهی بیهویتی واژگان بهشمار میرود؟ نیمنامبرده که داعیهدار زبانهای بیگانهاند و با سوادی اندک و شیوهای فتواگونه حکم میرانند، چرا نباید بدانند که حتا در زبان عربی از اسم، فعل ساخته میشود؟ حال که حقیقت را دریافتند، خاموش بنشینند، باشد تا دربارهی چیزی که بدان احاطهی علمی ندارند، سخن بر زبان نرانند!
جان کلام اینکه؛ انتهای مطلب سخیفشان جز کلامی بیهوده چیزی دیگر نیست!
سه منبع تغذیهی واژگانی
از دکتر ابوالحسن نجفی 👇
http://karshenasaneadabiatefarsi.blogfa.com/post/34
در ادامه فرمودهاند؛
به یک پاکت چهارگوش شیر نگاه میکردم. در میان کادر یکی از اضلاع آن، با حروف و زبان انگلیسی، نوشته شده بود: «pasteurized & homogenized» و در ضلع دیگر پاکت، در کادری مشابه، همین دو واژه را، با همین تلفظ و فقط با حروف فارسی، که در واقع الفبای عربی است،(!) تکرار کرده بودند: «پاستوریزه و هموژنیزه»! اما در ضلع بعد، که به زبان عرب بود، باز هم در کادری مشابه، آمده بود: «مبستر و متجانس»
حتی در زبان انگلیسی «پاستوریزه» را نمیتوان واژهای با ریشهی زبان لاتین شناخت، زیرا با چسباندن پسوند فعل متعدی (!) به دنبال نام مخترع شیوهی پالایش، یعنی پاستور، لغتی بدون ریشه ساختهاند، اما عرب، با زبان گوهریناش، به سادهگی، (!) از ریشهی «ستر»، که به معنای «پاک کردن از پلیدی» است، (!) و فارسیزبانان از آن مصدر بیهویت «ستردن» (!) را ساختهاند، مشتق زیبای «مبستر» (!) را در جای «پاستوریزه» و از ریشهی «جنس» ، به معنای «اصل هر چیز»، مشتق بسیار توانای «متجانس» را قرار داده است.
پاسخ؛
چو آب میرود این پارسی به قوت طبع
نه مرکبی است که از وی سبق برد تازی
(سعدی شیرازی)
عبارات فوق بهطرزی فجیع، مضحک و نادرست است، تا جاییکه واقعا نمیدانم، نقد بخش ذکرشده را از کجا آغاز کنم!
این که از هر نویسندهای احتمال اشتباه میرود، در آن تردیدی نیست اما در یک مطلب کوتاه ممکن است، از یک نویسندهی حتا دسته سوم یکی دو سه اشتباه سر بزند، نه اینکه طرف داعیهدار باشد و سرتاسر مطلبش نادرست! کسی که در نویسندگی به غرضورزی مبتلا باشد، دچار چنین اشتباهات فاحشی نیز میشود. ایشان ذاتا دشمن زبان فارسیاند. حال چنانچه از ادیبان حرفهای عرب و ترکیه پرسیده شود، زبان فارسی در چه جایگاهی قرار دارد، میگویند، بسیار پرتوان و غنی است.
ایشان بدانند؛ "اشتباه کردن" خطایی است که سهوا انجام میپذیرد اما "غرض ورزیدن" نه اشتباه، بلکه غلط بسیار بزرگتری است که عامدا صورت میپذیرد!
یک نقاد واقعی بههنگام نقد میبایست عقربهی تمایلش را از حرکت بازدارد و جز سوی بیطرفی به هیچ سمت و سویی نشانه نرود!
در پاسخ بهایشان باید گفت؛
در ابتدا عرض کنم که در زبان فارسی "همگن" مترادف "هموژنیزه است. دیگر اینکه؛ عکس گفتهی ایشان صادق است. دبیرهی (خط) عربی از زبان فارسی است، نه اینکه فارسی شیوهی نگارش الفبای خود را از عربی گرفته باشد! همان الفبای فارسی که اول فرمودهاند، درست است. چراکه بهقول دکتر زبانشناس آقای "کوروش صفوی" این دبیره بهصورت قراردادی، عربی خطاب میشود.
تاریخچهی خط و الفبای فارسی از اینحقیر 👇
http://www.lalazad.blogfa.com/post/1020
همچنین؛ خط فارسی یا عربی
از دکتر کوروش صفوی 👇
http://karshenasaneadabiatefarsi.blogfa.com/post/35
ضمنا زبان عربی از گروه سامی است که بهمنظور واژهسازی در تنگنای عجیبی قرار دارد. حلقهی واژهسازی در این نوع زبان بسیار تنگ است، چون واژگان میبایست از ریشههای سهواجی و چهارواجی پدید آیند، از اینروی توان فوقالعاده محدود و بسیار پایینی در امر واژهسازی دارند.
اینکه زبان عربی زبانی بلیغ است، در آن تردیدی نیست اما همانگونه که در دیگر مطالبم ذکر کردهام، تمامی زبانها برای صاحبانشان کامل و رسا هستند و زبان عربی نیز همانند دیگر زبانها هم دارای محاسن است و هم عیوب!
http://lalazad.blogfa.com/post/981
فرمودهاند؛
《با چسباندن پسوند فعل متعدی (!) به دنبال نام مخترع(!) شیوهی پالایش، یعنی پاستور》
جل الخالق!!! عجب اعتماد بهنفس کاذبی!!!
این گندهگوییها چه معنایی دارد؟ کدام فعل متعدی؟
فعل متعدی در زبان فارسی، فعلی است که به مفعول نیاز داشته باشد یا با وجود مفعول، معنایی را افاده کند!
مانند: احمد اتومبیل را آورد
در اینجا آورد فعل متعدی است و معادل انگلیسی آن؛ Ahmed brought the car که در اینجا واژهی انگلیسی brought فعل متعدی است.
یا در این مثال؛
Ahmed wants a Bicycl to go to school
احمد یک دوچرخه نیاز دارد تا به مدرسه برود!
در نمونهی بالا همانگونه که ملاحظه میکنید، want یک فعل متعدی است، چراکه؛ فعل ذکرشده؛ want دارای یک مفعول مستقیم، تحت عنوان؛ a Bicycl است.
نکتهی مهم اینکه؛ نمونهی (ناصر. پ.پ) گزینشی است و ایشان باید نگاه خود را به نمونههای دیگر که تعدادی از آن در پایینتر آمده است، معطوف دارند تا به حقیقت دست یابند.
اینحقیر از دو بعد زبانی؛ "فارسی" و "فرانسوی" به ریشهیابی واژهی بهظاهر عربی (مبستر) میپردازم!
از آنجاکه اصل واژهی "پاستوریزه" فرانسوی است، اول از زبان فرانسوی شروع میکنم:
واژهی فرانسوی "پاستوریزاسیون" بهافتخار خدمات لوئی پاستور Louis Pasteur شیمیدان و میکروبیولوژیست فرانسوی نامگذاری شده است که در pasteurisé نشانهی نسبی مشاهده میشود، نه فعل متعدی! برای نمونه؛ واژهی مکانیزه (Mécanisé) یعنی؛ "مکانیکی" همچنین در زبان انگلیسی، پسوند《ed》در pasteurized که معادل انگلیسی واژهی ذکرشدهی فرانسوی است، بهمعنای؛ کاری است که در گذشته صورت گرفته و حکم نشانهی صفت مرکب مفعولی را دارد! یعنی (پاستوریزه شده)
مانند؛ Produced بهمعنای؛ (تولیدشده) و بدین معناست که محصولی در گذشته تولیدشده و اکنون آمادهی بهرهبرداری است!
صفت مرکب مفعولی
بسیاری از صفتهای زبان انگلیسی از راه افزودن ed به آخر فعلها تولید میشوند!
در زبان انگلیسی "ed" پسوندی است که به انتهای فعل افروده میشود تا «زمان گذشته» یا اسم مفعول» را صورت دهد و برای بیان رویدادی در زمان گذشته بهکار میرود که اکنون به پایان رسیده اما اثرش همچنان بهقوت خود باقی مانده است.
یکنکتهی مهم اینکه؛ اصولا معادلسازی برای واژگان بینالمللی ضروری و اصولا گاه میسر نیست. برای نمونه اصطلاحات جراحی در جهان بینالمللیاند. برای واژگان و اصطلاحات بینالمللی معادل ساختن مانند آب در هاون کوبیدن است.
کشورهای پیشرفتهی زیر برای واژهی فرانسوی (پاستوریزه) نتوانستهاند، معادلی مناسب در نظر بگیرند: 👇👇👇
فرانسوی pasteurisé
انگلیسی pasteurized
آلبانیایی e pasterizuar
آلمانی pasteurisiert
اسپانیایی pasteurizado
اسپرانتو pasteŭrizita
ایرلندی paistéartha
اسلواکی pasterizované
پرتغالی pasteurizado
لهستانی pasteryzowane
رومانیایی pasteurizat
سوئدی pastöriserad
حال نویسندهی مذکور پاسخ دهند، چرا نگاهشان را بهسوی زبان کشورهای ذکرشده، معطوف نداشتهاند تا ببینند، همهی جهان واژهی مورد نظر خود را از ریشهی واژهی فرانسوی "پاستوریزه" ساختهاند؟
تمامی زبانهای جهان واژهی مورد بحث را چیزی شبیه به همان واژهی فرانسوی بهلفظ درمیآورند اما این نویسندهی بهظاهر محترم، فقط مغرضانه و ناشیانه زبان فارسی را مورد حمله قرار دادهاند!
یک سوال از ایشان؛
زبانهای جهان برای واژهی بینالمللی "اتم" چه معادل مناسبی را میتوانند، در نظر بگیرند؟ ایشان به معنای "اتم" در تمامی زبانها مراجعه کنند و ببینند که همهی زبانها "اتم" را همان "اتم" خطاب میکنند.
فرانسوی Atome
انگلیسی Atom
آلمانی Atom
اسپانیایی Átomo
ایرلندی Adamh از ریشهی اتم
ایتالیایی Atomo
رومانیایی Atom
فارسی (ذرّه. در قدیم) (اتم. در این زمان atom)
و ...
اما عربها با الهام از یک شاعر ایرانی به "اتم" میگویند؛ "ذرة"
دلِ هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
(هاتف اصفهانی)
و منطور هاتف اصفهانی از "ذره" همان "اتم" امروزی است و ما هم میتوانستیم، از ابتدا در گفتارها و نوشتارها چنین بگوییم اما واقعا نیازی نبوده و نیست، چون واژهای بینالمللی است و فقط خواستم بگویم؛ طبق معمول این مترادفسازی از ابتکارهای ایرانیان بوده است. عربها خود بهتر میدانند، تا چه حد مدیون ایرانیاناند و زبانشان بهوسیلهی فارسیزبانان ایرانی رونق گرفته است. تدوین قواعد دستوریشان را ایرانیان نوشتهاند و ....
بگذریم! در همهی جهان بیشتر واژگان علمی، بینالمللی بهشمار میروند و با تغییر اندکی در گویش، به لفظ درمیآیند! واژهی "استریلیزه" یا به قول دکتر معین؛ "سترونساز" در سراسر گیتی بههمین نام بهلفظ درمیآید:
فرانسوی Stérilisé
انگلیسی Sterilized
آلمانی Sterilisiert
آلبانیایی Sterilizuar
اسپانیایی Esterilizado
ایتالیایی Sterilizzato
و...
حال اگر فارسیزبانها از دیگر زبانها وامواژهای دریافت کنند، دشمنان زبان فارسی لب به اعتراض گشوده و در بوق و کرنا میکنند که؛ چرا زبان فارسی از دیگر زبانها وامواژه دریافت کرده است؟
اینکه فرمودهاند؛ (عرب، از ریشهی «ستر»، که به معنای «پاک کردن از پلیدی» است، مشتق زیبای «مبستر» را در جای «پاستوریزه» قرار دادهاند) حرفی بسیار نامربوط است و بهعبارتی برتر یاوهای بیش نیست.
اول اینکه؛ "ستر" (بهفتح یا کسر سین) بهمعنای "پاک کردن از پلیدی" نیست، بلکه (بهفتح سین و سکون تاء) در زبان عربی و فارسی بهمعنای "پوشیدن" و "پوشاندن" و "سِتْر" (بهکسر سین و سکون تاء) بهمعنای "پرده"، "حجاب" و "پوشش" است.
لغتنامهی دهخدا
سِتر
پرده
(منتهیالارب) (دهار)
پرده و حجاب و نقاب
(ناظم الاطباء)
☆
لغتنامهی دهخدا
سَتر
پوشیدن
(منتهیالارب) (تاج المصادر بیهقی)
پوشیدن چیزی را
(اقرب الموارد)
چنانچه مخاطبین محترم معنای واژگان بالا را ملاحظه کنند، درمییابند، بهاصطلاح استدلال جناب (پ.پ) جز یاوهسرایی چیزی دیگر نیست.
معلوم نیست، نیمنامبرده این بافتههای بیپایه و اساس و فاسد را از کدام گندآب و لجنزاری بیرون کشیده است!
دوم اینکه؛ در حقیقت واژهی "مبستر" میتواند، یا از ریشهی "بستره"ی فارسی باشد (که معنای آن در پایینتر آمده) و یا از ریشهی (پاستوریزه)ی فرانسوی اما آنچه که شنیدنش خالی از لطف نیست، این است که واژهی "مبستر" برخلاف نظر جناب (پ.پ) ابدا از بُن واژهی عربی بهشمار نمیرود و صد در صد فارسی است. اگر فرض کنیم که "مبستر" از ریشهی "پاستوریزه" است، میتوان گفت؛ عربها چون در واجها و در نتیجه حروفشان "پ" ندارند، آن را به "ب" بدل کردهاند! البته آنان حتا چنین کاری را در مورد واژگان فارسی نیز انجام دادهاند. مانند واژهی فارسی "پادزهر" که عربها بهدلیل ذکرشده، آن را با تبدیلِ "پ" به "ب" ساخته و پرداختهاند و چون زبانشان تصرفی است، و نه ترکیبی دال را حذف کرده تا از ترکیبی ماندن واژهی معرب "بازهر" جلوگیری و به راحتی معرب شود. در گذشتهتر بدینگونهها هم مورد استفاده قرار گرفته است؛ (بادزهر. بادزار) در واژهی "مبستر" نیز میتوان با افزودن "م" به اول واژه، از "بستره"ی فارسی مشتقی پدید آورد و با تبدیل "پ" در "پاستوریزد" به "ب" و چند حذف دیگر واژهی مذکور را شکل داد. در حقیقت "بِستُره"ای که در زبان عرب کاربرد دارد، (بِستُرة bestora پاستوریزاسیون) یا همان "بِستُره"ی زبان فارسی بهمعنای؛ "پاک کردن" است (که البته عربها معنای "تصفیه کردن" را هم از آن اراده میکنند)
راه دور نمیرویم، "بستره" برگرفته از واژهی فرانسوی "پاستور" نیست و با توجه به پیشینهی وامگیری زبان عربی از فارسی صد در صد عربزبانها طبق معمول از زبان غنی فارسی وامواژه دریافت کردهاند، چراکه کاربرد "بستره" در زبان عربی دقیقا مانند "بستره"ی زبان فارسی است و چقدر به زبان فارسی ظلم شده است که بسیاری از افراد افسارگسیختهی تهیمغز نادان اینها را نادیده میگیرند و در تعداد وامواژههای زبان عربی مبالغه میکنند.
بسیاری از واژگان فارسی معرب شدهاند اما ما فارسیزبانان ناآگاهانه آنها را با افتخار دو دستی بهعربها پیشکش کردهایم. چه بسا ممکن است، تولید واژهی "مبستر" نیز کار فارسیزبانان و یا عربزبانان همین مرز و بوم باشد که به احتمال قریب به یقین همینطور است. اظهر من الشمس است که قواعد زبان عربی را فارسیزبانان تدوین کرده و فرهنگنویسان کهن، بسیاری از واژگان فارسی مانند واژهی "عشق" را عربی معرفی نموده و برایش ریشهی جعلی تراشیدند و گمان کردند، کاری خداپسندانه انجام داده و در نتیجه یک درجه به درگاه باریتعالی نزدیکتر شدهاند.
همانطور که میدانید، از لحاظ دانش زبانشناسی فرهنگ و تمدن در ساخت و پرداخت یک زبان تاثیر بهسزایی دارد اما آیا تاکنون کسی با خود اندیشیده است که عربهای بیفرهنگ و تمدن این همه واژه را از کجا یافتهاند؟ آنان حتا شهرنشین نبودهاند تا بدانند "میدان" چیست. به ایران آمدند و در نتیجه همین واژه را هم از زبان فارسی گرفتند و در معنایش دگرگونی پدید آوردند و آنرا به "میادین" جمع بستند!
میدان با ریشهی فارسی از اینحقیر 👇
http://f-lalazad.blogfa.com/post/214
لغتنامهی دهخدا
بِستُرَه کردن
تراشیدن با اُستُره: شیخ گفت این ساعت برو و موی محاسن و سر را پاک بستره کن
(تذکرةالاولیاء عطار)
بنابراین از گفتهی علامت دهخدا چنین برمیآید که "بِستُره" از ریشهی فارسی "اُستُره" است! که در پایینتر در ادامهی معرفی "استره" معادل یا مترادف عربی آن یعنی (موسی) را از فرهنگ برهان قاطع آورده است. پس مشخص شد؛ واژهی "استره" فارسی است و "بستره" اشتقاقی از آن است و "مبستر"ی که در زبان عربی کاربرد دارد، از ریشهی "اُستُره"ی فارسی است! حال ممکن است، این سوال بهذهن عدهای خطور کند که پاک کردن و بستره کردن موی سر چه ارتباطی به پاک کردن و پاستوریزه کردن دارد!
دو پاسخ را میتوان در نظر گرفت.
اول اینکه؛ آن چه که مهم است این است که "بسترهای" که عربها با آن "مبستر" را ساختهاند، در گذشتهتر در فارسی کاربرد داشته و بهضرس قاطع پهلوی فارسی است و این بدان معناست که واژهی ذکر شده، دارای ریشهی فارسی است.
دوم اینکه "پاستوریزه" فناوری بدون پیشینه و نسبت به "استره" و "بستره" واژهای جدیدتر است، بنابراین بسیار طبیعی است که در تمام جهان مترادف دقیقی برای آن موجود نباشد که در صورت چنین پدیدهای صاحبان زبان مجبورند، از نزدیکترین معنا برای معادلسازی بهره برند، حال از زبان بومیشان باشد یا بیگانه!
☆
در هر صورت عربها با استفاده از واژهی زبان گوهرین فارسی چنین عباراتی را بهکار میبرند:
(بسترة العسل هل تعلم ماذا تعني بسترة العسل وكيف تتم وماهي اضرارها تصفیه کردن عسل آیا میدانید منظور از تصفیه کردن کردن عسل چیست و چگونه انجام میشود و چه مضراتی دارد؟)
همچنین (بسترة الحليب) را بهمعنای؛ (پاستوریزه کردن شیر) بهکار میبرند!
آلبانیها بهضرورت زبانشان قبل از واژهی فرانسوی "پاستوریزه" 《e》افزودهاند و آنرا بهصورت e pasterizuar درآوردهاند. حال اگر فرض را بر این بگذاریم؛ عربها "مبستر" را از واژهی "پاستوریزه" گرفتهاند؛ باید گفت؛ آنها نیز بهضرورت بیان و تلفظشان چیزی شبیه بهکار آلبانیها را انجام دادهاند و با افزودن "م" در ابتدای واژهی فرانسوی "پاستوریزه" دست به خلق واژهای زده و از اسم، فعلی ساختهاند، بهنام؛ "مبستر"
در اینصورت از نظر جناب "پ.پ" عربها که باید به خطایی بزرگتر و بسیار بدتر از عذر فرانسویها روی آورده باشند!
سوم اینکه؛ "مبستر" از ریشهی "ستر" نیست و میتواند، یا از ریشهی واژهی انگلیسی pasteurized باشد و یا از بن واژهی صد در صد فارسی "بستره" که فارسی بودنش راحتتر قابل اثبات است، چون عربها در گفتار و نوشتارشان از واژهی فارسی "بستره" بهمعنای پاک کردن و تصفیه کردن نیز بهره بردهاند که در پایینتر بدان اشارت شده است!
چهارم اینکه؛ فارسیزبانان از "ستر" مصدر «ستردن» 《پهلوی》 را نساختهاند! چراکه؛ اصولا "ستر" و مصدر «ستردن» هیچگونه خویشاوندی و نسبتی با یکدیگر ندارند. جناب (پ.پ) که دارای سواد ادبی نیستند، ندانستهاند که "ستر" به فتح و کسر بر "س" بهلفظ درمیآید و با سکون "ت" اما در "ستُردن" setordan با ضمهی "ت"
سطرهای یک تا چهار واژگان دورهی پهلوی باستانی (استره) و (ستردن) آمده است.
توضیح اینکه مردم آن زمان پایان برخی واژگان را "گاف" تلفظ میکردند و همچنین امروزه همزهی اول برخی از واژگان در تلفظ حذف شده است. (استرگ= استره) و (استردن= ستردن) و امروزه بهجای آن از "های ناملغوظ" بهره میبریم.
نمیدانم چرا کسی نیست، بیاید و با پشت دست خود محکم بر دهان این نویسندهی مغرض ضد زبان فارسی بزند و به او بگوید؛ آدمی میبایست دربارهی چیزی که از دانش آن بیاطلاع است، سکوت اختیار کند!
ضمنا واژگان فارسی بیهویت نیستند، چراکه بیهویت کسی است که بدون داشتن کوچکترین سوادی به گذشتگان خود اهانت میورزد!
لغتنامهی دهخدا
ستردن
از: (ستر+ دن، پسوند مصدری)
محو
(تاجالمصادر بیهقی)
محو کردن. نابود کردن. زدودن
(ناظمالاطباء)
☆
فرهنگ فارسی معین
ستردن
تراشیدن. پاک کردن. محو کردن
☆
مصدر "ستُردن" بهمعنای؛ "محو کردن" برگرفته از واژهی《اُستُره》است!
لغتنامهی دهخدا
اُستُره
آلتی است که بدان سر تراشند (تمیزی سر و محو مو) و بهعربی "موسی" گویند!
(برهان قاطع)
چون موی سر را بدان بسترند یعنی پاک و محو سازند، به این اسم موسوم است
(انجمن آرا)
مخفف آن: ستره
هرچه داشت پاک بستدند، پس پوستش بکشیدند و چون استرهی حجام بر آن رسید، گذشته شد
(تاریخ بیهقی چاپ ادیب صفحهی ۶۰۲)
تهران. فروردین ۱۳۹۲
فضلالله نکولعل آزاد
www.lalazad.blogfa.com
www.f-lalazad.blogfa.com
www.faznekooazad.blogfa.com
ادامهی مطلب 👇👇
http://lalazad.blogfa.com/post/620/